برزو ارجمند؛ هم روحاني، هم پليس!
برزو ارجمند از آن دست بازيگراني است که به رغم نمک و با مزگي هاي موجود در شخصيت و جنس بازي اش، بارها در آثار جدي نيز ايفاي نقش کرده است. حضور او در اکثر کارهاي محمدحسين لطيفي با يک نقش جدي همراه بوده است.
برزو که اخيراً بازي در فيلم سينمايي وحيد جليلوند را به پايان رسانده، به نکات جالبي در خصوص آخرين تجارب بازيگري اش براي تلويزيون اشاره کرده است:
اين روزها مشغول بازي در نمايش رضا حداد هستي؟
بله ما اين کار را که اولين نمايش گروه سايه است دوازده سال پيش هم اجرا کرده بوديم. خيلي دوستش داريم براي همه اعضاي گروه يک نوستالژي خاص دارد. استقبال خوبي از کار شده و ما تا آخرين روز اجرا، هر شب دو اجرا خواهيم داشت. تا دوم آبان ماه کار اجرا خواهد شد.
گويا در برنامه داري سالي يکي دو بار با يک نمايش روي صحنه باشي؟
بله به خصوص اگر با گروه خودم، تئاتر سايه اين اتفاق بيفتد که برايم خيلي عالي است.
تو از يک خانواده تئاتري هستي، بازگشت هر ازگاهي به تئاتر چه حس و حالي به تو مي دهد؟
من فقط يک جمله مي گويم. به نظرم يک بازيگر روي صحنه تئاتر خيلي درست تر نفس مي کشد و کيف مي کند. براي من تئاتر اين تعريف را دارد. خيلي خوشحالم که گروهي داريم که مي توانيم هر از چندگاهي نمايشي را روي صحنه ببريم. دوستان خوبي هستيم و براي ما تئاتر مهم است.
گروه تئاتر سايه براي آينده هم برنامه اي دارد؟
برنامه که زياد داريم، ولي کي انجام شود مشخص نيست.
برنامه اين روزهايت به جز تئاتر چيست؟
من سريال آقاي آب پرور را به تازگي تمام کردم. الان هم چند تا فيلمنامه در دست دارم، مي خوانم ببينم کداميک را بيشتر به تفاهم مي رسيم و خودم هم دوست داشته باشم تا جدي تر پاي صحبت بنشينم.
و امّا «زخم» مسعود آب پرور...
در خدمتم...
تو اولين بار است که در هيبت پليس در تلويزيون ظاهر مي شوي؟
بله دقيقاً...
پس يک ريسک دو طرفه اتفاق افتاده؟
دو تا نکته در مورد سريال «زخم» وجود دارد. اولاً اينکه مسعود آب پرور زماني که دانشجو بودم، استاد من بود و من خيلي دوست داشتم يک روز با او کار کنم. در اين سالها واقعاً شرايط فراهم نشد. مسئله بعدي اينکه من با دفتر آقاي علي اکبري خيلي کار انجام دادم و اصولاً اين دفتر را دوست دارم. به نظرم دفتر پاک و مطهري است و همه چيز سر جاي خودش ديده مي شود.
وقتي فهميدم چه کساني پشت دوربين اين سريال هستند، خيلي ماجرا برايم جدي تر و جالب تر شد. ما اينجا با يک گروه کاملاً حرفه اي کار کرديم، پشت صحنه اي بي نظير که از همکاري با آنها بسيار لذت بردم. از انتخاب سريال «زخم» بسيار راضي ام. اولاً نقشي که کار کردم را تا به حال تجربه نکرده بودم، ثانياً با کارگرداني کار کردم که خيلي دوستش دارم.
شخصيت سروان شکيبا با چه ويژگي هايي تعريف شد و تو به عنوان بازيگر براي متفاوت نشان دادن کاراکتر پليس نسبت به پليس هاي مرسوم تلويزيوني چه کردي؟
شخصيت در فيلمنامه خيلي نقص داشت. چه به لحاظ پسينه و چه به لحاظ پيشينه، خيلي جاي کار داشت. امّا با صحبت هايي که در خدمت آقاي آب پرور داشتيم و با اضافه کردن چند فاکتور کم کم نقش خودش را نشان داد تا من امروز بتوانم به آن استناد کنم و بگويم يکي از تجارب موفقم را در اين سريال رقم زدم.
سريال «زخم» با جنس و جمال ديگر ساخته هاي آب پرور در ژانر پليس به شدت متفاوت است؛ طوريکه خيلي ها اعتقاد دارند او کارگردان اثري در حد و توان سريال هايي نظير «هوش سياه» است. در اين خصوص به عنوان بازيگر ارتباط لازم را در طول کار برقرار کردي؟ (اين هراس را نداشتي که آن چه مدنظر است اتفاق نيفتد؟)
نه واقعاً نه، من به مسعود آب پرور اعتماد زيادي دارم. اگر به کارنامه او دقت کني از زمان کليپ سازي تا امروز که در سينما و تلويزيون فيلمسازي مي کند، متوجه مي شوي آقاي آب پرور از يک استانداردي نزول نمي کند و هميشه در حال پيشرفت است. در اين سريال هم به نظرم اين اتفاق رخ داده، شاهد ماجرا هم مردمي هستند که واقعاً سريال را دوست دارند، کار ديده شده و من خيلي خوشحال ام از اين اتفاق...
گريم اين جناب سروان (شکيبا) پيشنهاد خودت بود يا اينکه نياز کاراکتر بود که پخته تر از برزو ارجمند به نظر برسد؟
قبل از اينکه بروم سر کار آقاي آب پرور، سر کار وحيد جليلوند بودم...
سينمايي «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت»...
بله، چند روزي کار من آنجا و اينجا با هم تداخل داشت. نويد فرح مرزي عزيزم يک جورايي دستش در گريم من بسته بود، امّا با توجه به شرايط موجود و راکوردي که من داشتم بهترين انتخاب را کرد. من از طرح گريم و مجريان گريم در اين سريال خيلي راضي ام و از آنها تشکر مي کنم. به نظرم گريم در اين سريال خيلي درست روي صورتم نشسته است.
در دو سريال در حال پخش ـ که البته «معراجي ها» اخيراً به پايان رسيد ـ ، ايفاگر کاراکترهايي هستي که با توجه به حرفه و جايگاه اجتماعي شان داراي چارچوب مشخصي هستند و دست بازيگر براي طراحي آن خيلي باز نيست. چه کردي که به خصوص در قالب پليس (سروان شکيبا) با نمونه هاي موجود فاصله بگيري و به کليشه هاي مرسوم نزديک نشوي؟
هم در سريال «معراجي ها» و هم در سريال «زخم» تمام تلاش من و تيم سازنده اين بوده که هر دو کاراکتر به نمونه هاي شبيه نزديک نشوند. فکر مي کنم در سريال «زخم» اين اتفاق خيلي خوب اتفاق افتاده است. به طور مثال در مورد اين پليس يکسري خود درگيري براي پليس گذاشتيم که من نمونه اش را خيلي کم ديده ام. در مورد کار آقاي ده نمکي هم من ايفاگر شخصيت روحاني بودم که از جنس خود مردم است و هرگز خودش را تافته جدا بافته نمي داند و نيست. وقتي من يک نقش را انتخاب مي کنم اولين کاري که انجام مي دهم اين است که يکسري وجوهاتمان را با يکديگر ترکيب مي کنم؛ خودم و شخصيت را.
به همين دليل نمک و بامزگي هاي برزو را مي توان در حاج آقا حسيني هم پيدا کرد.
البته همه اين ها زير نظر کارگردان اتفاق مي افتد. به هر حال براي قابل باور و منطقي در آمدن هر نقش نياز است بازيگر روي آن کار کند و من هم تمام تلاشم را در اين مسير به خرج دادم.
اين دومين باري است که بعد از «قهوه تلخ»، از لهجه مشهدي ات در کار بازيگري استفاده مي کني؟ اين پيشنهاد خودت بود يا فيلمنامه و کارگردان...
ـپيشنهاد خودم بود. در سريال «قهوه تلخ» هم سعي کردم مشهدي صحبت کنم. امّا فرق آن کار با سريال «معراجي ها» در اين بود که من در سريال «قهوه تلخ» تنها آهنگ لهجه را ادا مي کنم، امّا در سريال «معراجي ها» خود لهجه را به شکل تمام و کمال دارم. يعني در سريال «قهوه تلخ» کلمات مشهدي آنچناني استفاده نمي کردم، امّا در سريال «معراجي ها» کلمات مشهدي را شما زياد مي شنويد!
برگرديم سراغ «زخم»، براي نمايش وجوه مختلف يک حرفه مثل شغل خاص پليس، نياز است ما از محل کار او خارج شويم و به محل زندگي او به خصوص در برخورد با اعضاي خانواده اش هم سرکي بکشيم، اين اتفاق رخ مي دهد؟
نمي خواهم زود راجع به اين مسئله صحبت کنم، چرا که ابتدا بايد تماشاگر آن را ببيند. امّا بله ما وارد زندگي اين جناب سروان هم مي شويم. خود مسعود آب پرور دوست داشت بيشتر و پررنگ تر ما به اين وجه بپردازيم، امّا فضاي سريال اين اجازه را نمي داد. با اين حال ما وارد زندگي شخصي سروان شکيبا خواهيم شد.
برويم سراغ کارگرداني سريال «زخم»؛ آب پرور در سريال «هوش سياه» نشان داده به شدت ژانر پليس را به خصوص در بحث ريتم و دکوپاژ مي شناسد. به عنوان بازيگر او را در اين سريال چگونه ديدي؟
مسعود آب پرور چه در سريال «هوش سياه»، چه در سريال «زخم» و چه در ديگر كارهايش نشان داده، اصولاً كارگرداني است كه مي داند چه مي خواهد. او تكليف خودش را با كارش مي داند و خوب مي داند چه كار ميكند. اين اتفاق بسيار بزرگي است كه كارگردان بداند چه مي خواهد. در اين شرايط سطح توقع تو از كارگردانت بالا مي رود.
من سر پنج كار با آقاي لطيفي و با آقاي بهراميان اين احساس را داشتم و البته سركار كلي كارگردان هم بودم كه اين حس را نداشتم. كارگردان از آن دست كارگرداناني است كه تو به عنوان يك بازيگر خيلي راحت مي تواني خودت را به او بسپاري و ايده ها و نظراتش را به درستي اجرا كني. اين براي بازيگر يك نعمت است. من از كار با مسعود آب پرور راضي و اميدوارم اين همكاري مجدد تكرار شود.
و اما سريال «معراجي ها»، گويا ابتدا براي نقش ديگري به اين سريال دعوت شدي؟
بله و من عذرخواهي كردم و نرفتم.
كدام نقش؟
اجازه دهيد نگويم.
استاد دانشگاه؟
(مي خندد) اجازه دهيد.
خب چطور با نقش روحاني به پروژه پيوستي؟
شهرام زماني با من تماس گرفت و من رفتم. آقاي ده نمكي و آقاي رضوي نكته اي را اشاره كردند كه براي من بسيار مهم بود. گفتند ما مي خواهيم فيلم سينمايي را تنها از فلاش بك ها در بياوريم و در كل نسخه سينمايي در گذشته اتفاق مي افتد. اين نقش براي ما در فيلم سينمايي بسيار مهم است. من دوست داشتم نقش يك روحاني را در كارنامه ام داشته باشم.
به خصوص در سينما؟
بله، دقيقاً... قبول كردم و بازخورد خوبي ديدم. من وقتي در سينما با همكارانم (جشنواره فيلم فجر) فيلم را ديدم، خيلي خوشحال شدم چون نظرات دلگرم كننده اي شنيدم. بازخوردها خيلي خوب بود. اگرچه سرعت يك جاهايي از كيفيت كار ما زده است. آن فاجعه و كشته شدن تعدادي از همكاران واقعاً دل و دماغ كار كردن را از ما گرفت.
باور كنيد به خاطر اين بچه ها ما تلاش كرديم كار به جشنواره برسد. اگر آن شرايط خاص نبود شايد «معراجي ها» پس از آن انفجار مي خوابيد. از سوي ديگر محمود رضوي همشهري من در سينما اصولاً يك آدم ويژه است. اين را تو مي تواني از ژانر كارهايش بفهمي، از «درباره الي» تا «معراجي ها»، من يك برادري خالصانه در رفتار او ديدم كه دوست داشتم به او جواب منفي ندهم.
باور كنيد هماهنگ كردن حضور من سر «معراجي ها» و كار ديگري كه همزمان داشتم، خيلي سخت بود ولي دوست نداشتم به محمود رضوي «نه» بگويم. متأسفانه من هر شب سر صحنه هستم و موفق نمي شوم خودم سريال را دنبال كنم. تنها چيزي كه مي توانم ببينم، ري اكشن مردم در كوچه و بازار است كه نشان از آن دارد سريال «معراجي ها» مورد اقبال مردم قرار گرفته است. جالب است بدانيد بعد از جشنواره تا به امروز نقش شش روحاني به من در چند كار مختلف پيشنهاد شده كه همه را رد كردم.
در قبول ايفاي شخصيت روحاني دو دل نبوديد؟ به هرحال برخي از نقش ها حركت روي لبه تيغ است، قبول داريد؟
بله، قبول دارم و بايد بگويم قبول نقش روحاني خيلي سخت بود. انتخاب سختي بود؟
مشورت كرديد؟
بله با خيلي ها، يك عده گفتند برو و يك عده نظر منفي داشتند. به هرحال قبول كردم. من با دوستان خوبي در سريال «معراجي ها» همبازي بودم و اين برايم خيلي عالي بود. اميرحسين رسائل يكي از همكاران شماست كه دوست من هم هست. او خيلي راحت و بي تعارف مرا نقد ميكند. او با رفتنم سر اين كار كمي مشكل داشت، ولي پس از پخش كار برايم پيام تبريك فرستاد. آنجا بود كه فهميدم كارم بد از آب درنيامده است.
روحاني سريال «معراجي ها» هم مثل ديگر شخصيت ها براي بازي و ديالوگ گفتن (بداهه) دستش باز بود؟
من اصولاً هر كاري كه بخواهم انجام دهم، در تمرين طراحي اش مي کنم. اگر مورد تأييد كارگردان بود جلوي دوربين هم اجرا مي كنم. اصلاً از آن دست بازيگراني نيستم كه جلوي دوربين يك دفعه يك كار اضافه انجام دهم، مگر خيلي كوچك، سر تمرين تأثير كارگردان را مي گيرم سپس جلوي دوربين آن را انجام مي دهم.
شخصيت هاي مختلف روحاني، در تلويزيون و سينماي ما توسط بازيگران بزرگ اين مملكت ايفا شده است و شما كار سختي داشتيد براي اينكه حاج آقا حسيني شباهتي به آنها پيدا نكند...
بله خيلي زياد. من مهم ترين كاري كه براي حاج آقا حسيني انجام دادم، اين بود كه نشان دادم او از خود مردم است فقط پيشه اش روحاني است همين!
ضمن اينكه با گذشت زمان به روز شده...
دقيقاً... مثل من و شما فقط پيشه اش روحاني است. سعي نكردم او را متمايز از آدم هاي اطرافش نشانش دهم. من در مشهد روحاني هاي زيادي را ديده ام كه شبيه خود ما زندگي مي كردند فقط لباس روحانيت داشتند. من حاج آقا حسيني را از آن قشر ديدم.
پس ما به ازاي بيروني هم براي نمايش حاج آقا حسيني داشتيد؟
بله، چند نفر مدنظرم بودند، فقط نگوييد اسم ببر! (مي خندد)
در پايان اگر حرفي مانده...
ممنون از شما
ارسال نظر