بهترین فیلمهایی که با روان شما بازی میکنند (۲)
در این مقاله تعدادی از بهترین فیلم های روانشناختی را به شما معرفی میکنیم.
زومجی: در این مقاله تعدادی از بهترین فیلم های روانشناختی را به شما معرفی میکنیم؛ آثاری که به اشکال مختلف، ذهن شخصیتهای محوریشان را مدام به چالش میکشند و دراینمیان با روان ما نیز بازی میکنند.
فیلم های رواشناختی به فیلم هایی گفته میشود که مستقیما ذهن کاراکتر اصلی را مورد هدف قرار میدهد. حال این درگیری ذهنی گاه میتواند فیلم را به یکی زیر ژانرهای وحشت بکشاند و گاه میتواند فیلم را بدل به معمایی پیچیده کند. شرط اصلی آن است که تمام تغییرات بنیادین کاراکتر، در ذهنش اتفاق بیتفد. به جنون کشیده شدن، سر باز زدن یک عقده، شکاکی، خیالبافی و غیره همه از ویژگیهای کاراکترهای محوری اینگونه از فیلمهاست. فیلم های روانشناختی بعضا دلهره و هیجان زیادی را به شما میدهند بهگونهای که به آنها تریلرهای روانشناختی هم میگویند.فیلم The Silence of the Lambs (سکوت برهها)، فیلم American Psycho (روانی آمریکایی) و فیلم Misery (بدبختی) تنها سه نمونه از اینگونه فیلمها هستند. البته آثار دیگر پولانسکی، لینچ، فینچر و ... پتانسیل حضور در این لیست را داشتند.
در مقاله قبلی ۱۱ مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ را در قالب بخش اول این مطلب به شما معرفی کنیم و حالا به سراغ ادامه آن میرویم. بنابراین اگر شما هم از طرفداران این ژانر هستید، این مقاله را تا انتها دنبال کنید.
۱۱- فیلم مکالمه(THE CONVERSATION)
-
کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
-
نویسنده: فرانسیس فورد کوپولا
-
بازیگران: جینی هکمن، جان کازال و آلن گارفیلد
-
میانگین امتیازات فیلم: ۷.۸
«هری کاول یک متجاوزگر به حریم شخصی است. او در این کار بهترین است. او میتواند هر مکالمهای را بین دو نفر در هر جایی صورت میگیرد، ضبط کند. تا الان، سه نفر به خاطر او مردهاند.» مکالمه که یکی از بهترین فیلم های روانشناختی محسوب میشود، حول محور یک کارشناس نظارتی میچرخد. او در یکی از نوارهای ضبط شدهاش، با قتلی احتمالی روبهرو میشود. از همین رو هم در وضعیت اخلاقی دشواری قرار میگیرد و باید انتخاب درستی را انجام دهد. این اثر اسرارآمیز و دلهرهآور شرکت پارامونت با اینکه توانست نظر مثبت منتقدان زیادی را به خود جلب کند، اما عملکرد خیلی جالبی را در باکس آفیس بهدنبال نداشت. فیلم مکالمه که در سال ۱۹۷۴ در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، توانست بهترین جایزه این جشنواره یعنی نخل طلا را از آنِ خود کند. فرانسیس فورد کوپولا در یکی از گفتگوهایش اعلام کرده که فیلم مکالمه، اثر سینمایی مورد علاقه خودش است. کوپولا در یکی از صحبتهایش عنوان کرده بود که فیلم Blow up (آگراندیسمان)، اثر دلهرهآور میکلآنجلو آنتونیونی، تاثیر خیلی زیادی روی این پروژه داشته است.
او در سال ۱۹۶۶ چارچوب کلی فیلمنامه و داستان را نوشته بود اما تا زمان موفقیت فیلم The Godfather (پدر خوانده) در سال ۱۹۷۲، بهدلیل مشکلات مالی نتوانست آن را بسازد. منتقدان اعتقاد داشتند که این اثر توانست فرانسیس فورد کوپولا را در بهترین سطح خود قرار دهد و استدلالهای فوقالعادهای در مورد نقش فناوری در جامعه ارائه میدهد که هنوز هم امروز طنینانداز است. جینی هکمن به واسطهی این پروژه توانست نوازندگی ساکسیفون را بهصورت کامل بیاموزد؛ فقط و فقط به خاطر این فیلم. ایفای نقش هکمن در قالب شخصیت کاول بهعنوان یکی از احساسیترین و غمانگیزترین شخصیتها در سینماها عنوان شده است. بهگفتهی منتقدان، این فیلم از لحاظ داستانی و نویسندگی، به زمان و مکان دیگری تعلق دارد؛ زیرا در آن زمان خیلی از سطح آثار دلهرهآور دیگر بالاتر بود.
۱۰- فیلم جزیره شاتر(SHUTTER ISLAND)
-
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
-
نویسنده: لیتا کالوگریدیس
-
بازیگران: لئوناردو دی کاپریو، مارک رافلو و بن کینگزلی
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۲
در سال ۱۹۵۴، مارشال جدید و بسیار موفق ایالات متحده به نام تدی دنیلز، موظف میشود که درباره پرونده ناپدید شدن یک بیمار تحقیق کند؛ کسی که در بیمارستان آشکلیف شاتر آیلندِ بوستون بوده است. او به خاطر دلایل شخصی، بهدنبال انجام مأموریت در آن جزیره بود اما مدت خیلی زیادی طول نمیکشد که به اصل ماجرا پی میبرد؛ اینکه او برای یک توطئه و هدف پیچیدهی بزرگ توسط پزشکان بیمارستان به آنجا آورده شده بود؛ پزشکانی که روشهای درمانی آنها هم غیراخلاقی، هم غیرقانونی و هم کاملا شوم بود. مهارتهای زیرکانهی تدی خیلی زود او را به سرنخهای امیدوارکنندهای میرساند. اما بیمارستان اصلا زیر بار این نمیرود که دسترسی به سوابق بیماران را به او بدهد؛ تدی یقین دارد که این سوابق، اطلاعات خیلی زیادی را در این پرونده فاش میکند. هنگامی که طوفان، ارتباط را با سرزمین اصلی قطع میکند، همه چیز به هم میریزد و جنایتکاران خطرناکتری فرصت فرار پیدا میکنند. به همین ترتیب هم سرنخهای گیج کننده و غیرمحتمل، چند برابر میشود. از همین رو، تدی دیگر به همه چیز شک میکند؛ خاطرات، شریک خود و حتی سلامت عقلانیاش.
در این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ، با یک اثر نئو نوآر و ترسناک دیگر طرف هستیم که براساس رمانی با همین نام از دنیس لیهین نوشته شده است. این فیلم بهصورت گسترده مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و توسط هیئت ملی بازبینی فیلم، بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۰ انتخاب شد؛ اثری که توانست با ۸۰ میلیون دلار بودجه ساخت، نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار در باکس آفیس جهانی کسب کند. این فیلم نامزد دریافت ۷۷ جایزه شده بود که در پایان ۱۱ جایزه را دریافت کرد. مارک رافلو برای اینکه بتواند نقشی در این فیلم داشته باشد، بهعنوان یک طرفدار نامهی فدایت شوم برای مارتین اسکورسیزی نوشت و در آن عنوان کرد که چقدر دوست دارد با او همکاری داشته باشد؛ اقدامی درنهایت نقش چاک را نصیبش کرد.
۹- فیلم سکوت برهها(THE SILENCE OF THE LAMBS)
-
کارگردان: جاناتان دمی
-
نویسنده: تد تالی
-
بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز و اسکات گلن
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۶
«او برای ورود به ذهن یک قاتل، باید خود را به چالش بکشد و وارد ذهن یک دیوانه شود.» در این فیلم ما شاهد حضور هنرنمایی جودی فاسترِ محبوب در نقش یک مامور تازهکار سازمان اف بی آی به نام کلاریس استارلینگ بودیم؛ کسی که از دوره آموزشیاش خارج میشود تا یک قاتل سریالی به نام بوفالو بیل را دستگیر کند. روش کاری بوفالو بیل به این شکل بود که زنان را قربانی اعمال وحشتناک خود میکرد و بعد هم پوست آنها را میکند. کلاریس برای اینکه بتواند در این مأموریت موفق باشد، یک سابقه روانی برای خودش ایجاد کرد و به سراغ یک زندانی به نام دکتر هانیبال لکتر رفت تا از او مشاوره بگیرد؛ هانیبال یک روانپزشک بسیار خوب و قاتل سریالی آدمخوار محسوب میشد. مورد بعدی فهرست بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ یک اثر اقتباسی و ترسناک دیگر است که تد تالی، نویسنده فیلم، داستان آن را براساس کتاب The Silence of the Lambs که به قلم توماس هریس منتشر شده، نوشته است.
پیش از این، داستان توماس هریس یک بار دیگر هم اقتباس شده بود که با نام Manhunter (شکارچی انسان) در سال ۱۹۸۶ به روی پرده سینماها رفت. مانیکه سکوت برهها در چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد، توانست جایزه خرس نقرهای برای بهترین کارگردان را بهدست بیاورد. علاوهبر این، فیلم با فروش خیلی زیاد خود توانست جایگاه پنجمین اثر پرفروش سال ۱۹۹۱ را از آنِ خود کند. موفقیتهای این اثر به همینجا ختم نشد بلکه فیلم The Silence of the Lambs، در آن زمان تبدیل به سومین اثری شد که توانست در مراسم اسکار، در پنج بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی، جایزه این مراسم را بهدست بیاورد. از ویژگیهای فوقالعاده سکوت برهها، همین بس که این فیلم تنها اثر ترسناک تاریخ محسوب میشود که توانسته جایزه بهترین فیلم را در مراسم اسکار کسب کند.
۸- فیلم هفت(SEVEN)
-
کارگردان: دیوید فینچر
-
نویسنده: اندرو کوین واکر
-
بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن و گوئینت پالترو
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۶
«راه طولانی و سخت است و بعد از جهنم، به نور و روشنایی میرسد.» فیلم هفت داستان دو کاراگاه جنایی را حکایت میکند که ناامیدانه بهدنبال شکار یک قاتل سریالی هستند؛ کسی که جنایات خود را بهعنوان راهی برای برائت جهان توجیه میکند؛ اینکه دنیا هیچ توجهی به هفت گناه مرگبار یا کبیره ندارد. این فیلم ما را از بقایای یک قربانی شکنجه شده، به سراغ قربانی بعدی میبرد. زیرا این قاتل جامعهستیز و روانی که با اسم «جان دو» هم شناخته میشود و هویتش معلوم نیست، قصد دارد به این روش برای کاراگاه سومرست و میلز موعظه کند؛ هر گناه به نوبت خودش. گناه شکمپرستی اول از همه میآید و ظرفیت وحشتناک قاتل همان ابتدا بهصورت گرافیکی نمایش داده میشود؛ در فیلمی که فضای تاریک و آرامی دارد و مشخصههای یک اثر نوآر را رعایت میکند. کاراگاه سومرست که فرد با تجربه و فرهیخته اما خستهای به شمار میرود، باری دیگر هفت گناه مرگبار را بررسی میکند. زیرا در تلاش است تا شیوهی عمل قاتل را درک کند و قدمهای بعدیاش را حدس بزند؛ این صورتی است که کاراگاه میلز، فردی سرزنده اما خام و هیجانی، به تلاشهای او برای ورود به ذهن یک قاتل سریالی، میخندد و او را مسخره میکند.
اندرو کوین واکر، فیلمنامه این اثر را براساس همان زمانی نوشته است که به شهر نیویورک آمده بود و سخت تلاش میکرد تا بهعنوان یک نویسنده زندگی خود را پیش ببرد. فیلم هفت توانست به هفتمین اثر پرفروش همان سال تبدیل شود و با بودجه ۳۳ میلیون دلاری، چیزی بیش از ۳۲۷ میلیون دلار در سراسر دنیا کسب کرد. علاوهبر باکس آفیس، منتقدان هم حسابی از آن استقبال کردند و فضای فیلم، بازی هنرمندان، جلوههای تاریک و پایانبندی جذاب آن را مورد تحسین قرار دادند. این فیلم بهصورت کلی نامزد دریافت ۷۲ جایزه (از جمله ۱ جایزه اسکار) شده بود که سرانجام ۲۹ مورد آنها را دریافت کرد.
۸- فیلم باشگاه مبارزه(FIGHT CLUB)
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: جیم اولز
- بازیگران: برد پیت، ادوارد نورتون و هلنا بونهام کارتر
- میانگین امتیازات فیلم: ۸.۸
«وقتی در یک جای متفاوت و در یک زمان متفاوت از خواب بیدار میشوی، میتوانی در قالب یک فرد متفاوت هم بیدار شوی؟» یک راوی اول شخص بی نام، در گروههای حمایتی شرکت میکند و در تلاش است تا حالت عاطفی خود آرام کند و حالت بیخوابیاش را تسکین ببخشد. وقتی با مارلا آشنا میشود، به نظر میرسد که زندگیاش کمی قابل تحملتر شده است؛ مارلا هم یکی دیگر از شرکتکنندگان جعلی است که به این گروههای پشتیبانی میآید. بااینحال، زمانیکه او با تایلر ارتباط برقرار میکند، به درون یک باشگاه مبارزهای زیرزمینی و نقشهی ساخت صابون کشیده میشود. این دو مرد با هم از کنترل خارج میشوند و در رقابتی برای عشق و قدرت با هم درگیر میشوند و رقابت میکنند. داستان این فیلم براساس رمانی با همین نام نوشته شده است که چاک پالانیک در سال ۱۹۹۶ آن را منتشر کرده بود.
نهتنها خود دیوید فینچر، بلکه بازیگران هم فیلم باشگاه مبارزه را با دو فیلم Rebel Without a Cause (شورش بیدلیل) و فیلم The Graduate (فارغالتحصیل) مقایسه میکردند. مسئولانِ استودیو اصلا نسخه ابتدایی را دوست نداشتند و اصلاحاتی در آن انجام دادند تا از ضررهای بعدی جلوگیری کنند. اما باشگاه مبارزه اصلا نتوانست انتظارات استودیو را در باکس آفیس برآورده کند و نقدهای منفی خیلی زیادی هم از منتقدان گرفت. اما به محض اینکه نسخهی خانگی آن منتشر شد، موفقیت مالی خیلی زیادی کسب کرد. همین موضوع باعث شد تا این فیلم تبدیل به یک کالت کلاسیک شود و رسانهها دوباره به تماشای آن بنشینند. جالب است بدانید که چاک پالانیک، نویسنده رمان اصلی، بعد از تماشای باشگاه مبارزه به این موضوع اعتراف کرد که نسخه سینمایی، کتاب خودش را چند درجه ارتقاء و بهبود داده است. به واسطهی این فیلم، برد پیت و ادوارد نورتون واقعا نحوه ساخت صابون را یاد گرفتند.
۷- فیلم پنجره عقبی(REAR WINDOW)
-
کارگردان: آلفرد هیچکاک
-
نویسنده: جان مایکل هیز
-
بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی و وندل کوری
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۵
«تنها یک شاهد لازم است تا یک جنایت بینقص را خراب کند.» یک عکاس حرفهای به نام ال. بی. «جف» جفریز، زمانیکه داشت از یک مسابقه اتومبیلرانی عکسِ در حال حرکت میگرفت، پای خود را میشکند. او که در آپارتمان خود در شهر نیویورک محبوس شده است، وقت خود را به تماشای همسایگان از پنجره عقب میگذراند. او کم کم به مردی که در آن طرف حیاط زندگی میکند، مشکوک میشود؛ احساس میکند که او، همسرش را به قتل رسانده است. جف از نامزد خود به نام لیزا فرمونت (مشاور مد و لباس برای جامعه سطح بالا) و پرستار خود به نام استلا درخواست کمک میکند تا درکنار هم درباره این وضعیت تحقیق کنند. در سال ۱۹۴۲ داستان کوتاهی به نام It Had to Be Murder توسط کورنل وولریچ نوشته شده بود که بعد از ۱۲ سال تبدیل به اثر جدید هیچکاک شد. تعداد خیلی زیادی از سینمادوستان، منتقدان و همچنین مورخان (افرادی که این اثر را تماشا کرده بودند)، اعتقاد داشتند که پنجره عقبی، یکی از بهترین آثار هیچکاک است؛ البته علاوهبر اینکه یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ و یکی از بهترین فیلم های روانشناختی هم است.
این فیلم نامزد دریافت چهار جایزه از مراسم آکادمی اسکار شده بود. رتبه ۴۲ در فهرست ۱۰۰ سال… ۱۰۰ فیلم به انتخاب بفا از مؤسسه فیلم آمریکایی از جمله افتخارات خیلی زیاد این اثر آلفرد هیچکاک به شمار میرود. در سال ۱۹۹۷ هم در کتابخانه کنگره، برای حفظ و نگهداری به فهرست ملی ثبت فیلم اضافه شد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ بود که نگاتیو فیلم بهطور قابل توجهی آسیب دید و داشت رنگهای خود را از دست میداد؛ تقریبا همهی رنگهای زرد تصویر، محو شده بودند. همه میترسیدند که آسیب جبران ناپذیری به این فیلم وارد شود اما کارشناس مخصوص، توانستند فیلم را تقریبا به رنگ اولیه خود بازگردانند.
۶- فیلم بچه رزماری(ROSEMARY'S BABY)
-
کارگردان: رومن پولانسکی
-
نویسنده: رومن پولانسکی
-
بازیگران: میا فارو، جان کاساوتیس، روث گوردن
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸
داستان فیلم بچه رزماری حول محور یک زن باردار میچرخد که به یک فرقه شیطانی مشکوک میشود. او تصور میکند که این فرقه قصد دارند فرزند او را بدزدند تا بتوانند از او در مراسمهای خود استفاده کنند. رومن پولانسکیِ محبوب که علاوهبر کارگردانی، نویسندگی این اثر را هم برعهده داشت، داستان فیلم را براساس رمانی با همین نام که با قلم آیرا لوین منتشر شده، نوشته است. این فیلم توانست تقریبا نظر مثبت همه مخاطبان در سرتاسر دنیا را بهدست بیاورد و در مراسمهای مختلف نامزد یا موفق به دریافت جایزه شود. فیلم بچه رزماری موفق شد که لقب یک اثر هنری در دنیای وحشت را از آنِ خود کند. این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ برای کسانی مناسب است که دوست دارند موضوعاتی مانند پارانویا، آزادی زنان، مسیحیت (کاتولیک) و علم غیب را در یک اثر سینمایی و فضایی ترسناک ببینند.
رومن پولانسکی که حالا تبدیل به کارگردان فوقالعاده محبوبی شده است، با همین فیلم بچه رزماری توانست در دنیای هالیوودی وارد حرفه کارگردانی شود و استعداد خود را نشان دهد. پیش از اینکه پولانسکی برای کارگردانی این اثر انتخاب شود، ویلیام کسل در ابتدا قصد داشت که این جایگاه را داشته باشد اما درنهایت بهعنوان تهیه کننده انتخاب شد. درگیری پولانسکی با استودیو، کشمکش پولانسکی با جان کاساوتیس، خطر تصادف میا فارو در خیابانهای شهر نیویورک، ماجرای جدایی فرانک سیناترا از فارو و غیره، موانعی بودند که سر راه این پروژه سبز شدند؛ اتفاقاتی که باعث شد تا سازندگان تصور کنند این فیلم طلسم شده است. در صورتی که فیلم بچه رزماری توانست به موفقیت خیلی زیادی دست پیدا کند؛ موفقیتی که باعث شد تا دنباله آن هم ساخته شود. با وجود اینکه این فیلم جایزههای مختلفی را کسب کرد، اما میا فارو نتوانست حتی نامزد جایزه اسکار هم بشود؛ تا به امروز، همه اعتقاد دارند که یک بازی مسخره و لجبازی غیرمنصفانه بوده است.
۵- فیلم درخشش(THE SHINING)
-
کارگردان: استنلی کوبریک
-
نویسنده: استنلی کوبریک
-
بازیگران: جک نیکلسون، شلی دووال و اسکتمن کراترز
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۴
«او بهعنوان سرایدار آمد، اما این هتل نگهبانان خود را داشت... کسانی که مدت خیلی زیادی آنجا بودند.» جک تورنس در هتل دورافتاده و متروکهی Overlook که در کلرادو قرار دارد، بهعنوان سرایدار زمستانی مشغول به کار میشود. جک امیدوار است که در طی این مدت بتواند بر مانع نگارشی و سد نویسندگی خود غلبه کند و بالاخره یک چیزهایی را روی کاغذ بیاورد. او به همراه همسرش به نام وندی و پسرش به نام دنی، در این هتل مستقر میشود؛ پسر خانواده دچار پیشآگاهیهای روانی شده است. به مرور زمان، جک همچنان هیچ پیشرفتی در نویسندگی ندارد و به مانع میخورد؛ از طرف دیگر هم الهامها و تصاویری که دنی میبیند، روزبهروز آزاردهندهتر میشوند. به همین ترتیب، جک متوجه میشود که این هتل اسرار تاریکی در خود دارد و کم کم به کشف یک قاتل جهنمی دیوانه میرسد؛ کسی که قصد دارد خانوادهاش را تا سر حد مرگ بترساند.
این فیلم براساس رمان استیفن کینگ ساخته شده بود و خودش هم اولین نفری بود که از این اثر انتقاد کرد؛ زیرا معتقد بود که فاصله و تفاوتهای خیلی زیادی بین فیلم و رمان اصلی وجود دارد؛ البته از انتخاب جک نیکلسون برای نقش اصلی هم راضی نبود. در همان زمان هم نقدهای مختلفی حول محور این فیلم منتشر شد که یک سری از آنها خوب و یک سری دیگر بد بودند؛ درست مثل خیلی موارد دیگر فهرست بهترین فیلم های روانشناختی. اما به مرور زمان این موضوع تغییر کرد و حالا این اثر بهعنوان یکی از بهترین آثار ژانر وحشت به حساب میآید. منتقدان ابتدایی معتقد بودند که سرعت پیشروی داستان خیلی کند است و سخت میتوان با شخصیتها ارتباط برقرار کرد. نظرات خود استیفن کینگ هم حاشیههای زیادی را به وجود آورد. تنها جایزهای هم که این فیلم برنده شد، جایزه ساترن و بخش بازیگر مکمل مرد بود.
۴- فیلم بزرگراه گمشده(LOST HIGHWAY)
-
کارگردان: دیوید لینچ
-
نویسنده: دیوید لینچ و بری گیفورد
-
بازیگران: بیل پولمن، پاتریشا آرکت و بالتازار گتی
-
میانگین امتیازات فیلم: ۷.۶
فرد مدیسون که یک نوازنده ساکسیفون است، در اتفاقی ناگهانی، همسر خود را از دست میدهد. زمانی ماجرا عجیبتر میشود که او تحت شرایط مرموزی متهم به قتل همسرش رنه میشود. در محکومیت اعدام، زمانیکه لحظه به لحظه به مرگش نزدیک میشود، بهطور غیرقابل توضیحی به مرد جوانی به نام پیت دیتون تبدیل میشود؛ اتفاقی که باعث میشود او یک مسیر و زندگی کاملا متفاوتی را در پیش بگیرد. زمانیکه پیت آغاز میشود، کم کم مسیر زندگیاش با فرد برخورد میکند؛ آن هم در مجموعهای از توطئههای سورئال و پرتعلیق. این توطئهها توسط یک رئیس گانگستر مخفی و مرموز به نام دیک لورن تنظیم شده است تا سر راه پیت قرار بگیرد. خود لینچ، این اثر را که سبکی نئو-نوآر دارد، با عنوان «گریز گسسته» توصیف کرده است؛ یک اختلال روانی نادر که در آن فرد بهطور برگشتپذیر نسبت به خاطرات، شخصیت، و دیگر خصوصیات تعیینکنندهی هویتش دچار فراموشی میشود.
این فیلم نقدها و نظرات متنوعی را از منتقدان گرفت و موفقیت آنچنان بزرگی هم در باکس آفیس نداشت. اکثر منتقدان در ابتدا این فیلم را به خاطر منسجم نبودن، رد میکردند. ولی اینها چیزهایی نبودند که دیوید لینچ را از پا بیاندازند. زیرا زمانیکه دو تن از منتقدان مطرح با دلایل مسخره نقد منفی درباره بزرگراه گمشده نوشتند، لینچ پوستری را منتشر کرد و خطاب به آن دو نقد گفت «دو دلیل بیشتر برای اینکه بزرگراه گمشده را تماشا کنید.» با وجود تمام این اتفاقات، بعد از گذشت مدتی، طرفداران زیادی پیدا کرد و تحسین منتقدان را هم برانگیخت. لینچ در مصاحبهای عنوان کرد که محاکمه او. جی. سیمپسون ایدههای خیلی زیادی را در ذهنش ایجاد کرد. حالا جالب است بدانید که رابرت بلیک (بازیگر یکی از نقشهای بزرگ این فیلم)، چند سال بعد از این پروژه، به جرم قتل همسرش، دستگیر میشود و مورد محاکمه قرار میگیرد.
۳- فیلم چشمان کاملا بسته(EYES WIDE SHUT)
-
کارگردان: استنلی کوبریک
-
نویسنده: استنلی کوبریک و فردریک رافائل
-
بازیگران: تام کروز، نیکول کیدمن و سیدنی پولاک
-
میانگین امتیازات فیلم: ۷.۵
دکتر بیل هارفورد بعد از یک شب دردسرساز و پر از دعوا با همسرش، آلیس، بهدنبال یک ماجراجویی متفاوت است. او بعد از تلاشهای متعدد و مختلف، بالاخره موفق میشود که با یکی از دوستان قدیمیاش به نام نیک نایتینگیل ملاقات کند. نیک که حالا یک نوازنده است، از یک میهمانی عجیب و غریب برای بیل میگوید؛ میهمانیای که باید در آن با چشمان بسته، پیانو بنوازد. تمام افرادی که در این مراسم حضور پیدا میکنند، باید لباسهای خاص و ماسک خاص بپوشند. هارفورد که دقیقا همان ماجراجویی مورد نظرش را پیدا کرده، بعد از کمی تلاش موفق میشود یک لباس مناسب پیدا کند و به این میهمانی برود. البته به محض اینکه به آنجا میرسد، متوجه فردی داخل میهمانی میشود که برایش آشنا است و بلافاصله او را میشناسد؛ با وجود ماسکی که روی صورت دارد. بیل با دیدن او، متوجه میشود که در خطر بزرگی قرار گرفته است. او بالاخره موفق میشود که خود را از شر آن محل عجیب و غریب خلاص کند اما خیلی زود مشخص میشود که تهدیدها کاملا واقعی و شوم هستند. داستان این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی براساس رمانی با نام Dream Story است.
با اینکه کوبریک حق ساخت این فیلم اقتباسی را در دهه ۱۹۶۰ گرفته بود، اما حدود ۳۰ سال بعد موفق شد که مراحل تولید آن را آغاز کند. فیلمبرداری فیلم چشمان کاملا بسته، نزدیک به ۴۰۰ روز طول کشید و توانست رکورد گینس را به نام خود ثبت کند. او ۶ روز بعد از اینکه نسخه نهایی این پروژه را به شرکت برادران وارنر نشان داد، از دنیا رفت. آخرین فیلم کارگردانیشده توسط کوبریک توانست تحسین منتقدان زیادی را برانگیزد. از طرف دیگر هم این فیلم ۶۵ میلیون دلاری موفق شد ۱۶۲ میلیون دلار از باکس آفیس بهدست آورد و موفقیت مالی بزرگی هم داشته باشد.
۲- فیلم راننده تاکسی(TAXI DRIVER)
-
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
-
نویسنده: پاول شریدر
-
بازیگران: رابرت دنیرو، جودی فاستر و آلبرت بروکس
-
میانگین امتیازات فیلم: ۸.۳
«در هر کدام از خیابانهای هر شهر، یک آدم بیاهمیت وجود دارد که آرزو میکند فرد خاصی باشد» تراویس بیکل یکی از سربازان سابق نیروی دریایی و کهنه سرباز جنگ ویتنام است که در شهر نیویورک زندگی میکند. از آنجایی که او از بیخوابی رنج میبرد، شبها وقت خود را بهعنوان راننده تاکسی کار میکند. او فردی تنهاست که در مورد درستیها و نادرستیهای نوع بشر، عقاید محکمی دارد. از نظر او، تنها نقطه مثبت و روشن بشریت در شهر نیویورک، بتسی است؛ یکی از کارمندان کمپین نامزدی سناتور چارلز پالانتین که برای ریاست جمهوری اقدام کرده است. تراویس نسبت به بتسی وسواس پیدا کرده است. او بعد از برخوردی با بتسی، به این باور رسیده که باید تمام تلاشش را بکند تا دنیا را بهجای بهتری تبدیل کند. یکی از اولویتهای او این است که ناجی آیریس باشد؛ یک دختر فراری ۱۲ ساله که به اعتقاد خودش قصد دارد از این حرفه خارج شود و دیگر تحت کنترل و نفوذ معشوقهاش به نام متیو نباشد.
اسکورسیزی برای ساخت این فیلم، تا حد زیادی از فیلم The Wrong Man (مرد عوضی) و فیلم A Bigger Splash الهام گرفته بود و قصد داشت اثر خود را بهگونهای بسازد که برای مخاطبانش همچون یک رویا باشد. بودجه این فیلم آنقدر کم بود که بازیگران از ترسشان مقداری از دستمزد را جلو جلو گرفتند تا مطمئن شوند که این اثر ساخته میشود. راننده تاکسی موفقیت بزرگی را در باکس آفیس و جامعه منتقدان کسب کرد. با اینکه حاشیههای مخصوص خودش را داشت، اما بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ هم به شمار میرود. این فیلم توانست جایزه نخل طلایی را در جشنواره فیلم کن بهدست بیاورد و نامزد ۴ جایزه در مراسم آکادمی اسکار شود. جالب است بدانید که رابرت دنیرو به منظور آمادگی برای این نقش، ۱۵ ساعت در روز به مدت یک ماه بهعنوان راننده تاکسی فعالیت کرد، درباره بیماریهای روانی تحقیق کرد و به بازدید از پایگاه ارتش میرفت تا بتواند گویش سربازان آن منطقه را تقلید کند.
۱- فیلم جاده مالهالند(MULHOLLAND DRIVE)
-
کارگردان: دیوید لینچ
-
نویسنده: دیوید لینچ
-
بازیگران: جاستین ترو، نائومی واتس و لورا النا هرینگ
-
میانگین امتیازات فیلم: ۷.۹
«حواست باشد که رویای چه چیزی را داری...» بتی که بازیگر جوان حیرتزده است، وارد دنیای شلوغ و آفتابزدهی هالیوود میشود؛ آن هم درحالیکه هنوز با وعدههای دروغین صنعت درندهی فیلمسازی لکهدار نشده است. بتی که سرشار از امید است و آرزو دارد که بالهایش را باز کند و ارزشش را به همه نشان دهد، به خانهی گرانقیمت عمه روث نقل مکان میکند. اما اصلا از این خبر ندارد که برخلاف انتظاراتش، سرنوشت مسیر دیگری را برایش در نظر گرفته است. سرنوشت در نظر دارد که زمینه را برای بتی آماده کند تا تجارب غیرمنتظرهای داشته باشد؛ تجاربی که زندگیاش را به کلی تغییر میدهد، غیرقابل کشف و ناشناخته هستند. در طرف دیگر این ماجرا کارگردان جوانی به نام آدام حضور دارد که اکنون در مرکز هزارتوی پیچیدهای قرار گرفته است؛ هزارتویی از حقایق نصفه و نیمه، خاطرات محو شده، عشقهای نافرجام و برخوردهای خطرناک با چهره زشت شهر.
درکنار این دو شخصیت، یک زن مرموز دیگر هم با نام ریتا دیده میشود؛ زنی که اختلال حافظه دارد و بهطرز عجیبی جذاب و چشمگیر است و از یک تصادف اتومبیل جان سالم به در برده است. هرچه که باشد، هر دو زن سزاوار شنیدن حقیقت هستند. چه راز نهفتهای در جاده مارپیچ مالهالند وجود دارد که رویاها را نابود میکند؟ اولین مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ قرار بود بهصورت یک اثر تلویزیونی و سریالی ساخته شود اما در همان مرحله ابتدایی توسط تهیهکنندگان اجرایی رد شد. به همین ترتیب هم دیوید لینچ تصمیم گرفت که با ساخت یک پایانبندی درست، آن را به یک اثر سینمایی تبدیل کند. این فیلم توانست جایزه بهترین کارگردان را در جشنواره فیلم کن کسب کند؛ همچنین نامزد دریافت همین جایزه در مراسم آکادمی اسکار شد. این فیلم اغلب اوقات بهعنوان یکی از بهترین کارهای لینچ به شمار میرود.
نظر کاربران
عجب فیلمهایی
همه شون خیلی سنگینن باور کنید تا ۱۰ سال تک تکشون تو ذهنتون تداعی میشه از بلوار ملهلند گرفته تا راننده تاکسی، جای فیلم
فیلم های الان هالیوود همش شده تبلیغ فمنیسم همجنس بازی نژادپرستی با جلوه های ویژه زیاد نمیگم بده ولی زیادی شور شدن زرق و برق فیلم ها بیشتر شده خرجشون مافوق تصور ولی داستان و متن فیلم ها ضعیف تر شده ممنون باز هم از این پست ها بزارین
خوزستان نت ندارد
درخشش عالیه بهترین فیلم سینمایی؛ سکوت بره ها و کلوپ بوکس هم خیلی خوبه
کجای خوزستانی،چطور ما داریم نت،الان تو چطور پست کردی اگ نداری😐