ماجراهای یک روز کاری یک پلیس خاص
گناهکار بازسازی نسخه موفق دانمارکی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
برترینها: گناهکار بازسازی از فیلم دانمارکی به همین نام (Den skyldige) اثر گوستاو مولر است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و در آن زمان به عنوان یکی از گزینههای نامزدی اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان مطرح بود. فیلم گناهکار آنتوان فوکوا تنها سه سال پس از نسخه قبلی خود اتفاق می افتد که گوستاو مولر با اولین فیلم خود تماشاگران و منتقدان را تحت تأثیر قرار داد. اگرچه این فیلم تماما بازسازی نشده است، اما همچنان داستان اصلی را حفظ می کند و در عین حال داستان قهرمان ساختار روایی ما را تقویت میکند.
جو بایلر (جیک جیلنهال) پلیسی است که به دلیل تخلفی که مرتکب شده از خیابان به مرکز تماس پلیس منتقل شده تا تماسهای شهروندان را پاسخ دهد. اما یکی از این تصمیمات ذهن او را درگیر میکند و..
فیلم گناهکار لزوما چیزی پیشگامانه و منحصربهفرد ارائه نمیکند اما این داستان ارزش ارائه دارد و به خوبی بازگو شده است. فیلمنامه نویس نیک پیزلواتو که بیشتر برای نوشتن داستان سریال کاراگاه حقیقی (True Detective) شبکه اچبیاو شناخته میشود، فیلمنامهای ظریف و محرک خلق کرده که بر روی هیجانات کم ارزش تکیه نمیکند اما در عوض، داستان را معطوف به موضوع اصلی نگه میدارد و همین سبب میگردد تا در پایان، تاثیرگزاری بیشتری داشته باشد.
پوریا راحت در سرگرمی نوشت: نسخه بازسازی شده تعدادی تغییر قابل توجه در رابطه با برانگیختن احساسات انسانی ایجاد میکند. مرکز تماس فوریتها در نسخه فوکوا بسیار مبهم و دلگیرتر است و شکلی که کارگردان و فیلمبردار (ماز ماخانی) جو بایلر را مجسم و ضبط میکنند، احساس ناراحتی در مخاطب را افزایش میدهند. با هر بار افشا در جزئیاتی از روند داستان، یا تشدید احساسات جو بایلر، لرزش و حساسیت دوربین دیده میشود و با این که این شخصیت بیشتر در نمای نزدیک تصویر میشود، لنزهای بلند او را در پشت صفحه کامپیوتر و دیگر موانع و اجسام خارج از تمرکز، مبهم میکنند و هالهای از نور را، از منابع نوری در جایی دور از او، در اطرافش شکل میدهند.
در نتیجه، عدم شفافیت، چه در پس زمینه جو بایلر و چه در آنچه در مقابل او قرار دارد، ملموس است و ذهن را به نوعی کنکاش در عواطف شخصیت او وا میدارد. حتی نزدیکترین لحظات به او، طوری احساس میشوند که گویی از دور به او نگاه میشود. در کل میتوان گفت تلاشهای فیلم The Guilty در تفسیر اجتماعی و پرداخت به زوایای مبهم شخصیت، عمدتا بینتیجه میماند، اما لحظات هیجان انگیز و بازی احساسی، تند و قوی جیلنهال تا حد زیادی آن را جبران میکند؛ به طوری که تجربه تماشای فیلم خسته کننده نخواهد بود.
پیتر دبراگ در ورایتی نوشت: هرچه مخاطبان از پیچشهای داستانی کمتر اطلاع داشته باشند، بهتر است و گناهکار مثل «مدفون» (Buried) و «جستجو» (Searching) از محدودیتهایش نهایت استفاده را میکند. با این وجود یک اشتباه محاسباتی عمده در شیوهی بازی جیک جیلنهال وجود دارد که بسیار متفاوت با بازی یاکوب سیدرگرین مبنی بر «حفظ آرامش و ادامه دادن» در فیلم اصلی است. فوکوآ با این ماجرا به عنوان یک تماس تلفنی معمولی با مرکز فوریتهای پلیس برخورد نمیکند بلکه از آن به عنوان یک مورد اورژانسی مرگ و زندگی یاد میکند.
لسآنجلس در پسزمینه در حال سوختن است، اما جو بایلر تصمیم گرفته با این آدمربایی به جدیت فینال سریال ۲۴ برخورد کند. چرا تا این اندازه متعهد به حل این بحران خاص است و چرا هنگام صحبت با دختر نگران امیلی اصرار دارد بگوید پلیس از مردم محافظت میکند؟ به یاد داشته باشید عنوان فیلم «گناهکار» است و فوکوآ بر این عقیده است که وجدان جو در آشفتگی و عذاب به سر میبرد و این تماس میتواند در تصمیمگیری جلسهی دادگاه روز بعد تفاوت ایجاد کند.
جیک جیلنهال در گناهکار تاثیر گذار است، اما اگر میتوانست شدت واکنشهایش را کاهش دهد، موثرتر بود. ما میبینیم که جو آشفته است، اما با خودمان نمیگوییم «خدایا بعضی از پلیسها چقدر کارشان را جدی میگیرند» بلکه فکر میکنیم «این مرد روانی است!».
مایکل رچت شافین در هالیوود ریپورتر نوشت: گناهکار فوکوآ برای کسانی که با فیلم اصلی آشنا نیستند تنها طعم تعدیل شدهای است از آنچه ایده را تا این اندازه تاثیرگذار کرده.
جو بایلر (جیک جیلنهال) با توجه به منابع محدودش بهترین کار را انجام میدهد برای نجات زن با تیکتاک ساعت مبارزه میکند. او در این راه به نوعی رستگاری برای گذشته سرزنش آمیزش دست پیدا میکند. این بخشهای شخصی خیلی زود در فیلمنامهی پیزولاتو نمایان میشود و اجازه نمیدهد ابتدا جزئیات وحشتناک آدمربایی با شدت لازم ساخته شوند.
فوکوآ به طور خردمندانه تمرکز خوشآیند و سفت و سختی بر جیک جیلنهال دارد و لحظات ملتهب از درد و رنج ملموس او را به تصویر میکشد. نکتهای که دربارهی نماهای بسته وجود دارد این است که گاهی کوچکترین چین و چروک ابروها ممکن است بیش از اندازه تعدیل شده به نظر بیاید و گاهی همه چیز به سطح ناخواستهای از ملودرام میرسد.
ارسال نظر