ماجرای عجیبترین ازدواج سالهای اخیر
موضوع «پروژه ازدواج» به کارگردانی عطیه عطارزاده و حسام اسلامی به آزمایش روی بیماران اعصاب و روان مربوط میشود.
برترینها: برخی از فیلمهای مستند دربارهی موقعیتهای حادّی هستند و ورود فیلمسازان به این موقعیت میتواند بر بهبود یا وخیمتر شدن اوضاع آدمهای درگیر تاثیر بگذارد. موضوع فقط رفتار آدمهای جلوی دوربین نیست. میدانیم که مستندسازان وقتی میخواهند دربارهی کسی فیلم بسازند، میکوشند به او نزدیک شوند، اعتمادش را جلب کنند، یعنی با او رابطهای صمیمانه برقرار کنند. آیا این رابطه، مثلاً وقتی با آدمی سروکار داریم که فکر میکند میتواند کارگردان بزرگی شود در حالی که شرایط و استعداد این کار را ندارد (مانند حسین سبزیان کاراکتر فیلم کلوز آپ کیارستمی حرف میزنم) باعث نمیشود توهم او عمیقتر و در نهایت اوضاعش وخیمتر شود؟ نمونه تازهتری که این پرسش را مطرح میکند فیلم مستند پروژهی ازدواج (ساختهی عطیه عطارزاده و حسام اسلامی) است که در جشنواره سینما حقیقت سال 98 به نمایش در آمد.
موضوع «پروژه ازدواج» به کارگردانی عطیه عطارزاده و حسام اسلامی به آزمایش روی بیماران اعصاب و روان مربوط میشود. ماجرا از این قرار است که یک مرکز نگهداری از بیماران اعصاب و روان تصمیم میگیرد به بیمارانش پیشنهاد ازدواج با یکدیگر را بدهد و این افراد مریض را مورد آزمایش قرار میدهد تا ببیند، میتوانند به هم علاقهمند شوند و کنار هم زندگی تشکیل دهند و به آرامش برسند. مستند «پروژه ازدواج» روایت این آزمایش است. این مستند موضوع چالشبرانگیزی دارد. هم برای فیلمسازان که این قصه را روایت میکنند مبنی بر اینکه آیا اجازه دارند به لحاظ انسانی وارد حریم خصوصی آدمهایی شوند که توانایی تصمیمگیری برای زندگیشان را ندارند؟ هم برای مخاطبان که با این سوژه مواجه میشوند چون بهشدت موضوع دردناک و ناراحتکنندهای است و هم برای انسانهایی که در این فیلم به لحاظ عاطفی، احساسشان مورد آزمایش قرار گرفته و سوژه فیلم میشوند.
روبرت صافرایان، منتقد سینما درباره این مستند مینویسد: فیلم دربارهی یک مرکز نگاهداری از بیماران روانی است که مدیر آن تصمیم گرفته برخی از مددجویان زن و مرد مرکز میتوانند با هم ازدواج کنند و این امر میتواند به بهبود حالشان کمک کند. فیلم گزارش خوبی است از فایدهها و زیانهای چنین پروژهای. از یک سو رئیس مرکز معتقد است که هیچ مرجع علمی نگفته که این گونه بیماران نمیتوانند با هم زندگی کنند و از سوی دیگر نظر تقریباً همهی کارشناسان مرکز این است که ازدواج به خودی خود امری تنشزاست و در مورد این بیماران میتواند حالشان را بدتر کند.
فیلم استدلالهای هر دو دیدگاه را به تفصیل نشان میدهد و از در غلطیدن به موضعی رمانتیک که فارغ از وضعیت بیماران ازدواج را تجویز کند، میجهد. هرچند در تصویرپردای و اندکی در گفتار و پرسشهای فیلمسازان، میلی به این سو دیده میشود. باری، برای اینکه پروژه ازدواج به گزارش دیدگاههای کارشناسی محدود نشود، فیلم به تعدادی از بیماران نزدیک میشود، به طور خاص به زن جوانی به نام سحر. سحر موقع سیگار کشیدن دستش آشکارا میلرزد، دچار اوهام میشود و پزشکان میگویند که اگر دارو مصرف نکند رفتاری پرخاشجویانه پیدا میکند. او عاشق یکی از بیماران مرد مرکز به نام سیفالله است.
آن طور که در فیلم میبینیم این دو تقریباً مطمئن هستند که اگر پروژه ازدواج سر بگیرد حتماً یکی از کاندیداها آنها هستند. اما کارشناسان مرکز موقع انتخاب سه زوج مناسب به عنوان نخستین نامزدها پروژه آنها را انتخاب نمیکنند. به هر رو پروژه سر نمیگیرد، اما در طول فیلم به این آدمها نزدیک میشویم، احساس میکنیم که آنها هم از بسیاری جهات آدمهایی مثل ما هستند، با آنها احساس همدلی میکنیم. و این موفقیت فیلم است. و فیلم را بدون افتادن به دام تفسیرهای مندرآوردی از فوکو و امثالهم که گویا مرزی بین سلامت و جنون وجود ندارد، این کار را میکند. با پذیرش اینکه آدمهایی که در این مرکز بیماریهای روانی نگاهداری میشوند دچار مشکلات بیولوژیک جدیاند، به آن حس همدلی و نزدیکی بین بیننده و آدمها جلوی دوربین دست مییابد.
روزنامه اعتماد اخیرا با دو کارگردان این فیلم گفتگویی داشته که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
اگر بخواهیم صادقانه موضوع فیلم را بررسی کنیم، باید بگوییم کار بسیار پیچیده و پرچالشی بود. چقدر در همان ابتدای کار به لحاظ انسانی و اخلاقی درگیر پروژه بودید؟ منظور پیامد این پروژه است و اینکه انتهای این آزمایش به کجا میانجامد؟ میخواهم بدانم از همان ابتدا خودتان به عنوان فیلمساز با چه دیدگاهی با این پروژه همراه شدید؟
عطارزاده پاسخ میدهد: از همان ابتدا تا جایی که به خاطر دارم نگاه ثابتی به این موضوع نداشتیم. همانطور که در فیلم هم کاملا مشخص است، مددجویان مدام با پروژه مخالفت میکنند و مخاطب هم به لحاظ اخلاقی و حقوقی درست یا نادرست بودن فیلم را قضاوت میکند و با موضوع فیلم وارد چالش میشود. ما هم دچار این چالشها و بالابلندیها بودیم. یعنی خیلی وقتها فکر میکردیم 100 در صد به لحاظ انسانی حق با مددجوها هست و با آنها همراه بودیم. در مورد من بیشتر بود. چون مساله شخصی با فیلم داشتم و با بیماران همراه بودم ولی وقتی من و حسام در آنجا چیزهایی را میدیدیم و بحثهایی را که میشنیدیم دچار شک میشدیم و حالت میانهای برایمان به وجود میآمد که انگار هیچوقت نمیتوانستیم به تصمیم واحدی برسیم که تصمیم درست چیست؟ که آیا فیلم ما به نفع آنها هست یا نیست؟ در این میان کاری که ما کردیم این بود که حس دودلی که خودمان داشتیم را در فیلم لحاظ کردیم. سعی کردیم روندی که در حین ساخت فیلم اتفاق میافتد داخل پروژه یا هنگام تدوین در فیلم وارد کنیم. حسی که بین همه آدمهای فیلم هم بود در طول فیلم کاملا حس میشد. از این جهت مخاطب هم در جهات متفاوت میایستد و به اشکال مختلف به این قضیه نگاه میکند.
مهمترین سرفصل فیلم «پروژه ازدواج» تنهاییزدایی است، در این روزگاری که اصلا به تنهایی آدمها توجه نمیشود و انگار به نوعی همه با آن خو گرفتهاند شما دو بیمار آنهم با مشکلات اعصاب و روان را به «باهم بودن» دعوت میکنید. منظور اینکه موضوع فیلم شما را به انسانهای سالم هم میتوان تعمیم داد... موافقید؟
عطارزاده: قطعا میتوان برداشت تنهاییزدایی هم از این فیلم داشت. اصلا هر کسی نکتهای در این فیلم میبیند که به خودش نزدیک حس میکند و همان قسمت فیلم را برجسته میبیند اما برای شخص من نکته مهم فیلم، پیدا کردن راههای گریز از وضع کنونی یا اوضاع کنترل شده بود یا فشار موجود که هر کسی در زندگی خود به شکلی آن را تجربه میکند. چه زن و چه مرد ولی همانطور که اول فیلم هم گفته میشود عشق میتواند راهی باشد برای فراتر رفتن از خودت. حتما این حس بین همه انسانها مشترک است. ما وقتی فیلم را میساختیم همیشه حرف از این بود که درونمایه فیلم «پروژه ازدواج» همهجا اتفاق میافتد و موضوع خاص برای آدمهای سالم یا بیمار نیست.
چقدر صحنههای فیلم از دل واقعیت بیرون آمده و چقدر طراحی شده بود؟ حقیقتا بعضی صحنهها برای وابستگی و عشقی که بین کاراکترها به وجود میآید، متاثرکننده است. آیا لحظاتی هم بود که از شدت تاثر عاطفی، ناچار شوید از آن بگذرید و فیلم نگیرید؟
عطارزاده: درنظر بگیرید ما با بیماران اعصاب و روان کار میکردیم. پس شرایط ما اصلا به گونهای نبود که بشود بیماران را راهنمایی کرد و آنها هم در وضعیت روحیای نبودند که در صحنههای حساس به آنها بگوییم چه کار کنند یا چه کار نکنند یا هدایتشان کنیم. در نتیجه همیشه ما با آنها همراه بودیم و این صحنهها طی ساعتها فیلمبرداری به دست آمده؛ اینکه لحظاتی بود که نتوانستیم فیلم بگیریم، بله. اگر حالشان خوب نبود و حتی خیلی بد بود، فیلمبرداری نمیکردیم. صحنههایی که به لحاظ اخلاقی و انسانی روایت آن درست نبود، ضبط انجام نمیدادیم.
حسام اسلامی نیز معتقد است: همانطور که عطیه گفت اصلا امکان هدایت برای ما وجود نداشت و البته ما هم عجله نداشتیم. وقتی ما پروژهای داریم که قرار است تا یکی، دو سال کار تولید طول بکشد ما باید همراه پروژه میبودیم و صبوری میکردیم و منتظر میماندیم، ببینیم کار چه میشود. عجلهای نداشتیم که بگوییم حتما این تصاویر را امروز بگیریم. منتظر میماندیم تا اتفاق و لحظه خاص رخ بدهد. فرصت کافی به اندازه کافی داشتیم. فکر میکنم فرق بزرگ این شکل فیلمسازی مستند با مدلی که یک مقدار تلویزیونیتر است یا مستندهایی که بودجه و تولید به گروه فشار وارد میکند و آنها را مجبور میکند تا در 10 یا 15 روز فیلمبرداری را تمام کنند، همین است که ما عجله نداشتیم؛ در نتیجه از صبوری و عمرمان مایه میگذاشتیم و هزینه و سرمایهگذاری میکردیم تا آن لحظه را هر چند ساده اما واقعی ثبت کنیم.
کاربران چه نظراتی درباره این مستند دارند؟
علیرضا نوشت: پروژه ازدواج، مستند جذابی است از عطیه عطارزاده و حسام اسلامی که موضوعش درباره ازدواج مردان و زنان بستری در یک آسایشگاه اختلالات روانی است. حال و هوای فیلم برای من یادآور «این خانه سیاه است» فروغ بود.
و جمال معتقد است: مستند «پروژه ازدواج»عطیه عطارزاده بهتر از رمان و کتاب شعرهاش نبود. گرهزدن «مسئله» عشق به «وضعیت» بیماری روانی، با فرم معلومی همراه نبود. آدمها بیشتر از اینکه فاعلیت داشته باشند و یا به سوژه بپردازند، در هر «وضعیت»، کنشمند میشوند و دست به انتخابی میزنند حتی اگر روانی باشند!
نظر کاربران
یاد فیلم همنفس از مهدی فخیم زاده افتادم چه اشکالی داره چرا باید جhlعه انقدر بیماران روانی رو طرد کنه ؟ حتی وقتی دارن زندگیشون و میکنن و سرشون تو زندگی خودشونه بقیه اذیتشون میکنن
بعنوان یک روانشناس متاسفم برای این فیلمسازها، با خودخواهی تمام اعلام میکنن اگر حال بیمار مساعد نبود فیلم رو متوقف میکردیم ؟ چرا حس کردند که از حال درونی یک شخص اطلاع کامل دارند، کسانی که بستری هستند تحمل استرس براشون بسیار مشکله ، استرسهایی که برای ما عادی حساب میشه ممکنه اونها رو به مرز خودکشی برسونه و یا حال روحشون رو خیلی بدتر کنه ، افراد دیگر رو بازیچه خودشون قرار دادند
بنظر من خیلی تاثیرات منفی رو اون بیماران گذاشتند اونا با کوچکترین رفتار ممکنه بهم بریزن
آدم سالم ازدواج نمیتونه تحمل کنه حالا برای افرادی که شاید ازدواج بد به این جا و شرایط رسونده میخوان پروژه ازدواج ترتیب بدن