گوهر خیراندیش: از سرمایهگذاری بابک زنجانی غافلگیر شدم
گوهرخیراندیش، چه زمانی که نقش زنی پیوندخورده با اصالت و پایبند خانواده را ایفا میکند، چه آن موقع که در فیلمهایی چون «ارتفاع پست» یا «واکنش پنجم» ظاهر میشود، شمایلی قهرمانانه از خود ارایه میدهد. ماهها پیش او بر اثر سانحهای سر صحنه فیلم «آذر، شهدخت، پرویزو دیگران» راهی بیمارستان شد و خطری بزرگ را از سر گذراند، با این حال مدتی بعد پر انرژیتر از قبل به عرصهای که آن را «مقدس» میشمارد و برایش سالها عمر صرف کرده بازگشت.
نقش «نقره شیرازی» چطور شکل گرفت؟
بعد از «واکنش پنجم» این فیلم، دومین همکاری من با تهمینه میلانی است، همکاری با او همیشه لذتبخش است. این نقشی بود که خانم میلانی تشخیص دادند که من گزینه مناسبی برای ایفای آن هستیم. البته در شکلگیری این نقش تجربههای شخصی کارگردان هم نقش داشت. چون ظاهرا پرستاری با چنین ویژگیهایی در خانهشان کار میکرده است.
شیرازی حرفزدن این نقش، پیشنهاد چه کسی بود؟
لهجه شیرازی پیشنهاد من بود و خانم میلانی هم از این پیشنهاد استقبال کرد. این نقش را دوست داشتم و انرژی زیادی برای طراحی آن گذاشتم. من همانطور که «نقره شیرازی» را در فیلمنامه دیده بودم، وارد دفتر کار خانم میلانی شدم. البته لباسهایی که در فیلم به تن من میبینید هم داستان جالبی دارد. دامن پیچازی چارخانه سبز، مشکی و زرشکی رنگ خودم را به تن کردم، ژاکت مادرم، کلاه دختر کوچکم، عینک همسرم و کفش دختربزرگم را پوشیدم.
من این نقش را با چنین ظاهری دیده بودم. این نقش با اینکه به نسبت نقشهای دیگر کوتاه بود اما دوستش داشتم و تجربه خوبی بود. نقطهنظراتم را در ارتباط با این نقش با خانم میلانی مطرح میکردم و او با هوشمندی و گشادهرویی هر کدام از پیشنهادهایی که مناسب نقش بود را تقویت و هر کدام مناسب نبود را هم رد میکرد. چند روزی که در کنار گروه تولید این فیلم بودم لحظات خوب و مفرحی برایم بود.
در زمان فیلمبرداری لحظههایی از بازی من در فیلم گروه را به خنده میانداخت و فکر میکنم از همان لحظه خانم میلانی متوجه شده بود که تماشاچی هم با نقش ارتباط برقرار میکند.
این نقش از ابتدا با همین نام، «نقره شیرازی» در فیلمنامه بود؟
بعد از خواندن فیلمنامه روزی به دفتر خانم میلانی رفتم و بخش اول معرفی خودم را برایش بازی کردم. «نقره شیرازی» در معرفی خودش میگوید که مادرش هفتبچه داشته که همه آنها مردهاند و مادر نذر میکند، اگر بچه آخر زنده بماند، گلدستههای «بیبیزینبیه» را نقره کند.
«بیبیزینبیه» امامزادهای نزدیک خانه مادرم در شیراز است. فکر کردم ترکیب اسم نقره و فامیلی شیرازی مناسب نقش باشد. وقتی نقش را بازی کردم او با شنیدن این پیشنهادات سر شوق آمد و پشت ماشین تحریرش نشست و آنها را در دل فیلمنامه تاپپ کرد و حاصل این همفکریها شد «نقره شیرازی» که زنی است خوشمشرب، با تجربه و دوستداشتنی، که انگلیسی هم بلد است حرف بزند. چراکه فکر کردم یکی از شوهرانش مثلا در شرکت نفت کار میکرده و انگلیسی هم بلد بوده و به تبع از او یاد گرفته است.
از سوی دیگر بخشی از روانشناسی داستان که از زبان دکتر روایت میشود، در رفتار این شخصیت گنجانده شده است.
بله. این زن با همه اینکه سواد آکادمیک ندارد، اما تجربه زندگیکردن دارد و بهنوعی تجربه خودش را با این زوج درمیان میگذارد. آتیلا پسیانی نقشاش را بهخوبی ایفا کرده و من فکر میکنم نکاتی که از زبان یا رفتار «نقره» در بحث روانشناسی فیلم دیده میشود، در همین حد کفایت میکند.
شاید اگر نکاتی در ارتباط با زندگی مشترک توسط «نقره» مطرح میشد، ممکن بود موردقبول واقع نشود. خانم میلانی دوست داشت بخشی از شخصیت «نقره» کاملا مطیع و طرفدار مرد باشد و این وجه از شخصیت او را پررنگتر نشان دهد. تا به امروز نظرات مختلفی درباره این نقش شنیدهام و فکر میکنم مخاطب با آن ارتباط خوبی برقرار کرده باشد. اساسا فضای کارهای خانممیلانی بستری برای شکوفایی بازیگرانش فراهم میکند و این اتفاق خوبی است.
سال گذشته در دوفیلم ایفای نقش کردید که هردو حواشی بسیاری داشت؛ «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» که سر صحنه فیلم دچار سانحه شدید و دیگری «نقش نگار» که حواشی بسیاری در پی داشت. چه شد که مقابل دوربین علی عطشانی رفتید؟
امیدوارم این فیلم بهزودی نمایش داده شود؛ چرا که همه ما، چه بازیگران مقابل دوربین و چه کسانی که پشت دوربین حضور داشتند، زحمت زیادی برای ساخت این فیلم کشیدند. اما نکتهای که در مراحل ساخت این فیلم وجود داشت، این بود که علی عطشانی با سرمایه کمی ساخت فیلم را آغاز کرد و از همه عوامل خواست بهاصطلاح با او راه بیایند و کمکش کنند تا فیلم ساخته شود. ما هم از دستمزد اصلیمان گذشتیم. تا پایان فیلمبرداری ما نمیدانستیم چه کسی سرمایهگذار اصلی فیلم است.
زمانی که آمریکا بودم، عکس صفحات روزنامههای ایران را با تیتر سرمایهگذاری بابک زنجانی در یک میهمانی که بعد از پایان فیلمبرداری رسانهای شده بود را دیدیم و کاملا غافلگیر شدم. ظاهرا علی عطشانی مدتی قبل از اینکه فیلمبرداری تمام شود، کمک مالیای را از آقایزنجانی برای اتمام این پروژه گرفته بودند که ما در جریان نبودیم. تعجب من از این بابت بود که اتفاقا چندروز قبل از پایان فیلمبرداری آقایعطشانی، در لوکیشن جنگل چیتگر، مشکل مالیشان را دوباره با من و آتیلا پسیانی مطرح کردند و از ما خواستند بازهم از مبلغی که در ابتدا برای کمک به او از دستمزدمان تخفیف داده بودیم، کوتاه بیاییم و ما هم پذیرفتیم.
متاسفانه گروه تولید به تعهدات مالیشان عمل نکردند. اما این فیلم سرمایهگذاریای داشت که این شبهه را برای بسیاری ایجاد کرد که عوامل فیلم حتما دستمزدهای آنچنانی گرفتهاند. اینگونه نبوده و ما از وجود این سرمایهگذار باخبر نبودیم. من هرگز از شرایط به وجودآمده راضی نیستم.
شما سکانسهایی هم با آقایملکمطیعی بازی داشتید. چطور تجربهای بود؟
آقای ملکمطیعی بسیار حضور محکم و تاثیرگذاری داشتند. در برداشت اول دیالوگها را بدون هیچ مکثی میگفتند، البته بخشی از این دیالوگها بداهه بود که کاملا برگرفته از حس درونی و زلال او بود که از زبانش جاری میشد و همه را تحت تاثیر قرار میداد. خوشحالم در این فیلم در مقابل او بازی کردم و تجربه بسیار خوبی بود.
بعد از 22سال بار دیگر مقابل دوربین آقایجوزانی هستید. کمی درباره نقشی که این روزها در فیلم «ایران برگر» ایفا میکنید، بگویید.
بله. من و آقایجوزانی سالها پیش در فیلم «یک مرد یک خرس» تجربه همکاری داشتیم. بازی در این فیلم هم داستان جالبی دارد. خاطرم هست، در یکی از روزهای فیلمبرداری این فیلم، صبح زود همسرم، زندهیاد جمشید اسماعیلخانی سر صحنه رفتند و بعد از چندساعت همراه با آقایجوزانی به خانه برگشت.
آقایجوزانی به من گفت: «گوهر، عموجان پاشو بریم سر صحنه فیلمبرداری» از من خواستند در فیلم بازی کنم و من تعجب کردم، با خنده و شوخی با موضوع برخورد و سعی کردم صبحانهای برای همسرم و آقایجوزانی تدارک ببینم. اما آقایجوزانی روی تصمیمشان جدی بودند و به حضور من نیاز بود. گفتند که باید همانروز نقش زنی را بازی کنم دختر زاست و شوهرش برای اینکه برای او پسری نیاورده، سرش هوو آورده و امروز جشن عروسی شوهرش با آن خانم است و من همان کسی بودم که باید میهمانی را به هم میریخت.
کمکم باور کردم. صبحانه را خوردیم و سر صحنه فیلمبرداری حاضر شدم. گریم شدم و لباس پوشیدم و نقش آن زن را بازی کردم. خودم هم وقتی پس از این همهسال این نقش را به خاطر میآورم و مرور میکنم، دوستش دارم. حس خوب من از این بازی به این دلیل است که به جملات آقایجوزانی و دیالوگهای نقش، احساسات خودم را هم اضافه کردم و آنچنان مظلومیت زن را که گناهی نداشته دختر به دنیا آورده، فریاد زدم و گریه کردم که همه را تحتتاثیر قرار دادم.
بعد از آن سکانس، آقایجوزانی، عوامل فیلم و جمعیتی که بهعنوان هنرور در آنجا جمع شده بودند، از اجرای این نقش راضی بودند و آقایجوزانی از همه خواست برایم دست بزنند. این را نگفتم که بگویم خوب بازی کردم، بلکه همان تشویق عوامل و راضیبودن کارگردان دستمزدی برای من بود.
اما در مورد «ایران برگر» اجازه دهید که از طرح اصلی فیلمنامه زیاد صحبت نکنم، اما نوید آن را دهم که تماشاچیان ما شاهد قصه بسیار جذاب و دیدنی توسط بازیگران بسیار باتجربه مثل علی نصیریان، محسن تنابنده، شهره لرستانی و دوستان دیگر خواهند بود. خوشحالم آقای تورج منصوری مدیر فیلمبرداری که دوست و همکار همیشگی آقایجوزانی هستند نیز در این کار حضور دارند و البته همراهی بازیگران جوان و بااستعدادی که قطعا این فیلم را دیدنی خواهد کرد.
ظاهرا در فیلم «رخ دیوانه» ابوالحسن داوودی هم نقش کوچکی ایفای کردهاید؟
بله نقشم کوتاه است. آشنایی ما به سالها قبل برمیگردد؛ به زمانی که «بوی خوش زندگی» و «نان، عشق، موتور۱۰۰۰» ساخته شد و من کارهای آقایداوودی را دوست دارم. نقش کوتاه یا بلند فرقی نمیکند. این نقش جذابیتهای زیادی برایم داشت. برش کوتاهی از زندگی زنی است که با همسر و فرزندش رابطه خوبی نداشته و روایت این بخش از زندگی او جذابیت زیادی برایم داشت.
گویا فیلم مستندی درباره شما در حال ساخت است. ساخت این فیلم مستند از چه زمانی آغاز شده است. چه کسی آن را کارگردانی میکند؟
قرار بود در بزرگداشتی که برای من گرفته میشود، تعدادی از کارگردانها و بازیگران مقابل دوربین، نقطهنظراتشان را درباره من و فعالیت هنریام بگویند. آقایپوریا حیدری کارگردان جوانی که فیلمهایش، مثل فیلم «آنسوی بنبست» تاکنون در جشنوارههای مختلفی در دنیا جوایز معتبری کسب کرده، پیشقدم شدند مستند پرترهای از زندگیام بسازند.
ارسال نظر