نگاهي به نقشآفرینیهای متفاوت آلن دلون به مناسبت سالروزش
آلن دلون، سامورایی همیشه غمگین سینما
آلن دلون، ستاره سینمای فرانسه و جهان، متولد ۸ نوامبر ۱۹۳۵ است. دلون یکی از آن چهرههایی است که سینمادوستان ایرانی اولین بار چهرهاش را بر روی نوارهای نهچندان با کیفیت ویدئویی دیدند و بعد هم بسياري از فيلمهاي دهه هفتادش با دوبله فوقالعاده...
يکی از سوءتفاهمهای همیشگی درباره دلون این بوده که هنرپیشه خوشسیما بیشتر بازیگری گیشهپسند است و بسیاری از منتقدان از تحلیل هنر بازیگریاش طفره رفتهاند یا در قبال آن سکوت کردهاند. اما واقعیت این است که دلون سوای بازی در فیلمهای گیشهپسند در کارنامه خود آثاری طلایی دارد و با کارگردانانی بزرگ همکاری کرده است. مطلب حاضر به بهانه سالروز اين بازيگر بزرگ سينما نگاهی گذرا به چنین آثاری در پرونده بازیگری دلون دارد.
روکو: قهرمان زخمخورده
آلن دلون بیستوپنج ساله با سر و کلهای خیس عرق روی پله مینشیند و به نقطهای نامعلوم خیره میشود. بعد در پاسخ به ابراز احساسات اطرافیانش در قبال پیروزی در مسابقه مشتزنی میگوید که شاید برد او به دلیل فوران نفرتی باشد که به خاطر کار ناپسند برادرش سیمونه در حق دختر محبوب او یعنی نادیا در وجودش ریشه دوانده است. این صحنهای از «روکو و برادرانش» (لوکینو ویسکونتی، ۱۹۶۰) است که در آن گریه کردن، لبخند زدن، عرق کردن و حرکتهای مکانیکی آلن دلون را میبینیم.
با وجود اینکه فیلم ستاره محور نیست اما نام آلن دلون، که صدایش برای این فیلم دوبله شده، اول از همه میآید. دلون نقش روکو سومین پسر خانواده پاروندی را بازی میکند که دو برادر بزرگتر و دو برادر کوچکتر از خودش دارد. روکوی سادهدل، با آن چهره معصوم دلون در روزهای جواني، خیلی زود به سنگ صبور خانواده مبدل میشود و همه چیزش را پای خانواده میریزد.
به این ترتیب است که شخصیت روکو آرام آرام تمام فیلم را در دست میگیرد. از بازی در همین نقش روکو است که وقتی دلون زیر دوش به سیمونه نگاه میکند با نگاه خیره او آشنا میشویم. کمی بعد وقتی نادیا به او میگوید که از او متنفر است و برمیگردد تا دوان دوان دور شود، دلون با حرکتی سریع و خشک - که بعدها امضای حضور او در سینمای ژان پییر ملویل شد - برمیگردد و فقط نظاره میکند. اولین خودویرانگریهای دلون را هم به خاطر همین نادیا و تلاش برای نجات سیمونه از منجلابی که در آن گرفتار شده میبینیم.
در «روکو و برادرانش» دلون را در لباس نظامی هم میبینیم که شمایل او بلافاصله یادآور آل پاچینو در «پدرخوانده» (۱۹۷۲) است. این نکته بیدلیل هم نیست چون فرانسیس فورد کاپولا بعد از دیدن همین فیلم بود که نینو روتا، آهنگساز آن را برای ساخت موسیقی متن «پدرخوانده» استخدام کرد. لبخند دلون را هم در پایان فیلم میبینیم وقتی که سر میز شام قهرمانیاش از بازگشت به روستایشان حرف میزند، آن هم حالا که شهرنشینی بدجوری چهره ساده روستاییاش را از بین برده و قهرمانی زخمخورده شده است.
ستارهای متولد میشود
دلون با بازی در «زیر آفتاب سوزان» (رنه کلمان، ۱۹۵۹) در نقش تام ریپلی که خودش را فیلیپ گرینلیف هم جا میزند خیلی زود به شهرت رسید. این نقش ترکیبی از خوشسیمایی، ظرافت، دقت و هوشیاری بود. بعد از بازی در «روکو و برادرانش» بود که خیلی زود لقب جیمز دین فرانسه را به خود اختصاص داد، هر چند مرگ زودهنگام هنرپیشه آمریکایی باعث شد این عنوان هم از روی دلون کنار برود. اما یکی از نقشآفرینیهای مهم پرونده دلون بازی در آخرین اثر از سهگانه میکل آنجلو آنتونیونی است.
آنتونیونی در «ماجرا» (۱۹۶۰) از گابریل فرزتی استفاده کرد و بعد در شب (۱۹۶۱) به سراغ مارچلو ماسترویانی رفت که در آن سالها بازیگر ثابت آثار فدریکو فلینی بود. به همین خاطر انتخاب آلن دلون برای نقش پیرو در فیلم «کسوف» (۱۹۶۲) شاید عجیبترین انتخاب ممکن باشد. در دنیای بیتحرک شخصیتهای قشر روشنفکر فیلم آنتونیونی، یک دلال سهام وصله ناجوری است و حضور دلون در این نقش این تضاد را برجستهتر میکند. کمی قبل از ژان پییر ملویل این آنتونیونی بود که به ارزش ویژگیهای صورت سنگی دلون پی برد. در «کسوف» در مقابل ویتوریا (مونیکا ویتی) که دنبال ذرهای عشق است، پیرو فقط دغدغههای ماتریالیستی دارد و دلون کاملا در این نقش حضوری مجابکننده دارد.
حضور ستارهای مثل دلون، که در تیتراژ هم نامش اول میآید، هیچگاه مورد حمایت منتقدان قرار نگرفت اما جالب است که منتقدان برخلاف حضور ریچارد هریس در «صحرای سرخ» (۱۹۶۴) برای آن چوب تکفیر هم بلند نکردند. همین ثابت میکند که آنتونیونی موفق شده دلون را به خوبی در چارچوب دلخواهش مورد استفاده قرار بدهد.
فرصت همکاری با ویسکونتی یکبار دیگر وقتی برای دلون امکانپذیر شد که هورست بوخهولتز، که به جیمز دین سینمای آلمان معروف بود، نقش دون تانکردی فالکُنِری در «یوزپلنگ» (۱۹۶۳) را رد کرد و این نقش به دلون رسید. در این فیلم هم بار اصلی بر دوش برت لنکستر است و ویسکونتی هم دلون را برای نقش جوانی پر از شور و هیجان میخواهد؛ یک انقلابی خندان که با سر و وضع رابینهودوارش در نبردهای پالرمو زخم برمیدارد و به درجه کاپیتانی میرسد.
بعد که ارتش سرباز میشود، سبیل کمپشتی میگذارد و با ازدواج با آنجلیکا (کلودیا کاردیناله) به یک اشرافزاده تبدیل میشود. اما در سکانس پایانی درخشان فیلم وقتی که لنکستر و کاردیناله میدان را قبضه کردهاند دلون در گوشهای ایستاده و شاید که غبطه میخورد که کاش مانند لنکستر ستارهای چنین پرفروغ بود!
سامورایی: دوربين شيفته دلون
دلون سه بار جلوی دوربین ژان پییر ملویل رفت که تمامی آنها در دوره پایانی فعالیت هنری ملویل رخ داد. دوربین ملویل در «سامورایی» (۱۹۶۷) شیفته شمایل دلون در نقش جف کاستلو است و دلون با کمترین میزان از دیالوگ و تنها با نگاه خیرهاش جادو میکند. فیلم بعدی «دایره سرخ» (۱۹۷۰) تقابل دو نسل از بازیگران سینمای فرانسه بود؛ ایو مونتان به نقش جانسن یکی از پیچیدهترین نقشهایش را بازی میکند و دلون جوان روبهروی او میدرخشد.
شخصیت کری در این فیلم نشانههایی از جف کاستلو دارد. او همان بارانی را به تن دارد که وقتی کمربند آن را میبندد، شبیه به بارانی جف کاستلو میشود. تفاوت در این است که کری کلاهی به سر ندارد و سبیل هم دارد. موهایاش هم کمی بههمریخته است. با وجود این دلون در این نقش هنوز همان حرکات مکانیکی خشکش مثلا در نگاه کردن به ساعت، پرتاب فندک برای وگل (جان ماریا ولونته) و سیگار درآوردنش را حفظ کرده است.
ملویل در سال ۱۹۷۲ فیلم «یک پلیس/ پول کثیف» را ساخت و در نقش کمیسر کلمن هیبت تازهای برای دلون درنظر گرفت. اینجا دیگر نقش خلافکار به ریچارد کرنا رسیده بود و حتی در سکانس پایانی سینمای ملویل، کرنا همان بارانی جف کاستلو و کری را به تن دارد و مثل جف کاستلو دست به خودکشی آیینی میزند. در این فیلم به دلون نقش پلیس نظیف و وظیفهشناس رسیده، پلیسی که رنگ کت و شلوارش با رنگ چشمان دلون یکی است و موهای بسیار مرتبی دارد.
اینجا دیگر از حرکات سابق دلون در سینمای ملویل خبری نیست و حالا انگار او خودش مسئول دستگیری مجرمانی شده که روزگاری خودش نقش آنها را بازی میکرد. حتی آن دقت نظر سابق را هم ندارد و زمانی که سیمون (ریچارد کرنا) را میکشد، همکارش از او میپرسد: «فکر نمیکنی در شلیک عجله کردی؟» و دلون جواب میدهد: «از کجا میدونستم که میخواد خودکشی کنه؟» این درست همان بلایی است که جف کاستلو در «سامورایی» سر پلیسها درمیآورد. دایره حضور دلون در سینمای ملویل این طور تکمیل میشود.
آقای کلاین: چهره شكسته
یکی از اولین دفعاتي که شکسته شدن چهره دلون را میبینیم در فیلم «ارواح مردگان» (۱۹۶۹) و در اپیزود ساخته لویی مال تحت عنوان «ویلیام ویلسن» است. اپیزودهای این فیلم براساس «قصههای شگفتانگیز» اثر ادگار آلن پو ساخته شدهاند. اینجا چهره دلون خراش دارد، زیر چشمان نافذش پف کرده و موهای مشکی یکدست و خط ریشی پهن دارد. دلون به اقتضای فضای گوتیک فیلم رفتاری خشک و خبیثانه دارد که این حالت در مقابل بازیگری مثل بریژیت باردو به خوبی به چشم میآید.
دلون در «آقای کلاین» (جوزف لوزی، ۱۹۷۶) برای اولین باری عنوان آقا را یدک میکشد. او در این فیلم پالتویی شکیل به شکل بارانی به تن میکند و رفتاری کاملا مبادی آداب دارد. روی پیشانیاش چین افتاده و با گریم گونههایش را افتاده کردهاند. چیزی که از او باقی مانده اما هنوز آن چشمها و نگاه هست؛ نگاهی که خود را در آینه میبیند اما در وجودش شک میکند.
دلون در این فیلم یادآور سوءتفاهم همیشگیاش در برخورد با منتقدان است؛ اینکه او به اشتباه در سایه بازیگران دیگر محو شد و هیچگاه جدی گرفته نشد، درست مثل آقای کلاین که دست آخر هم موفق نمیشود هویت واقعیاش را به دیگران اثبات کند.
بعدها دلون با حضور در اقتباس فولکر شلندروف از بخشی از رمان سترگ «در جستوجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست، نقش بارون دو شارلو را بازی کرد. نام فیلم «سوان عاشق» (۱۹۸۳) بود و بالاخره راجر ایبرت زبان به تحسین او گشود: «دلون در نقش بارون مغموم شگفتانگیز ظاهر میشود.» دلون در «موج نو» (ژان لوک گدار، ۱۹۹۰) هم وارد دنیای انتزاعی یکی از سردمداران موج نو سینمای فرانسه شد تا نشان دهد همچنان دوست دارد تجربههای جدید کسب کند.
آلن دلون در طول فعالیتهای هنریاش موفق به کسب جوایز متعددی نشده و بیشتر جوایزی هم که دریافت کرد جوایز افتخاری جشنوارهها به خاطر یک عمر دستاورد هنری بوده است. دلون حالا همان طور که بود، باقی مانده. فقط پیر شده. نه مثل مارلون براندو و اورسن ولز یک دفعه هیکلش گرد و قلنبه شد و نه صورتش مثل آل پاچینو یکدفعه فرمش را از دست داد. دلون هنوز همان موها، چشمها و ابروها را دارد، با این تفاوت که گرد پیری روی آنها نشسته است.
منبع: تهران امروز
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
ساموراييِ سينما
خيلي در حقش اجحاف شايد بشه
جزو ابر قدرت هاي بازيگريه
الن دلن سمبل یه مردشریف .محجوب.باشکوه.دلسوز.باعشق.باابهت وفروتنه.دلون شخصیت بزرگ ونکویی داره نه فقط چهره زیبا.