گفتگوی اختصاصی با چند موسیقی دان جوان که به برزیل رفتند
«چقدر ما خوبیم» به روایت موسیقی
«ماجراجویی هنری برای همنوازی صلح در سطح جهان»، این عنوانی است که پروژه هنری «دو ر می فا صلح یا Play Fair Mi Re Do» برای معرفی خودش انتخاب کرده. جایی فراتر از مستطیل سبز ، عده ای از بهترین موزیسین های جوان ایرانی مشغول فتح دروازه های موسیقی بودند.
مجله چلچراغ: «ماجراجویی هنری برای همنوازی صلح در سطح جهان»، این عنوانی است که پروژه هنری «دو ر می فا صلح یا Play Fair Mi Re Do» برای معرفی خودش انتخاب کرده. جایی فراتر از مستطیل سبز و تلاش یوزهای ایرانی برای فتح دروازه های فوتبال، عده ای از بهترین موزیسین های جوان ایرانی مشغول فتح دروازه های فرهنگ و هنر و موسیقی بودند.
در دنیایی که جنگ و درگیری یکی از اتفاقات ثابت روزنامه ها و بخش های خبری هر روزه در تمام کشورهای دنیاست، سفیران صلح ایران صدا و فریاد صلح طلبانه ملت ایران را روی ملودی و ریتم سوار کرده اند و در گوش دنیا خوانده اند.
این گفتگوی کوتاه و مختصر لابلای فشار کاری این هنرمندان قرار است ما را با بخشی از فعالیت و آنچه که از ایران به نمایش گذاشتند، آشنا کند. اتفاق جذابی که ادامه دار بودنش سریع تر و عمیق تر از هر رابطه و تبادل سیاسی و پیچیده ای، خیلی صریح و شفاف و دوست داشتنی، ایران و این سرزمین کهن را نه رو در روی باقی کشورها، که کنار آنها قرار می دهد. ترک مشترک جنگ یا جام جهانی تا اینجای کار تنها اثری است که به طور رسمی از این گروه منتشر شده است. بدون زحمات محمد صفاجویی و همکاری های امین دوایی، این گفتگو به ثمر نمی نشست.
- امین دوایی: «دو ر می فا صلح» یک پروژه کلان است که استارتش با موزیسین هایی خورده که در این گفتگو هستند و البته یکسری موزیسین هایی که به ما پیوستند و بعد رفتند یا ماندند؛ و قرار است که در آینده همین پروژه برای آن پیغام جهانی و رساندن صدایش در راستای صلح فعال باشد و حالا استارتش با برزیل بوده است و در آینده هنوز کسی نمی داند چه پیش می آید اما دارد همزمان روی این بعد ماجرا هم کار می شود که با بندهای دیگر و موزیسین های دیگر هم همکاری کنیم.
در حقیقت اتفاقی که افتاده این است که پروژه از سائوپائولو شروع شده و در سالوادور، شهر آخری که ایران در آن بازی داشته، خاتمه پیدا کرده؛ و توی این چهارتا شهر سائوپائولو، کوریتیبا، بلوهوریزنته و سالوادور که حضور داشته، اتفاقات گسترده ای را رقم زده. علاوه بر این، چه در استیج های رسمی فیفا و چه در استیج های شهرهایی که اجرا داشته، بچه ها با موزیسین های خاص منطقه هم ساز زدند و آشنا شدند و این تبادل فرهنگی صورت گرفت.
در حقیقت سعی کردیم موزیک ایران و آن اتفاقی را که در ایران و توی این نسل دارد می افتد، برجسته کنیم و بتوانیم آن پیامی را که داریم، هر چه بهتر به مردم جهان نشان بدهیم و ماحصلش هم قرار است یک فیلم مستند در شبکه خانگی در ماه های آینده یعنی اواخر تابستان یا اوایل پاییز باشد که منتشر می شود. علاوه بر آن یک سی دی صوتی هم از حاصل اتفاقاتی که در این سفر با موزیسین های داخلی و خارجی افتاده، ضبط شود.
قبل از تمام این اتفاق های گسترده و تبادلاتی که قرار است از آن حرف بزنیم، برایمان بگویید که ایده کار از کجا شکل گرفته؛ یک پروژه مختص ایران است یا به قول خودتان یک پروژه هنری بین المللی است که ایده اش هم ازجاهای مختلف دنیا کلید خورده و کنار هم جمع شده یا شما و مجموعه تان این ایده را شکل دادید.
- امین دوایی: این پروژه را یک گروه ایده پرداز داخلی طراحی کرده که طی جلسات گسترده و کار کردن روی این کانسپت و مفهوم که چطور می شود با پتانسیل های موجود این اتفاق بیفتد، به دست آمده است. قرار نیست مختص ایران باشد. به این معنا که قرار است در دنیا بچرخیم و از اتفاقات روز دنیا هم استفاده کنیم که شروعش هم مصادف شد با جام جهانی ولی قطعا در آینده فرق خواهد کرد.
از این اتفاق ها بگویید؛ مسئله فقط مسئله موسیقی است یا در این تبادل با فرهنگ های دیگر چیزی فراتر از موسیقی را قرار است استخراج کنید.
- امین دوایی: فکر می کنم موسیقی یک زبان بین المللی و تنها زبان مشترک بین مردم جهان است و این پیشنهاد ماست که این اتفاق از این مسیر بیفتد.
دقیقا چه اتفاقی؟
- در حقیقت اینکه ملیت ها و قومیت ها هیچ اصطکاکی با هم ندارند و به وسیله این زبان مشترک می توانند کنار هم بایستند و این پیام صلح آمیزشان را به هم برسانند. این، آن ایده آل بزرگ پروژه است. با اتفاقاتی که همه از آن باخبریم که وجهه ایران بعد از مدت ها دارد یک شکل بهتری پیدا می کند و رویکرد بین المللی نسبت به ایران در حال تغییر است، ما هم می خواهیم در درست کردن وجهه خودمان و ملت مان سهیم باشیم.
من هم دقیقا برای همین روی این وجه ماجرا تاکید می کنم چون همزمان با این حضور بحث این بود که جدای از این سفرای فرهنگی، سفرای سیاسی هم داشته باشند. می خواهم بگویم که با این عناصری که زبان موسیقی به طور خاص از آن برخوردار است و شما دارید روی آن کار می کنید، برایم بگویید که شما توی این مدت چه از مردم ایران نشان دادید و مثلا امید نعمتی با قطعه هایی که از موسیقی خودش و گروه پالت اجرا کرد یا دارا دارایی به سبک خودش یا اصلا همین ترک مشترک جنگ یا جام جهانی که منتشر کردید باعث شده مخاطبان جهانی شما از ایران چه دریافت کنند؟
- امین دوایی: قبل از اینکه امید برایتان توضیح بدهد، من می خواستم این را بگویم که ما اصولا با این موضوع که سیاست ابزار درست و کاملی برای این جنس تبادلات فرهنگی و انسانی است، موافق نیستیم و حتی سعی می کنیم اسپانسرهای خصوصی هم پیدا کنیم که این پروژه را بیشتر و بهتر جلو ببریم.
- امید نعمتی: به طور کلی موسیقی مدیومی است که فکر می کنم در این نسل خیلی حرف ها برای گفتن دارد. کنار هم نشستن این موزیسین ها، مثلا ما از ایران و خیلی های دیگری که از نقاط دیگر دنیا اینجا هستند، باعث شده هم ما خیلی چیزها از آنها یاد بگیریم هم آنها از ما. خیلی هایشان می گفتند دوست دارند بیایند ایران اجرا کنند. از طرفی برای خیلی هایشان ایران یک جای مرموز است. خیلی ها اصلا ایران را نمی شناسند؛ واقعا نمی شناسند. خیلی جالب بود برای من که مثلا مسی که گفته بود من نمی دانم ایران کجاست، اینها هم دقیقا همانطورند. البته هستند کسانی که حتی موزیک ایران را هم می شناسند.
من خیلی از کلمه گفتگوی فرهنگی خوشم نمی آید و به نظرم یک جوری می آید! اما منظورم این است که نه آنها می خواستند پیام عجیبی به ما برسانند و نه ما می خواستیم این کار را بکنیم. واقعیت این است که جام جهانی یک بستری بود برای اینکه آدم های مختلف با فرهنگ های مختلف یک جا کنار هم جمع شوند و همدیگر را بهتر بشناسند و برای همین، این نقطه می توانست یک نقطه طلایی محسوب شود چون خیلی سخت است که دوباره یک جای دنیا بشود این همه فرهنگ را کنار هم دید و در واقع دست اندرکاران این پروژه هم باید از این فرصت طلایی استفاده می کردند که به نظرم استفاده کردند.
- امین دوایی: این پروژه پروژه ای نیست که مثل یک فیلم یک جای کار تمام شود. ما می خواهیم ادامه دار باشد. ما داریم یکسری متن هم منتشر می کنیم به زبان های مختلف که در واقع توضیح پروژه به حساب می آید. مثل قسمت معرفی وب سایت ما که یکسری متن را منتشر کردیم و حالا هم که وقت مان کمی آزادتر است، در شبکه های اجتماعی حضور فعال تری خواهیم داشت و از طرفی یک گروه کپی رایتر هم دارند با این مجموعه همکاری می کنند که فکر می کنم مجموع اینها پاسخ این پرسش شما را می دهد.
حالا با آنچه که می گویید اجرا کردید و در واقع پیغام ایران را رساندید، چه کسانی اینها را شنیدند، چطور شنیدند و چه واکنشی داشتند بعد از اینکه صدا و پیام شما را شنیدند؟
- دارا دارایی: همانطور که می دانید، الان در خود جامعه برزیل تنش هایی وجود دارد و این جامعه کاملا دو قطبی است. تلاش کردیم بگوییم با موزیک می شود این فاصله ها را برداشت و کم کرد و این دو نگاه را می شود نزدیک کرد. حالا البته در یک اشل جهانی و بیشتر متمرکز بر ملیت خودمان اما مسئله دیگری که هست این است که به خاطر تنوعی که از فرهنگ ها شاهد هستیم و ملیت ها و حتی موزیسین های زیادی که در هر شهر می بینیم، ما از ابزار مختلفی که داریم استفاده می کنیم. مثلا موسیقی پالت موسیقی است که کاملا ریشه های ایرانی دارد و موسیقی بند داماهی باز به یک قسمت دیگری برمی گردد و این المان هایی از موسیقی ما که ترکیب شده با المان های موسیقی غربی برای کسانی که اینجا هستند، خیلی جذابیت دارد.
به قول امید خیلی هایشان اصلا نمی دانند ما کجای کره زمین هستیم و به چه زبانی صحبت می کنیم. اینها وقتی موسیقی مار ا می شنوند، برایشان خیلی جالب است و در واقع برای اولین بار بین ما این تبادل موسیقایی برقرار می شود و از این ماجرا بازخورد مثبتی هم گرفتیم. چیزی که دیدیم، این بود که خیلی از موزیسین هایی که شناختیم و با هم کار کردیم، مشتاق بودند بیایند ایران. حتی با آنها ریشه های مشترک موسیقایی زیادی داشتیم که برای هر دو طرف خیلی جالب بود، اینکه مثلا موسیقی جنوب ایران چقدر نزدیک است به المان های ریتمیکی که اینجا در موسیقی این منطقه وجود دارد. اینها از بعد موزیکال آن اتفاقی است که هم برای ما و هم برای آنها قابل توجه بود و آن اتفاقی که ازش حرف می زنیم، در این تبادل موسیقی بیشتر خودش را نشان داد و خیلی مناسب و جالب بود.
- امید نعمتی: من هم یک مثالی بزنم که برای خود من خیلی جذاب بود. اینجا یکسری محله وجود دارد که اصلا زاغه نشین های برزیل به حساب می آیند. با جام جهانی هم شاید آنقدر در ارتباط نیستند، از بس که از مراکز ورزشی و فرهنگی شهر دورند و اصلا یک آدم های دیگری هستند. ما از روزی که آمدیم، خیلی تلاش کردیم که بتوانیم برویم با آنها هم یک معاشرتی بکنیم و ببینیم که اصلا اینها چه جور آدم هایی اند اما همه می گفتند که خیلی خطرناک است چون همه شان تفنگ دارند و اگر بروید، ممکن است تیراندازی کنند و اگر هم می روید، هیچ چیزی با خودتان نبرید. کلا با هر کس صحبت کردیم، گفتند که آقا اصلا فکر آنجا را هم نکنید! در نهایت جستجوهای ما رسید به یک آقایی که آنجا یک ورزش برزیلی درس می دهد به اسم کاپوئرا. ما این بنده خدا را پیدا کردیم و رفتیم آنجا و جالب بود که او آدم خیلی بانفوذی بود.
همینطور که راه می رفت با همه سلام و علیک می کرد و با همه معاشرت می کرد. خلاصه ما این آدم را پیدا کردیم و همراهش رفتیم و مشغول شدیم به ساز زدن برای اینها. به هیچ وجه حتی زبان انگلیسی هم بلد نبودند و امکان نداشت با انگلیسی یک کلمه هم ارتباط برقرار کنیم. به هر حال ما برایشان ساز زدیم و بعد از سه چهار ساعت که موقع خداحافظی شد، آن کسانی که کاپوئرا یاد گرفته بودند و آنهایی که ساز بلد بودند، یک جورهایی آمدند بدرقه ما و برایمان اجرا کردند تا رسیدیم به ماشین. همه اینها به نظرم فقط می توانست در اینصورت امکانپذیر باشد که ما می توانستیم برای آنها موزیک بزنیم. یعنی هر چقدر هم تلاش می کردیم، نمی شد. اصلا باید چند سال تلاش می کردیم که اول پرتغالی یاد بگیریم و بعد هم کلی سعی می کردیم که اعتماد اینها را جلب کنیم اما موسیقی تمام اینها را آسان کرد.
- امین دوایی: دارا می توانی ماجرای آن بی خانمان ها و کسی را که جارو می زد و گیتار رضا را هم گرفت، تعریف کنی.
ماجرای این چه بوده؟!
- دارا دارایی: قصه این بود که خیلی از آدم های عادی که ما اینجا می بینیم و خیلی هایشان شغل های دیگری به جز موزیک دارند، آنقدر با موسیقی عجین اند که همه شان در واقع یک ارتباطی با این قضیه برقرار می کنند. رضا یک شب داشت در یکی از این پارک ها برایمان ساز می زد که یکی از این رفتگرها هم که مشغول جارو زدن زمین بود، کم کم آمد سمت رضا و ایستاد یک مقداری به موسیقی گوش کرد. کمی بعدتر ساز را از رضا گرفت و شروع کرد ساز زدن و یک جوری این آدم می خواند و می زد که اصلا همه ما مانده بودیم واقعا که یعنی چه که این رفتگر اینقدر موزیسین است.
یعنی واقعا مسلط بود، یا همین جوری برای خودش دلی می زد؟!
- دارا دارایی: نه، دلی می زد ولی عالی می زد! جوری که واقعا ما تعجب کرده بودیم. آخر سر هم یک جورهایی همه خیلی احساساتی شدیم و رضا بغلش کرد و او هم خیلی منغلب شد. این اتفاق یک مصداق از چیزی است که ما اینجا زیاد می بینیم. یکی از آن اتفاق هایی که صحبتش بود و می خواستیم که بیفتد و برای ما واقعا جالب بود و یک تجربه کاملا منحصر به فرد است.
- امین دوایی: یک اتفاق جالب دیگری هم که افتاد، این بود که ما وقتی رسیدیم شهر بلوهوریزنته، رفتیم جلوی کمپ تیم آرژانتین. خب امنیت شان خیلی بالا بود و از چند صد متر جلوتر پلیس گذاشته بودند و اجازه ورود ماشین غیرآرژانتینی نمی دادند. ما یک گروه ۲۶ نفره که فیلمبردار و صدابردار و موزیسین بودیم پیاده شدیم و اینها یکمرتبه دیدند که یک مینی بوس ایرانی دارد می آید توی کمپ آرژانتینی ها و خیلی تعجب کردند که شما دارید کجا می روید و می خواهید چه کار کنید. اول حتی اجازه ندادند جلو برویم. بعد می گفتند اصلا برای خودتان خطرناک است؛ بین تماشاچی ها درگیری ایجاد می شود و برایتان داستان می شود! خلاصه نگذاشتند. ما درخواست کردیم که سرپرست آن پلیس ها بیاید با او صحبت کنیم
آمد و کلی گپ زدیم و توضیح دادیم که ما موزیسین هستیم و می خواهیم برایشان ساز بزنیم و بگوییم که ما دوستیم و مشکلی با هم نداریم و این حرفها. در نهایت اول یک گروه سه چهار نفره با پرچم و اینها رفتیم داخل که خیلی برایشان عجیب بود که مگر ما دیوانه ایم! اما به هر حال ما رفتیم داخل کمپ و اتفاقی نیفتاد. بقیه بچه ها هم آمدند و سازهایشان را مستقر کردند و شروع کردند برای این آرژانتینی های جلوی کمپ ساز زدن. آنها هم قشنگ خوشحالی می کردند و یک فضای خیلی صمیمانه ای ایجاد شد و پرچم ها را کنار هم گذاشتند و پرچم رد و بدل کردیم و یکمرتبه خیلی فضای عجیب و غریبی شد.
- امید نعمتی: بعد جالب بود که چندتا آرژانتینی به من می گفتند با توجه به اینکه شما ایرانی ها رفتید روی صفحه مسی فحش نوشتید، ما خیلی نگران سلامتی او هستیم.
یعنی این ماجرا واقعا اینقدر بازتاب داشت؟ مردم آرژانتین در جریان حمله کاربران ایرانی بودند؟
- امید نعمتی: کاملا در جریان بودند. می گفتند که شما خطرناکید و ما می گفتیم بابا ما آمدیم موزیک بزنیم، نیامدیم کار بدی کنیم! بعد هم که ساز زدیم و همه با هم دوست شده بودیم و آنها هم با ما می خواندند و کلا خیلی بامزه شده بود. در این مدت از این اتفاقات زیاد افتاده است. اگر بخواهیم تعریف کنیم، خیلی خاطره می شود اما به هر حال منظورم این است که تلاش مان را کردیم که با توجه به سختی کار که خب خیلی از مسائل را نمی شد از پیش تعیین کرد و همینطور به خاطر مستند بودن کار، مجبور بودیم خیلی جاها بداهه رفتار کنیم، برویم پیدا کنیم و شروع کنیم معاشرت کردن و این موضوع گاهی خیلی زمان می گرفت، بخصوص برای تیم تولید و برنامه ریز کار، کم خوابی می آورد.
- امین دوایی: یعنی خب چند هزار متر با ماشین سفر کردن و ۱۲-۱۰ ساعت از یک شهر به شهر دیگر در راه بودن و دوباره بلافاصله بعد از دو سه روز همین مقدار توی ماشین سفر کردن خیلی انرژی می گیرد. البته تجربه خیلی عجیبی هم بود! یک تجربه خیلی خاص که تک تک بچه ها برایشان مفید بوده و ما واقعا کوله بار تجربه ایم!
پس فکر می کنم یک اتفاق خیلی مهمی که این وسط افتاده بوده که جدای از قسمت هنری ماجرا و آن جنبه موسیقایی حرفه ای کار، مخاطبتان صرفا موزیسین ها نبودند. فکر می کنم در ارتباط با عامه مردم خیلی موفق بودید.
- امید نعمتی: یک ماجرایی که برای ما اتفاق افتاد، اصلا همین بود که ما روزهای اول با موزیسین ها شروع کردیم. یعنی سعی کردیم در فستیوال های موزیک شرکت کنیم و با موزیسین های دیگر که واقعا از همه جای دنیا هستند کار کنیم ولی توجه مان فراتر از موزیسین ها و فوتبال به خود جامعه و مردم حاضر در برزیل جلب شد که خیلی خیلی دلنشین بود؛ که حالا وقتی دارم از این آدم های عادی حرف می زنم هم منظورم خود برزیلی ها هستند و هم آدم هایی که از سراسر دنیا آمده بودند فوتبال ببینند. آدم هایی که مثلا فقط با یک کوله پشتی از کشورشان آمده بودند که مسابقه تیم شان را ببینند و اتفاقا زیاد هم بودند. بعد آرام آرام ما با یک آدم های شبیه به قشر روشنفکر برزیل هم آشنا شدیم که خیلی برایمان جالب بود. مثلا یک خانم مسن کافه داری که با برده داری مبارزه کرده و پدر خودش اصلا یک برده بوده. این خانم گوشه کافه نشسته بود و ما را به او معرفی کرده بودند.
ما دو ساعت آنجا بودیم و با چشم خودمان دیدیم که از ژنرالی که آنجا رئیس پلیس ضد شورش بود، می آمد دست این خانم را می بوسید و می نشست قهوه اش را می خورد، تا موزیسین های برزیلی و نماینده وزرای کشورشان و خیلی های دیگر که ما آنجا دیدیم شان و اتفاقا خیلی هم به دردمان خورد و کلی هم کار برایمان راه انداختند! همه اینها می آمدند دست این خانم را می بوسیدند و احترام می کردند و می نشستند و قهوه شان را می خوردند. اصلا ما اول ترسیده بودیم که این خانم کی هست که اینقدر تحویلش می گیرند و بعد متوجه شدیم که به خاطر مبارزه او با نژادپرستی و برده داری، اینقدر برای او احترام قائلند.
- امین دوایی: در خیلی از شبکه های محلی و روزنامه ها و مجله های برزیل خبرمان کار شده بود و در هر شهر جدیدی که می رفتیم، آدم ها می گفتند شما فلان جا بودید و الان آمدید شهر ما! خبرمان توی شهرها می پیچید؛ از شبکه های مجازی گرفته تا شبکه فرهنگی خود سالوادور تا روزنامه های کوریتیبا و بلوهوریزنته و چند روزنامه معروف سائوپائولو. منظورم این است که این اتفاق برای آنها خیلی جالب بود و برای ما هم اینکه نام ایران بر سر زبان ها افتاد، خیلی ارزشمند بود. تمام تیترهایی که کار کرده بودند، موزیسین های ایرانی بود، نه پالت یا گروه دیگر. این در واقع کاری بود که این پروژه قرار بود انجام بدهد و به نظرم موفق هم بود.
حالا با این حجم اتفاقات جالب و به قول خودتان کوله بار تجربه و موفقیتی که پروژه به آن رسید و پیامی که به خارج از ایران منتقل شد، قرار است نمود داخلی اش در ایران چه باشد؟ یعنی حالا ایران در دنیا وجهه بهتری پیدا کرد و رفته آنچه که مطلوب همه ما هم هست اتفاق افتاد؟ اصلا مردمی که داخل مرزهای جغرافیایی ایران هستند و فرهنگ و جامعه خودمان از این تبادل و انتقال فرهنگی چه چیز به دست می آورد؟ اصلا تفاوتی ایجاد می شود؟
- امین دوایی: مهمترین نکته ای که وجود دارد این است که ما به واسطه این فیلم مستندی که در این یک ماه گرفته شده، می توانیم تجربیاتمان را به اشتراک بگذاریم که فراتر از تماشای یک فیلم است. اینکه چه اتفاقی افتاده، چه کسانی وجود داشتند و خیلی از اینها را با مردم خودمان قسمت می کنیم و نکته دیگری که وجود دارد، این است که این موزیسین هایی که توانستند در این پروژه باشند و این فضا را ایجاد کردند، قطعا پیشرفت کرده اند و چند مرحله بالاتر آمده اند و قطعا در آینده این پیشرفت را با مخاطب به اشتراک می گذارند و این باعث می شود که این نسل بتواند در آینده مثمرثمرتر باشد.
در مجموعه ای که هستید، الان به جز گروه پالت بچه های بندهای دیگر هم مجوز کار دارند که بتوانند این تجربه خیلی متفاوت را در اختیار مخاطب شان بگذارندا؟
- امین دوایی: گروه داماهی هم ثبت شده است و اصلا در حال ضبط کار جدیدشان هستند. خود این فیلم هم با پروانه وزارت ارشاد شروع شده و منتشر می شود و فکر می کنم که از این حیث مشکلی نباشد.
یعنی الان وزارت ارشاد آن جا از شما لااقل حمایت معنوی دارد که مشکلی برایتان پیش نیاید؟
- امین دوایی: ما مجوز ساخت از وزارت ارشاد داریم و سازمان سینمایی پروانه ساخت به ما داده است، در نتیجه همه دوستانی که دارند با ما همکاری می کنند، شامل این مجوز رسمی می شوند و طبیعتا هیچ مشکلی نخواهیم داشت.
ایده کار هنوز هم برایم خیلی فوق العاده و درخشان است. امید نعمتی که خب قطعا یکی از شناخته شده ترین عوامل گروه است، هنوز هم ایده هایش را بیشتر از موسیقی، از نقاشی می گیرد؟!
- امید نعمتی: خب اینها واقعا جدای از هم نیست. به عنوان یک اثر هنری ما در واقع یک المان هایی لازم داریم که یک اثری را بتوانیم خلق کنیم. من فکر می کنم که پروسه خلق یک اثر هنری یک مفهوم مشترک در تمام شاخه های هنر است و فقط ابزار اینها با هم فرق دارد. الان امین داشت حرف خوبی می زد که ما باید با دنیا ارتباط بگیریم که بتوانیم پیشرفت کنیم. ما باید عادت کنیم مدام بیشتر یاد بگیریم. من فکر می کنم که هر چقدر هنرهای ما، مثل موسیقی، سینما، تئاتر و ... بتوانند با دنیا ارتباط بیشتری داشته باشند، پیشرفت و خروجی بهتری خواهیم داشت.
امیدوارم به جز خود هنرمندها، دولت هم حمایت کند که بتوانیم این ارتباط را بیشتر برقرار کنیم و بیشتر یاد بگیریم. یعنی فکر می کنم به جز اینکه ما چه پیامی برای دنیا داریم، آنچه می توانیم از بیرون این مرز یاد بگیریم هم اهمیت خیلی زیادی دارد. این موضوع همیشه برای خود من خیلی جذاب بوده؛ حالا چه در این سفر و چه در سفرهای دیگری که با پالت یا دنگ شو داشتم. اینکه آدم از جاهای مختلف بتواند چیزهای مختلف یاد بگیرد، خیلی ارزشمند است. اینکه برزیل همه دارند سامبا می زنند، طبیعتا برای ما خیلی جذاب بوده.
- دارا دارایی: کلا «سامبا زنون» است همیشه اینجا.
- امید نعمتی: آره واقعا. و این برای بچه هایی که پرکاشن می زنند یا حالا کلا موزیسین های دیگرمان خیلی خوب بود و خیلی توانستند یاد بگیرند و فکر می کنم این باز شدن راه های تعامل و ارتباط بین المللی خیلی به نفع موزیسین ها و کلا هنرمندان ایرانی است.
و آخر داستان اینکه ما کی منتظر دیدن شما در ایران باشیم؟ مقصد بعدی اصلا ایران است یا پروژه همین حالا قرار است در کشورهای دیگر ادامه پیدا کند؟
- امید نعمتی: قطعا مقصد بعدی مان ایران است. هم برای انتشار ماحصل این سفر و هم اینکه آلبوممان را ببندیم و بعد باقی فعالیت ها را ادامه بدهیم.
ارسال نظر