هواپیماربایی مهیج و تماشایی در پروازِ دبی به لندن!
هواپیماربایی (Hijack) تازهترین سریال شبکۀ اپلتیوی است که دو قسمت از فصل اول آن تا امروز پخش شده است.
برترینها: هواپیماربایی (Hijack) تازهترین سریال شبکۀ اپلتیوی است که سه قسمت از فصل اول آن تا امروز پخش شده است؛ سریالی سرشار از تعلیق و هیجان و غافلگیری که ما را در یک پرواز هفت ساعته از دبی تا لندن میبرد!
داستان سریال از اسمش پیداست؛ یک گروه از تبهکاران با هدفی که هنوز در قسمت دوم نامعلوم است، دست به یک هواپیماربایی میزنند و تمام تلاششان هم این است که هیچ کس روی زمین متوجه این اتفاق نشود. از طرف دیگر یکی از مسافران که ادریس البا نقشش را بازی میکند، تلاش میکند تا با جلب اعتماد هواپیماربایان، راهی برای بیرون رفتن از این مخمصه پیدا کند.
بر روی زمین هم چند نفر متوجه وضعیت مشکوک هواپیما میشوند؛ یکی از آنها یک کارمند برج مراقبت در دبی است و دیگری کارمند برج مراقبت لندن. به علاوه، آخرین پیامی که سم نلسون (ادریس البا) برای همسر سابقش میفرستد، باعث میشود که خانوادۀ او هم نگران وضع غیرعادی هواپیما شوند.
در این سریال طبق معمول هواپیمارباییها با شخصیتهای مختلف و مسافران و خدمهای معقول، خودخواه، کلهشق یا شجاع و درستکار داریم که انتظار داریم در قسمتهای بعدی برخورد یا تعامل اینها با هم و با سم نلسون، لحظات جالبی برای ما ایجاد کند اما اصل و اساس سریال بر روی شخصیت سم نلسون بنا شده؛ شخصیتی که البا با بازی باورپذیر و کاریزماتیکش به آن روح بخشیده است. نلسون متخصص «مذاکره» است و شغل او این است که از طرف شرکتهای بزرگ وارد گفتگو شود و معاملهها و قراردادهای مهم را هدایت کند. حالا او در وضعیتی است که باید از تواناییاش در مذاکره، برای نفوذ به ذهن هواپیماربایان استفاده کند.
نقشۀ او برای این کار آنقدر طبیعی و دقیق است که گاهی به ذهن بیننده میرسد که نکند او واقعا قصد دیگری در ذهن داشته باشد؛ این همان فکری است که به ذهن سایر مسافران هواپیما هم میرسد و فکر میکنند او یک خائن خودخواه است که همۀ آنها را فروخته تا خودش سالم بماند.
یکی از جذابترین سکانسهای سریال در دو قسمت اول جایی است که سم از طریق بازی ویدئویی که در کابینهای قسمت فرست کلاس تعبیه شده، با خلبان وارد گفتگو میشود و نقشۀ بینقصی را برای فرستادن علامت خطر به برجهای مراقبت طرح میکند.
چرخشهای داستانی هم به اندازۀ کافی در سریال وجود دارند که بیننده را دائما در حال حدس زدن نگه دارند. مدت زمان سریال هم تقریبا بر اساس زمان واقعی پیش میرود؛ یعنی در دو قسمت اول تازه دو ساعت از زمان پرواز گذشته و بنابراین بیننده در هر لحظه از اضطراب و هیجان این پرواز هفت ساعته شریک خواهد بود. اما اتفاقات به شکلی ساده لوحانه پیش میرود چرا که حداقل پس از سال 2001 دیگر ربودن هواپیما هرگز به این سادگی نیست و دیالوگ نویسیها هم در سریال ایرادات زیادی دارد و گاهی بیش از حد شعاری است. از طرف دیگر شخصیتهای مکمل در این سریال هم نسبتا از ضریب هوشی کمی برخوردارند و منطق روایی در داخل هواپیما چندان رعایت نمیشود و واکنش شخصیتهای سریال به شرایطی که در آن قرار گرفته اند در اغلب موارد غیرعادی است!
در مجموع سریال از نظر ایجاد تعلیق دستکم تا پایان قسمت دوم موفق عمل کرده و کوتاه بودن این سریال، باید گفت که گزینه مناسبی برای تماشا کردن است اما احتمالاً پس از پایان سریال کمتر دلیلی برای به یاد آوردن مجدد آن خواهید داشت.
حالا باید منتظر باشیم تا ببینیم در ادامه پرواز هفت ساعته دوبی – لندن چه اتفاقهایی رخ خواهد داد.
نظر کاربران
بینظیر