رامین ناصرنصیر از روزهای ناخوش تلویزیون میگوید
رامین ناصرنصیر ازجمله بازیگرانی بود که با مجموعههای طنز موفقی که در دهه ۷۰ از تلویزیون پخش شد، خود را به مخاطبان معرفی کرد و با توانایی بالایی که در حرفه خود، خصوصا عرصه طنز داشت، توانست در مدت زمان کوتاهی تبدیل به یکی از چهرههای محبوب شود.
مجله زندگی ایده آل: رامین ناصرنصیر ازجمله بازیگرانی بود که با مجموعههای طنز موفقی که در دهه ۷۰ از تلویزیون پخش شد، خود را به مخاطبان معرفی کرد و با توانایی بالایی که در حرفه خود، خصوصا عرصه طنز داشت، توانست در مدت زمان کوتاهی تبدیل به یکی از چهرههای محبوب شود.
ناصرنصیر در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ یکی از پرکارترین بازیگران تلویزیون بود و در آثار ماندگاری ایفای نقش کرد و انتظار میرفت که با بیشتر شدن تجربه این بازیگر، هر سال شاهد کارهای بیشتری از او باشیم، اما متاسفانه این روند از جایی به بعد تغییر مسیر داد و او را به یکی از بازیگران کمکار تلویزیون تبدیل کرد؛ کمکاری که وقتی با او صحبت میکنید، متوجه میشوید خود خواسته و به اجبار شرایط حاکم بر فضای هنری کشور بوده است. گفتوگویی داریم با رامین ناصرنصیر تا از دلیل کمکار شدنش در تلویزیون بشنویم.
شما در دهه ۷۰ با حضور در مجموعههای طنز خود را به مردم معرفی کردید که همگی آنها موفق و مورد استقبال بودند و انتظار میرفت امروز یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون باشید. اما این اتفاق نیفتاده و چند سالی است که شاهد کمکار شدنتان هستیم.
من کمکار نشدهام و امسال خیلی پر کار هم بودهام و از ابتدای سال تا به حال پیوسته سر کار هستم اما در تلویزیون بله، کم کار شدهام. به دلیل اینکه این رسانه نهتنها از نظر کمی، بلکه از نظر کیفی هم خیلی کمکار شده و در تولیداتش روند نزولی داشته است. به دلیل بحران مالی که برای تلویزیون پیش آمده، برنامههای نمایشی آن تبدیل شده به برنامههای زنده دورهمی که چند نفر دور هم جمع میشوند و بحث آزاد میکنند. برنامههای نمایشی آن هم محدود به مناسبتهایی چون نوروز و ماه رمضان شده که در این بخش هم سیر نزولی داشته است.
سالهای قبل برنامههای زیادی ساخته میشد اما در ۳، ۴ سال اخیر شاهد هستیم که نهایتا دو یا سه سریال ساخته میشود. از آن طرف هم شاهد هستیم که تلویزیون سراغ سریالهای آرشیوی ۲۰ سال پیش رفته و آنها را بازپخش میکند! به همه اینها اضافه کنید که همین تولیدات محدود هم توسط اسپانسرینگ انجام میشود که این اقدام هم بهنوعی باعث پایین آمدن کیفیت کارها شده چون اسپانسر سلیقه شخصیاش را در کار دخالت میدهد و همه چیز را تحتتسلط خود درآورده است و این واقعا در شأن رسانه ملی نیست.
این مشکل حتی به آثار خوب تلویزیون هم سرایت کرده که نمونه آن سریال پایتخت است. من در این چند سال اخیر فقط دو، سه سریال را دنبال کردهام که یکی از آنها مجموعه خوب پایتخت بوده. همه ما امسال شاهد بودیم که اسپانسر این سریال چه تاثیری بر کار گذاشت. مثلا کامیون آن شرکت، مدام جلوی چشم مخاطب بود که دلیلش فقط به سطح سلیقه پایین اسپانسر برمیگشت که میخواهد کارش دیده شود یا در یک قسمت قصه کنار گذاشته شده و به رپرتاژ کاری این شرکت تبدیل شد، در حالی که سلیقه سازندگان پایتخت این نیست چون آنها کارشان را بلدند و میدانند چطور این کار را انجام دهند که مخاطب دلزده نشود، اما وقتی هزینه ساخت سریال اینگونه تامین میشود سازندگان هم مجبورند به خواستههای اسپانسر تن دهند.
بهنظرم این از بیکفایتی تلویزیون است که آنتن رسانه ملی اینطور حراج میکند بنابراین دیگر اعتباری نزد هنرمندان و مخاطبان ندارد. به اطرافیانتان نگاه کنید، چند نفر را میبینید که هنوز مخاطب برنامههای تلویزیونی هستند. حتی در شهرستانهای کوچک هم که سرگرمی عمدهشان تلویزیون بود، دیگر جایگاهی ندارد. متاسفانه تلویزیون باوجود حرفهایی که زده میشود، قافیه را پیشاپیش به ماهواره و رقبای دیگرش باخته است.
یک بحث دیگر هم از سوی بازیگران مطرح میشود و آن پایین آمدن کیفیت فیلمنامههاست که باعث بیکیفیت شدن کارها شده است، اما باتوجه به موضوعی که دررابطه با حضور اسپانسرها و دخالت سلیقه آنها در آثار بیان کردید، فکر میکنید کدام عامل تاثیر بیشتری در بیکیفیت شدن مجموعههای تلویزیونی داشتهاست؟
متاسفانه مشکل فیلمنامه هم بهشدت مطرح است و برای این اتفاق هم دلایل زیادی وجود دارد. ما آدمهای توانا و قابل زیادی داریم که متاسفانه چندین سال است گوشه خانه نشستهاند و کار نمیکنند به دلیل اینکه بهدنبال شرایط ایدهآل هستند. آدمی که در این کار حرفهای است شرایط حرفهای برای کارش طلب میکند و آن شرایط، بودجه حرفهای هم میطلبد، اما وقتی بحث بحران مالی پیش میآید طبیعتا سراغ آدمهایی میرویم که دستمزد پایینتری دارند و به همین نسبت هم کیفیت کارشان پایین است.
مشکل دیگر، فیلمنامههای ارزانی است نه تنها هیچ ساختار درستی ندارند بلکه هر صفحه آنها سه غلط املایی دارد و خیلی تاسفبرانگیز است زیرا نشان میدهد فیلمنامهنویس فقط آن کلمات را در اجتماع شنیده و مطالعهای نداشته و آنها را در جایی نخوانده است. البته قضیه به همین جا ختم نمیشود و وقتی سراغ کارگردانی میروید اسامیای را میشنوید که اصلا نام آنها تا به حال به گوشتان نخورده، در حالی که حرفه ما محدود است و حتی اگر با کسی کار نکرده باشید، نام او را شنیدهاید و این روند در مورد تهیهکننده، فیلمبردار و... هم ادامه دارد و به بازیگر هم میرسد؛ اینکه برخی نقشها را میفروشند و پول میگیرند تا پروژه را پیش ببرند و در کنارش چند بازیگر سرشناس را میآورند تا کارشان دیده شود.
همین افراد به گمان اینکه ساخت کار کمدی راحت است سراغ این ژانر میروند و فیلمنامههایی را به شما میدهند که ممکن است بتوانید با خواندن آنها گریه کنید، اما خنده هرگز. تصور سازندگان این است که دو بازیگر بامزه را میآوریم و آن وسط اتفاقی میافتد و باعث خنده مردم میشود و داستان خود به خود پیش میرود اما درواقع آنچه بعد از این کار رخ میدهد این است که مخاطب قهر میکند و دیگر حاضر نیست زمانش را تلف کند و این فیلمها و سریالها را ببیند.
فکر میکنید چه اقداماتی میتواند به بهبود این روند کمک کند؟
نمیدانم چگونه میتوان این اوضاع را تغییر داد چون واقعا راهحل سادهای ندارد ولی همیشه این را میدانم که همه چیز از بالا باید درست شود. حتی اگر در کارهای ما ایرادی هست سرچشمه آن در بالاست و از آنجا باید همه چیز مورد نظارت و برنامهریزی قرار گیرد.
ما به سیاستگذاریهای فرهنگی نیاز داریم که توسط افراد متخصص و متعهد انجام شود تا در کنار آنکه این سیاستها گذاشته میشود افراد متخصص هم بتوانند آن را به اجرا درآورند.
اتفاق دیگری که سالهای پیش افتاد و هنوز هم ادامه دارد، این است که در جریان ساخت فیلمها و سریالهای کمدی خوب، آثار هجوی هم به نام کمدی تولید شدند که با توهین به شعور مخاطب، باعث قهر او شدند. این تغییر در روند برنامهسازی تحتتاثیر چه اتفاقاتی بود؟
کمدی یکی از سختترین ژانرهای سینمایی است و ساختن و نوشتن در این حوزه، بسیار دشوار، چراکه خنداندن از گریاندن سختتر است و باوجود آنکه به شدت سهلانگارانه با این مقوله برخورد میشود، آدمهای زبده باید سراغش بروند. متاسفانه روندی که کارهای کمدی ما در چند سال اخیر طی میکند این است که یکی، دو شوخی بیمزه با مفهوم دوپهلو مطرح میشود که یک معنای آن در قصه مصداق پیدا میکند و دیگری مفهومی جنسی دارد که صحبت کردن درباره آن ممنوع است و عده خاصی از مخاطبان متوجه آن میشوند که امکان دارد باعث خندهشان شود!
شوخیهایی که گاهی آدم از شنیدن آن خجالت میکشد حتی اگر در خلوتش آن فیلم یا سریال را ببیند! این اتفاق باعث شده بازیگران بزرگی مثل آقای عبدی که یک پشتوانه بزرگ برای سینمای کشور است را به قهقهرا و مبتذلترین آثار ببریم و از ارزش و اعتباری که یک عمر با کارهای بزرگ اندوخته، کم کنیم. جای تاسف است که این روند وحشتناک در سینما و تلویزیون ما جریان دارد و معلوم نیست آدمها با چه درکی از کمدی، اینطور برنامهسازی میکنند. معضل دیگری که گریبان ژانر کمدی را گرفته حضور بازیگران بیتجربهای است که از پیر و جوان گرفته، آنها را از خیابان پیدا میکنیم و بهعنوان بازیگر وارد عرصه میکنیم تا مردم به آن ویژگی خاص بخندند.
ارسال نظر