ده عنصر سمیِ پربینندهترین سریال این روزهای تلویزیون
این روزها فصل سوم مجموعه «ستایش» در حال پخش از شبکه آی فیلم است.
برترینها: ستایش مجموعهای تلویزیونی بود که در سه فصل به کارگردانی سعید سلطانی و به قلم سعید مطلبی از شبکه سه پخش شد. به گفته کارگردان و بازیگران مجموعه، بانی و طراح این سریال زندهیاد ایرج قادری بوده است. تولید فصل اول ستایش از سال ۱۳۸۸ آغاز شد و سال ۱۳۹۰ پایان یافت، ۱۲ آذر ۱۳۸۹ روی آنتن رفت و ۶ آبان ۱۳۹۰ به پایان رسید. فصل اول سریال ستایش را میتوان اثری تراژدی دانست. تراژدی که همراه با دو شاخصه عشق و مرگ آن هم براساس زوال تدریجی پیش می رفت. قصه این سریال درباره دختر جوانی به نام ستایش بود که سعی می کرد برادرش را که متهم به فرار از خدمت سربازی بود، نجات دهد.
این روزها فصل سوم مجموعه «ستایش» در حال پخش از شبکه آی فیلم است. مجموعهای که طی یک دهه اخیر با فراز و نشیبهای مختلفی روبرو بوده و حالا با گذشت زمان نقاط منفی آن به نسبت شروع خوب در فصل نخست بیشتر نمایان میشود. شاید بهتر بود دنباله این مجموعه ساخته نمیشد و همان خاطرات فصل ابتدایی در اذهان ماندگار میشد اما خب سازندگان برنامه تصمیم گرفتند تا فصل سوم و چیزی حدود یک دهه این خاطرات را گسترش دهند.
در ادامه به سراغ برخی ایرادات اساسی دنباله این مجموعه میرویم.
۱. چهرهپردازی کاراکتر ستایش
به چهره پردازی نرگس محمدی بازیگر نقش اصلی این مجموعه در فصل سوم، گفت: ما در سریال «ستایش۱» با یک زن ۲۰ ساله رو به رو بودیم و در فصل دوم با یک زن ۴۰ ساله و حالا در فصل سوم که این شبها روی آنتن شبکه سه میرود شاید در روند داستانی تنها چند ماه از فصل دوم گذشته باشد.
این انتقادها پیش از این، نسبت به فصل دوم هم وجود داشت. «ستایش ۲» هم که شروع شد عدهای گفتند چرا ستایش پیر نشده و با یک عینک چهرهاش تغییر کرد، اما اگر به اطراف خود نگاه کنید خانم ۴۰ ساله پیر نیست که بخواهیم او را پیر کنیم و به صورتش چروک اضافه کنیم.
۲. فصل سوم و داستانی که کش داده میشود
تولید فصل سوم پس از ۵ سال در سال ۱٣٩۷ شروع و پایان همان سال به پایان رسید. قرار بود ستایش ۳ بعد از ماه رمضان ۱۳۹۸ روی آنتن برود؛ اما پخش این اثر به تعویق افتاد و از ۲۲ شهریور ۱٣٩٨ به روی آنتن شبکه سوم سیما رفت.
در فصل سوم، حشمت فردوس که به دنبال بازیابی اعتبار از دست رفته اش است، به واسطه نوه اش محمد به ستایش نزدیک و در خانه او ساکن می شود. صابر که از رفتارش با حشمت پشیمان است، با نقشه پریسیما (همسر دوم صابر فردوس) کشته و پریسیما صاحب همه اموال حشمت فردوس می شود. انیس، توانایی تکلم خود را باز می یابد و تهدیدی بزرگ برای پریسیما محسوب می شود. در همین گیر و دار، ستایش درگیر یک رابطه عاطفی با پسر همسایه می شود. رابطه ای که مشکلات جدیدی را پیش رویش می گذرد. حشمت فردوس با همراهی نوه اش محمد و همکاری زن باغداری به نام خانوم بزرگ موفق می شود بخشی از سرمایه های از دست رفته خود را زنده کند.
از طرفی نازگل، نوه حشمت با همکاری شوهرش موفق می شود اسنادی برای ابطال وکالتنامه حشمت فردوس به پسرش که موجب از دست رفتن اموالش شده است، به دست بیاورد. در همین اثنی، مهدی مظفری که به ستایش علاقمند شده از او خواستگاری می کند، اما در اتفاقی ناگهانی تصادف می کند. ستایش، پس از این تصادف تصمیم می گیرد به مهدی جواب مثبت بدهد. داستان تکراری و بازی با تراژدی مرگ یک شخصیت دیگر باز هم در ستایش ۳ خودنمایی می کند.
۳. عدم مدیریت غیبت صابر
غیبت رامسین کبریتی در ایران باعث شد در ستایش ۳ فقط نامی از این شخصیت برده شود و کارگردان ترجیح داد در سکانس هایی که باید صابر را نشان دهد فقط مردی را از پشت سر یا در نمای محو رو به رو به نمایش بگذارد.
صابر در ستایش ۳ شبیه یک روح، نه دیالوگی برای گفتن داشت و نه چهره اش دیده می شد. عوامل تولید این اثر باز هم ترجیح دادند راحت ترین راه برای خلاص شدن از دست کاراکتر صابر را انتخاب کنند و یک مرگ را دیگر در فیلمنامه ستایش خلق کنند. آن هم یک مرگ خنده دار و غیر قابل باورو ساختگی.
۴. بیتبحر در ساخت سریال چندفصلی
با بررسی سریال سهفصلی ستایش باید گفت تلویزیون در ساخت اینگونه آثار تبحر ندارد. حتی عوامل سازنده سریال های چندفصلی از پس سطحی ترین موضوعات؛ یعنی گریم، انتخاب بازیگر، عدم انتخاب لوکیشن های تکراری بر نمیآید چه رسد به اینکه داستانی جذاب تحویل مخاطب دهند.
بیننده امروز تلویزیون، بسیار هوشمند است و کافی است سه فصل سریال ستایش را مقابل سریال های روز دنیا که در چند فصل ساخته می شوند بگذارد. آنجاست که متوجه می شود فیلم نامه نویس های ایرانی تخصصی در نوشتن و خلق داستانی هیجان انگیز برای یک فصل را ندارند.
۵. سهلانگاری در روایت داستانکها
ساختار ضعیف سومین فصل ستایش، از حفرههای فراوان داستانی آن نشات میگیرد و بخشی از آن هم شاید به سرعت جمع کردن کار مربوط باشد. به عنوان نمونه، کارآگاه پلیس را چند قسمت پیگیر و نزدیک به پیدا کردن مجرم میبینیم ولی دیگر تا اواخر سریال خبری از او نیست. بیش از یک فصل انیس، همسر اول صابر سکوت میکند و تنها با چند جلسه گفتاردرمانی به یکباره به زبان میآید. حشمت فردوس میوهها را با کشتی برای صادر کردن به امارات میبرد، اما بار به این ارزش و قیمت را حتی بیمه نمیکند یا فرآیند صادرات بسیار سادهانگارانه نمایش داده میشود که شخصی میتواند در ۴۸ ساعت میوه را از باغات مازندران برداشت و بستهبندی کند و با لنج آن ور آب ببرد.
یا آدمی که تصادف کرده و پایش از سه جا شکسته و میخواهد به کما برود، به محض هوشیاری به فکر عقد کردن است! بهجز کمبودهای محتوایی، ایراداتی هم به شکل و اجرای مجموعه وارد است از جمله اینکه گرفتن آزمایش خون پیش از عقد محضری از بدیهیات اولیه یک ازدواج است که به آن توجهی نشد، مهدی مظفری بعد از انجام یک عمل سخت، سرش یک بانداژ معمولی هم نداشت و فقط به بستن سرمی ساده اکتفا شده بود. فرآیند روادید گرفتن برای سفر به کشور امارات به صورت غیرمعمولی در این مجموعه سریع اتفاق میدهد یا اینکه قرار بود پرتقالها در بستهبندی خیلی زیبایی صادر شود، ولی وقتی آنها را به دریا میریزند، ما کارتنهای بیکیفیتی را میبینیم که پرتقالها به راحتی از آن بیرون میریزند، تصویر کشتی در دریای توفانی هم بسیار ابتدایی نمایش داده میشود و... .
۶. ستایش و اشکی که تمامی ندارد!
همچنان نرگس محمدی را با بغض و چشمانی پراشک شاهدیم؛ اشکهایی که فرقی نمیکند در غم و شادی بر چهره ستایش مینشیند و حال مخاطب را دگرگون میکند. مظلومنمایی و شکیبایی بیش از حد ستایش و سکوتش در برابر همه سختیها و ظلم اطرافیانش و فقط اشک ریختن، بیننده را اذیت میکند ولی بالاخره در فصل سوم کمی با طرح ازدواج مجدد و به کرسی نشاندن حرف دل ستایش بار دل مخاطب سبک میشود و به قول معروف، پایان شب سیه سپید است.
۷. ضعف در پیشبرد همزمان چند داستان
با ورود به داستانکها، کارگردان و تدوینگر انقطاع کامل از داستان اصلی را در دستور کار قرار می دهند و به جای پیشبرد همزمان داستان در هر قسمت ترجیح میدهند که مثلاً سه قسمت فقط و فقط به پری سیما (با بازی فریبا نادری) و خیانتهایش بپردازند یا یک قسمت را فقط به غلومی(با بازی مهدی میامی) !! ایرادات این سریال را بیشتر در بخش هنری و تخصصی آن میبینم که بسیار هم جدی هستند. یکی از این موارد نگاه سردستی به موضوعات بوده است.
۸. جایگزین نازگل پیدا شد ولی صابر نه هنوز!
بازیگر شخصیت نازگل(دختر ستایش) در سری قبلی سریال ستایش ،« حدیث میرامینی» بود که خوب هم ظاهر شده بود اما اکنون حذف شده و بازیگر دیگری به جای او روی صحنه میرود. چرا باید این اتفاقات در صدا و سیما رخ دهد. به نوعی اگر فاصله زمانی بین فصلهای سریال اینقدر طولانی نمیشد، شاید میشد بازیگرها را کنار یکدیگر حفظ کرد.
یا حتی بازیگری که به ترکیه مهاجرت میکند و بعد احتمالاً برای اینکه روابط داستان جور در بیاید، حاضر به کشتن صابر میشوند و به طور کل آن را از قصه حذف میکنند. اینجا این سوال پیش می آید که شما که به راحتی بازیگری جایگزین نقش نازگل کردید چرا برای نقش صابر این کار را انجام ندادید؟ حتی اگر قرار بر مردن صابر هم بود به جای این نماهای دور از صابر که به جای تداعی نقش منفی، احساس معصوم گونه بودن وی را القا می کرد از یک بازیگر دیگر استفاده می شد بهتر نبود؟
۹. حشمت فردوس؛ چی بود، چی شد؟
حشمت فردوس که در سری اول یک لمپن بدخلق و بد دهن به تمام معنی است به پیرمردی مهربان و نازک دل تبدیل می شود که اشکش دم مشکش است! فیلمنامه نویس به خودش حتی این زحمت را نداده که روی فصل نخست مروری داشته باشد و اصطلاحات معروف حشمت فردوس را در سریهای بعدی تکرار کند.
در اثبات تغییر شخصیت ها کافی است سری آخر این سریال را مرور کنید! برعکس چند قسمت نخست که ریتم وقایع و معرفی شخصیت ها منطقی و بسیار تند بود قسمتهای آخر تماما برای بیننده به تماشای اشک و آه و حسرت حشمت فردوس گذشت و در ادامه فصل سوم این حجم از مهربانی از کاراکتر فردوس خیلی بعید است!
۱۰. چرخش ۱۸۰درجهای ستایش نسبت به حشمت فردوس!
در ادامه ستایش 3 با یک پارادوکس در ستایش نسبت به حشمت فردوس روبرو میشویم. از یک سو با مادری درد کشیده از روزگار روبرو هستیم که نمیتواند حتی تصور یک لحظه دیدن حشمت فردوس را ندارد و خشم و کینهاش را از گذشته تاکنون نسبت به او با خود یدک می کشد. ازسوی دیگر نیز با مادری که دائما به فرزندش گوشزد می کند که مبادا پدربزرگت را لحظه ای رهاکنی.
مادری که دوست دارد فرزندش از الگویی مانند پدربزرگش تبعیت کند؛ مردی با ابهت و مردانگی که از گذشته تاکنون دارای اعتباری در بین مردم خصوصا باغداران است به نحوی که حتی زمانی که او به خاطر چک برگشتی در زندان است، حاضر می شوند حاصل یکسال تلاش و زحمت خود را باز هم به او بفروشند. این پارادوکس در نگرش ستایش به این مرد و از سوی دیگر تحسینش در این سریال را می توان دید به خاطر اینکه پسرش محمد نیز راه او را در پیش بگیرد و از ناملایماتی که در این راه برایش پیش خواهد آمد نیز نترسد!
نظر کاربران
حالم از دیدن این فیلم بهم میخورد
پاسخ ها
شما که تلویزیون ایران رو نمیبینید چطور حالتون به هم خورده ؟؟؟ خخخخ
بدک نبود!
سریال های آبدوغ خیاری سینمای میلی جمع کنین فقط فقط سریال پایتخت و تمام حتی همین الان خش کنن با اینکه اینهمه دیدیم بازم نگاه میکنم خدا کند آقای مقدم با تیمش برگردن
هنوز بعداز چهارسال بهترین سریال تلویزیونی هست که ساخته شده .بااختلاف
فصل سوم ستایش اصلا خوب نیست.
فصل ٣ خیلی بهتر از دو فصل قبل هست.
زکی
مزخرف،
سریالهای بیخودی و سوژه های تکراری آبگوشتی
بهترین سریالی که توی زندگیم دیدم ستایش بوده .تقدیروتشکر از نویسنده وکارگردان فیلم.
پاسخ ها
هادی عزیز یا شما معنی بهترین رو نمی دونی یا سریال دیگه ای رو تا حالا به جز ستایش ندیدی!
پسرم عمرت چقدر دوساله هستی یا تو کل عمرت یه سریال دیدی یا خود فیلمنامه نویس یا کارگردانی چون حتی پسرش هم این عقیده را ندارد
باید یه جوری مردم سرکار بزارن
چه سریالی بود همش دورغ
ستایش همه رو تو فیلم گشت ولی خودش نمرد هیچ موفق شد مگه میشه چقدر دروغ
ایرادهای علمی و تخصصی شاید وارد باشد اما در خانواده ی ما ، همه ی فامیل ، فصل سوم را با علاقه دارند تما شا می کنند .بعضی از سریالها به این زودی ها کهنه نمی شوند ...
بعضی از نقدهاتون به جا بود ولی بعضی نه؛مثلا منم موافقم که باید یه بازیگر دیگری نقش صابر بازی میکرد چهارتا دیالوگ میگفت ناسلامتی یکی از نقشهای اصلی بود که باعث و بانی بدبختی حشمت فردوس بود و صددرصد دیالوگاش با پری سیما خیلی جالب از آب درمیومد؛دوم اینکه گریم ستایش هم واقعا رو مخ بود نمیگم باید تو فصل دوم پیرترش میکردن نه؛اتفاقا زنای چهل ساله پیر نیستن اما خب وقتی تو فصل دوم گریمش اونجوری بود باید تو فصل سوم هم همون گریم رو براش درنظر میگرفتن چی شد درعرض چندماه معجزه شد یهو ستایش جوان شد؛و با اینم موافقم که رفتار ستایش با حشمت فردوس یهو عوض شد و میگفت بالاسر محمد باش تا زندگی رو ازت یاد بگیره اگه اینجوری بود چرا همون فصل اول نذاشتی بالاسرش باشه و فرار کردی مگه نیومد بهت گفت خودتم با بچه هات بیا تو خونم زندگی کن خب میرفتی؛اما با این مخالفم که گفتین رفتار حشمت فردوس تغییر کرده خب پیر شده دیگه اون مال و اموال و غرور سابقو نداره دل رحمتر شده بخصوص اینکه نوه هاشو بعد ۲۰ سال پیدا کرده
لیاقت هر کس
ستایش رفت تو بورس بعد از محرم وصفر منتظر پایتخت باشین
سریال ستایش با تمام ضعفهاش نکات مثبت هم داشت و سریالدپربینتده اس بود و الان هم هست
سریالی بدی نبود و اتفاقا مادر و پدرم خیلی با علاقه فصل سوم را تماشا میکنند از ifilm...
شاید نقد شما درست باشه
من که دوسش داشتم خود ارجمند عالی بازی میکنه مثل علی نصیریان محمدی و سیما تیر انداز هم واقعا بازیگران لایقی هستند
ادمین جان من اکثر اخبار و نقدهای سایت بهترینها رو قبول دارم ولی انقدر این سریالو تخریب نکنید خواهشن
اینا سمیهستن چون تیپشون واسم و فامبلشون مثله خودشون نیست
منتظر مختار باش
حرفت خیلی ترسناک بود
ستایش بچههاش رو واز حشمت فردوس دور کرد تا مثل اون نشن اما وقتی بعد بیست سال همدیگه رو پیدا میکنن همش به پسرش میگه که پدربزرگت رو الگو قرار بده و مثل اون مرد باش!!!! ابن بزرگترین پارادوکس سریاله