عاشقانهترین رابطه دوران زیر آتش جنگ
کازابلانکا، عاشقانهای در دل جنگ، ۸۰ساله شد. کازابلانکا را میتوان اوج شکوه و جلال در تاریخ سینما خواند. دیالوگهای عاشقانه ایی که بین همفری بوگارت و اینگرید برگمن در کازابلانکا رد و بدل میشود، هنوز بعد از گذشت بیش از ۸۰ سال از خلق شدنشان، جذاب و تازه است.
برترینها: کازابلانکا به کارگردانی مایکل کورتیز در نگاه نخست یک ملودرام رمانتیک است که حوادث غیرعادی جنگ زمینهی آن را تشکیل میدهند. قهرمان فیلم، ریک (همفری بوگارت)، مالک آمریکایی بسیار خوشپوش و کلبیمسک یک کلوب شبانه در کازابلانکا در مراکش در سال ۱۹۴۱ است.
ریک میگوید برایش مهم نیست که جنگ اروپا را تکهتکه کرده است و غرغرکنان میگوید «کار شما سیاست است» و «کار من اداره سالن». ولی این پوسته سختی که دور خود کشیده با ورود یک مشتری بسیار زیبا بنام ایلسا لوند (اینگرید برگمن) ترک میخورد. ایلسا عشق پیشین ریک است که دو سال پیش از این با او در پاریس آشنا شده است.
در آن زمان ایلسا، همسر ویکتور لازلو (پل هنرید) رهبر جنبش مقاومت چک علیه نازیها است و ریک از این موضوع اطلاعی ندارد. با اینهمه او فکر میکرده که همسرش ویکتور در اردوگاه کار اجباری آلمانها کشته شده است. وقتی که ایلسا میفهمد همسرش هنوز زنده است، ریک را ترک میگوید و به نزد ویکتور باز میگردد.
اگر سویه تراژیک رمانتیک فیلم را کنار بگذاریم، بیش از هر کمدی دیگری تماشاگر را میخنداند و بهتر از هر فیلم موزیکالی ترانه دارد. این فیلم برمبنای نمایشنامهای به نام «همه به کافه ریک میآیند» از مورای بونت و یوآن آلیسون ساخته شده است، نمایشنامهای که بختی برای اجرا پیدا نکرد.
کازابلانکا را میتوان اوج شکوه و جلال در تاریخ سینما خواند. دیالوگهای عاشقانه ایی که بین همفری بوگارت و اینگرید برگمن در کازابلانکا رد و بدل میشود، هنوز بعد از گذشت بیش از ۸۰ سال از خلق شدنشان، جذاب و تازه است. یکی از اتفاقهایی که این فیلم را برای همیشه جاودانه کرد، ساخت فیلم و اکران آن در زمان جنگ جهانی دوم بود.
فیلم کازابلانکا درست در خلال سالهای جنگ جهانی دوم و جنایتهای بشری ساخته شد و توانست از این فاجعهی جهانی برای روایت داستان خود، استفادهی بهینهای کند. کازابلانکا تنها یک نامه عاشقانه به سینما نیست؛ ادغام موضوع جنگ و عشق یکی از تلخترین و در عین حال زیباترین ویژگیهایی است که در کازابلانکا به چشم میخورد.
دیالوگهای تیز و کنایه دار فیلم، چه در وصف عشق آتشین بین ریک و ایلسا، و چه دربُعد جنگ، تجربه ایی وصف ناپذیر از قدرت کلمات را در عالم سینما به رخ تماشاگر میکشد. تنها درباره کازابلانکا میتوان گفت که عاشقانهترین فیلم تاریخ سینماست که هر عاشق سینما باید آن را ببیند.
در نقد فیلم کازابلانکا باید گفت که موضوعات مختلف که هر کدام دارای اهمیت زیادی هستند، به گونهای پازل وار کنار یکدیگر چیده شده اند که قادرند یکدیگر را کامل کنند. در مواجههی اولیه با کازابلانکا مخاطب دست فیلمساز و روایتگر را به راحتی نمیخواند بلکه روایت به گونهی زندگی واقعی پیش میرود.
بهترین تعبیر برای این بیان این موضوع را منتقدی به نام مورای برونت به کار برده است. او دربارهی فیلم کازابلانکا میگوید: «واقعیتِ دیروز، واقعیت امروز، واقعیت فردا».
محمدامیر جلالی درباره این فیلم نوشت: چه رازی در ماندگاری این فیلم است؟ مایکل کورتیز، در مقام کارگردان، چگونه قصهاش را روایت میکند که فیلمش در میان خیل عظیم الگوهایِ مثلث عشقی بعد از خود، گم نمیشود؟ پاسخ این سوالات را در یک کلمه خلاصه میکنم: جزییات. مثل هر فیلم خوب و ماندگار دیگری، این جزییات فیلم کازابلانکا است که هربار که به تماشایش مینشینیم ارزشش را چند برابر میکند. اینکه به کوچکترین چیزی در فیلم فکر شده است. جزییات تک تک دیالوگها، صحنه پردازی، دکوپاژ و مهمتر از همه شخصیتپردازی.
یک شخصیتپردازی دقیق که هم در متن و هم در اجرا، با وسواس زیای پرداخت شده و استعارههای دلنشینی به وجود آورده است. پس بیایید برای مرور همه این جزییات، یکبار دیگر به کافه ریک (با بازی همفری بوگارت) برویم و مدتی را در کافه او بگذرانیم.
از ریک همین یک کافه و از داستان عاشقانه پیونده خورده با جنگ و سیل عظیم مهاجران درمانده، همین یک هواپیما بس است. یک قاب به یادماندنی از شمای کلی فیلم کازابلانکا. اهمیت ویژه این کافه در فیلم از آن جهت است که من آن را همچون جهان ذهنی و شالوده شخصیت ریک میبینم. بهگونهای که در دکوپاژ هم، دوربین مایکل کورتیز، در اولین مواجهه با کافه، آرام آرام به درون آن رسوخ میکند. گویی همگی وارد ذهن ریک میشویم تا با تمام جزییات شخصیت او آشنا شویم. این کافه، نظام فکری اوست. هرگونه تغییر و حادثهای در آنجا، میتواند شاکله فکری ریک را بر هم بزند.
ریک از زبان دیگران به خوبی معرفی میشود. مغرور، خود خواه و منزوی. با مشتریانش دور یک میز نمینشیند. هیچ کس را مهمان نمیکند. سعی میکند احساساتش را بروز ندهد. بهویژه دربرابر زنان. وقتی هم که برای اولینبار چهره ریک را میبینیم، تقریبا میتوانم بگویم به تخیلات همهمان نزدیک است. یک چهره کرخت، با کمترین میمیک صورت، با قدی بلند و مشرف بر همه و با کمترین میزان نگاه به دیگران. یک انتخاب بازیگر دقیق از کورتیز و یک اجرای بینقص و از دل فیلمنامه خوب برآمده از همفری بوگارت.
در کازابلانکا اساسا با وجه روانی جنگ که بهعنوان علتی بزرگ بر روابط آدمهایی مثل ریک و ایلسا سایه افکنده و همه را بدل به آدمهایی مردد کرده است سر و کار داریم. این جنگ به فداکاری انتهایی ریک نیاز دارد. همچنین به یک اتحاد قوی میان رنالت و ریک. ریک برای تأثیرگذار بودن و برای پایبندی به نگرشهای سیاسی پیشیناش، تصمیم میگیرد با نجات لازلو، به آینده جنگ کمک کند.
نظر کاربران
اینگرید برگمان بهترین جذاب ترین بازیگر
پاسخ ها
بهترین فیلم عاشقانه کل تاریخ سینما..
در میان ابرها شارلیز ترون بهترین فیلم عاشقانه زمان جنگه از اینم بهتره
انقدر میگن کازابلانکا شاهکار نیست یکم خسته کننده اس
۳ تا شاهکار. کازابلانکا و برگمن و بوگارت.
این فیلم عالیه
من بارها دیدمش
انگرید عشق جاودانه من