سینمای همیشه دوستداشتنی آلمان
سینمای آلمان که مربوط به جنگ نازیها است همیشه جذابیت بسیاری داشته و دارد. در فضای این فیلم ها، درد و خشونت و مظلومیت را می توان به همه وجود حس کرد.
به همین دلیل، ما چند فیلم برتر این حوزه را برایتان معرفی کرده ایم که اگر تاکنون ندیده اید، حتما بگیرید و ببینید و با ما همنظر شوید.
زندگی دیگران (۲۰۰۶)
این فیلم، برترین فیلم دههی گذشتهبود. فیلم در نکوهش سانسور، بازداشت غیرقانونی، استراقسمع، و تحتتأثیر قرار دادن آدمهای سخت، بهترین روایت ممکن را دارد. ویسلر استاد ضدجاسوسی سازمان امنیت آلمان شرقی است و به دانشجویانش میگوید در کشورهای سوسیالیست، استراقسمع بسیار مؤثر و مرسوم است! آنها در بازجوییها به زندانیان غیر قانونی خود میگویند آنها به کشورشان مدیونند و باید دوستانشان را لو دهند. یاد آن شعر کوتاه شادروان «احمد شاملو» میافتم که «سلاخی میگریست، به قناری کوچکی، دل باختهبود» و آن قناری کوچک، آرزوی آزادی بود، آرزویی که ویسلر سرسخت را هم شیفته نمود و در دلش لانه کرد. «اولریش موئه»، «مارتینا گِدِک» و «سباستین کُخ» حضور خیرهکننده و تحسینبرانگیزی در فیلم دارند. این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال ۲۰۰۷ کسب کرد و در ردهی ۵۷ از ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب IMDB قرار دارد. درست نمیدانم چه جور اتفاق نامیمونی برای «فلورین هنکل فون دونرسمارک» افتاد که بعد از ساخت چنین اثر بیبدیلی، سراغ ساخت فیلم پاپکورنی و سطحی «توریست» رفت!
روبان سفید (۲۰۰۹)
اثر «میشائیل هانکه» بینهایت تکاندهنده است. ماجرای فیلم سیاه و سفید او، در روستایی واقع در شمال آلمان میگذرد. سالها پیش از آغاز جنگهای جهانی است. معلم روستا دربارهی اتفاقات نامتعارف روستا، در سالهای کهنسالی سخن میگوید… هانکه در فیلمش از استبدادهای سنتی میگوید که نسل بعدی را مستعد افکار پلید و جنایتکارانه و باور آوردن به فاشیسم میکند. از جهت چنین بررسی قانعکننده و ارزشمندی، «روبان سفید» یک کار شاخص بهحساب میآید. «روبان سفید» نگاهی به پیشینهی نسلی است که نازی میشوند. این فیلم در سال ۲۰۱۰ در دو زمینهی فیلمبرداری و بهترین فیلم خارجی، نامزد اسکار بود. ایدهی این فیلم را «اولریش موئه» به هانکه دادهبود و قرار بود در این فیلم با هم کار کنند، اما او پیش از آغاز پروژه فوت کرد. وقتی این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را نگرفت، برخی نوشتند داوران تا هنگام داوری این فیلم را بطور کامل تماشا نکردهبودند.
تا جایی که پاهایم مرا حمل میکردند (۲۰۰۱)
این فیلم با عنوان «تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت» از تلویزیون ایران چند باری پخش شده است. داستان دربارهی سربازی آلمانی به نام کلمنس فُرِل است که اسیر میشود و به سیبری منتقل میگردد. دوستان او از کار و زندگی طاقتفرسای اردوگاه یکی یکی میمیرند و او هم از سوی افسر ارشد اردوگاه همواره مورد آزار قرار میگیرد. او تصمیم به فرار دارد، فراری ناممکن از سیبری تا آلمان… فیلم علیرغم زمان طولانی، آنقدر خوب هست که از تماشایش لذت ببریم.
یکی از سکانسهای بهیاد ماندنی، زانو زدن کلمنس در مسجد و نیایش او، عبور از کنار افسر ارشد اردوگاه روی پل، سکانس نهایی فیلم است.
تونل (۲۰۰۱)
این فیلم را «رولاند سوسو ریشتر» ساخته است. ماجرای این فیلم، از روی ماجراهای واقعی فرار آلمانیها از برلین شرقی بهسوی دیگر دیوار ساختهشده و ترکیبی است از فیلمهای The Misfits و Escape from east Berlin در سالهای ۱۹۶۱ و ۱۹۶۲٫ داستان فیلم دربارهی قهرمان شنای آلمان، هری ملچور (هاینو فِرچ) و دوست مهندسش ماتیس هیلر (سباستین کُخ) است که موفق به فرار شدهاند، اما آنها و دوستانشان، کسانی را دارند که باید فراریشان دهند، پس… فیلم، کشش بسیار خوبی دارد و مملو از صحنههای بهیاد ماندنی و دیالوگهای ملموس و تکاندهنده است. فشار، تفتیش عقاید، ناامنی و شکنجه و تهدید در آلمان شرقی بهخوبی بیان شده و بیننده را با قهرمانان داستان همدل میکند.
سوفی شول: روزهای پایانی (۲۰۰۵)
داستان، در روزهای جنگ جهانی دوم میگذرد. سوفی شول (جولیا جنتش) دانشجویی است که در گروه «رز سفید»، همراه با برادرش هانس، علیه نازیسم فعالیت میکند. یک روز حین پخش اعلامیه… این فیلم به کارگردانی «مارک روتِموند» ساخته شد. داستان فیلم، کاملاً واقعی است و بر اساس مستنداتی چاپنشده تا زمان ساخت فیلم و خاطرات شاهدان عینی ماجرا روایت گردیده است. فیلم در نمایش دادگاههای فرمایشی، شکنجههای وحشیانه و توصیف فضای فاشیستی آلمان در زمان هیتلر، موفق و درخشان است. صحنههایی از فیلم در دانشگاه مونیخ فیلمبرداری شده، دانشگاهی که میدان مشرف به ساختمان اصلی آن برای گرامیداشت شجاعت سوفی شول واقعی و دوستانش، «گِشتویستِر- شول- پلاتز» نامیدهشد. این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۲۰۰۶ هم شد.
ارسال نظر