در روز ۱۰ ژانویه سال ۱۹۲۹ بود که هرژه، خالق تنتن، قهرمان جسورش را به اولین مأموریتش روانه کرد.
برترینها: مجموعه داستانهای مصور «ماجراهای تنتن و میلو» اوایل سالهای دهه ۱۳۵۰ وارد بازار کتاب ایران شد و بهسرعت میان نوجوانان و جوانان طبقه متوسط شهری که این روزها بزرگسالان ۴۰ تا ۶۰ ساله هستند، محبوبیت یافت.
تنتن برای طرفدارانش همیشه شخصیت کاملی بود، در طول سالها و ۲۴ مجموعه سراسر جهان را گشت، اما گرد پیری هیچگاه بر چهرهاش ننشست. شجاع و سالم بود، همیشه تصمیم درست را میگرفت، هیچگاه جلوی خلافکاران سر خم نکرد.
ژرژ رمی، خالق تنتن که با اسم مستعار یا هنریش، یعنی هرژه، شهرت پیدا کرد ماجراهای تنتن و میلو، زاده ذهن و خلاقیت او هستند؛ ماجراهایی که به قول هرژه برای مخاطبان ۷ ساله تا ۷۷ ساله طراحی و نوشته شدهاند.
هرژه، طراح و نویسنده معروف بلژیکی در سال ۱۹۰۷ در حومه بروکسل پایتخت بلژیک به دنیا آمد. کودکی هرژه به گفته خود او، بسیار یکنواخت بوده، حتی در دوران دبستان در بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸، یعنی دوران جنگ جهانی اول که بلژیک تحت اشغال نیروهای آلمانی قرار داشت.
هرژه از همان بچگی علاقه خاصی به نقاشی و طراحی داشت و در حاشیه دفترهای مدرسهاش که متاسفانه از بین رفتهاند، عکس سربازان آلمانی را میکشید. در روزهای یکنواخت کودکی نیاز به هیجان بود و به همین خاطر هم هرژه به صف پیشاهنگان ملحق شد، واقعهای که به زندگی او رنگ بخشید.
هرژه بعد از پایان دوران مدرسه در روزنامه «قرن بیستم» شروع به کار کرد و شاید در آن وقت بیشتر درصدد بود که به عنوان خبرنگار، به نقاط دور و نزدیک سفر کند، اما در نهایت و با توجه به استعدادی که در طراحی و نقاشی داشت، سرنوشت دیگری انتظارش را میکشید.
او در اوایل کارش برای بخشها یا به عبارتی سرویسهای مختلف این روزنامه طرح میکشید، تا اینکه مسئولیت ضمیمه هفتگی این روزنامه که «بیستم کوچک» یا «بیستم کوچولو» نام داشت و ویژه نوجوانان بود، به هرژه واگذار شد. اولین ماجرای تنتن هم به صورت داستان دنبالهدار در همین نشریه در روز دهم ژانویه سال ۱۹۲۹ آغاز گردید: تنتن در شوروی.
از آن زمان بود که هرژه به جای آنکه خود به خبرنگاری ماهر و زرنگ بدل شود، خبرنگاری خلق کرد که دست کم از لحاظ شهرت، گوی سبقت را از بسیاری از خبرنگاران واقعی ربوده بود. ماجراهای تنتن پیش از آنکه بهصورت کتابی مستقل به چاپ برسند، به صورت داستانهای دنبالهدار در نشریهای که از آن یاد شد و بعدها هم در نشریه معروف Le Soir و نشریه «تنتن» به چاپ رسید.
باید گفت که از همان آغاز کار، موفقیت با تنتن همراه بود. هر پنجشنبه که ضمیمه نوجوانان به همراه روزنامه «قرن بیستم» منتشر میشد، تعداد نسخههای فروخته شده دوبرابر بود. این میزان بعدها به سه برابر و زمانی حتی به شش برابر رسید. در سال ۱۹۳۴ بود که انتشارات کاسترمان بلژیک نشر ماجراهای تنتن بصورت کتاب را برعهده گرفت و بزودی پی برد که تیراژ این کتابها جوابگوی تقاضای بازار نیست.
از آن زمان تا کنون بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه از ماجراهای تنتن و میلو در سراسر جهان به فروش رفته و این داستانها به بیش از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شدهاند.
هرژه در طول چندین دهه فعالیت هنریش، مجموعا ۲۳ داستان کامل و ۱ داستان نیمه تمام از ماجراهای تنتن خلق کرد. در سال ۱۹۸۱ بود که نخستین علایم بیماری سرطان خون در هرژه پدیدار شد. آخرین کتابی که هرژه پیش از این انتشار داده بود، داستان «تنتن و پیکاروها» بود. البته هرژه ماجرای تازهای تحت عنوان «تنتن و هنر آلفا» در دست تهیه داشت که این داستان نیمه تمام ماند و بعدها همان صورت طرح اولیه به چاپ رسید.
یکی از دلایل جذابیت و موفقیت ماجراهای تنتن، دقت، ظرافت و وسواسی است که هرژه در جزییات تصویرهای هر ماجرا به کار میبرده است. دنیایی که هرژه به تصویر میکشد، دنیایی واقعی است. هرژه از زمان آغاز فعالیتش همواره مشغول تحقیق و جمع آوری عکسها و مصالح لازم برای طرحهای خود بوده است.
تمامی وسایل نقلیهای که در ماجرهای تنتن دیده میشوند، واقعا وجود داشتهاند، تمامی سلاحهایی که در این داستانها به تصویر کشیده شدهاند، بر اساس عکسهای موجود در کاتالوگهای شرکتهای اسلحهسازی و یا تصاویر تاریخی طراحی شدهاند، دوربینهایی که در برخی ماجراها به چشم میخورند، بر اساس بروشور تبلیغاتی شرکت معروف Leica کشیده شدهاند، مدل لباسها برگرفته از مجلههای مد روز بوده و هرژه برای کشیدن قایقها و زیردریاییهایی که در شماری از داستانها دیده میشوند، بوروشورهایی را که از جمله در نمایشگاههای دریانوردی جمعآوری میکرد، الگو قرار داده است.
هرژه مدام مشغول جمع کردن چیزهایی بود که فکر میکرد زمانی میتواند به دردش بخورد، از کاتالوگها و بروشورهای مختلف گرفته تا کارت پستال و بریدههای نشریات و روزنامهها، آنهم درمورد موضوعات مختلف. هرژه بعد از جنگ جهانی دوم، استودیوی طراحیای را تحت نام خود تأسیس کرد و برای ادامه ماجراهای تنتن از گروهی متشکل از هنرمندانی جوان بهره برد که هر کدام آنها در عرصهای خاص تبحر داشتند. برای نمونه یکی از هنرمندان متخصص طراحی وسایل هوانوردی بود و وظیفه نظارت بر طراحی شمار زیادی از هواپیماهایی را داشت که در ماجراهای مختلف دیده میشوند.
در حالیکه که هرژه در نخستین داستانها، قهرمانش را با شتابزدگی از ماجرایی به ماجرایی دیگر پرتاب میکرد، در داستانهای بعدی، همیشه در تلاش بود که برای رسیدن به نتیجه مطلوب و رضایتبخش وقت زیادی صرف کند، هر چه باشد به تصویر کشیدن دنیایی واقعی با جزییاتی دقیق زمان زیادی میطلبید.
نخستین ماجراهای تنتن نسبت به داستانهای بعدی محبوبیت کمتری دارند، چه به لحاظ داستانپردازی و طراحی و چه به لحاظ اینکه از لحاظ نژادپرستی انتقاداتی را به دنبال داشتهاند، از جمله در ارتباط با تصویری که از هرژه از سیاهپوستان در ماجرای تنتن در کنگو به دست میدهد. اما تنتن با گذشت زمان به چهرهای بدل شد که جهان را خانه خود میداند.
شخصتیهای ماجراهای تنتن نیز برای خود ماجرایی دارند. برای نمونه کارگاههای دوقلویی این ماجراها، یعنی دوپونت و دوپونط. آلکسی، پدر هرژه که در یک فروشگاه لباس بچه کار میکرد و بعدها مسئولیت انجام کارهای دفتری استودیوی هرژه را برعهده گرفت، در سال ۱۹۷۰، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
نکته درخور توجه اینکه پدر هرژه یک کلاه لگنی سرش میکرد، عصایش را به دست میگرفت و در پارک و خیابان قدم میزد، آنهم با برادر دوقلوی خودش که لئون نام داشت. برای تنتنخوانها این تصویر چندان غریب نیست و بدون شک دوپونت و دوپونط را به یادشان میآورد. بد نیست بدانید که هرژه خاله یا عمهای داشت به نام Ninie که آواز خواندنش ظاهرا بیشباهت به آواز خواندن بیانکا کاستافیوره، تنها زن ماجراهای تنتن نبود.
مغز متفکر داستانهای تنتن، یعنی پرفسور تورنسل هم الگویی واقعی دارد. هرژه هنگام پرداختن شخصیت تورنسل تصویر فیزیکدانی سوییسی را در ذهن داشت، به نام Auguste Piccard. این دانشمند هم در عرصه هوانوردی و پرواز با بالن، رکوردهایی به جا گذاشت و هم در زمینه فرستادن زیردریاییهایی مخصوص به اعماق آبها.
و، اما نگاهی هم بیاندازیم به محبوبترین شخصیت داستانهای تنتن، یعنی کاپیتان هادوک که از ماجرای خرچنگ پنجه طلایی، قدم به صحنه گذاشت، و اگر چه در چهارده ماجرای دیگر هم در کنار تنتن بود، اما مدتها بعد، در آخرین آلبوم کامل هرژه، یعنی «تنتن و پیکاروها» اسم کوچکش ذکر شد: ارچیبالد. ناگفته نماند که هادوک فقط اسم خانوادگی نیست، بلکه اسم خاص برای نوعی ماهی دودی هم هست.
تنتنخوانها در هر سنی، رابطهای خاص و متفاوت با داستانها برقرار میکنند که در سطحهای مختلف شکل میگیرد. کودکان و نوجوانان مجذوب خود ماجراهای پرهیجان و طنز و شوخیهای لحظهای آن میشوند و جوانان و بزرگسالان فرای آن، جزییات و نکتههایی دیگری در داستانها مییابند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
یادش بخیربهترین کتاب دوران کودکی من بودچه خاطراتی باکتابهای تن تن داشتم هنوزهم رسن۴۶سالگی گاهی کتاباش رومیخونم باهمون هیجان کودکی
س.ا
تن تن و میلوی خوشگل و به یاد ماندنی،
بدون نام
من عاشقش بودم :(
بدون نام
من عاشق این کارتون هستم
بدون نام
من عاشق فیلم تن تن هستم
و فیلم جدید تن تن دیدم کارتونی
فیلمی هم دیدم تو فیلیمو بزنید تن تن
پرتقال آبی تن تن جدیدش قدیمش عالی هست
بدون نام
چه خاطراتی داشتیم باهاش
بدون نام
واقعا کتاب های تن تن بی نظیر است. فوق العاده است. من از بچگی تا الان که ۳۹ سالمه کتابهایش را هر چند وقت یک بار می خوانم. تمام اماکن و صحنه های ترسیم شده در کتاب تن تن واقعی هستند.
بدون نام
تو سک سک فیلماش بود بچه که بودم فیلماش نگاه میکردم اواسط دهه هشتاد...الان دیگه دهه نودم کم کم تمومه
چقد عمر زود میگذره ها
بدون نام
بهانه جالبی برای چاپ نکردن تن تن تراشیده بودند که بیاوببین که هرژه فلان وبهمان بوده
پاسخ ها
بدون نام
ایراد اصلی این بود که کاپیتان هادوک دائم معجون نعناع مینوشید
ناصر
سلام.هم خودم ازمطالعه داستانهای تن تن لذت بردم وبا آنها زندگی کردم وهم فرزندانم.
نظر کاربران
یادش بخیربهترین کتاب دوران کودکی من بودچه خاطراتی باکتابهای تن تن داشتم هنوزهم رسن۴۶سالگی گاهی کتاباش رومیخونم باهمون هیجان کودکی
تن تن و میلوی خوشگل و به یاد ماندنی،
من عاشقش بودم :(
من عاشق این کارتون هستم
من عاشق فیلم تن تن هستم
و فیلم جدید تن تن دیدم کارتونی
فیلمی هم دیدم تو فیلیمو بزنید تن تن
پرتقال آبی تن تن جدیدش قدیمش عالی هست
چه خاطراتی داشتیم باهاش
واقعا کتاب های تن تن بی نظیر است. فوق العاده است. من از بچگی تا الان که ۳۹ سالمه کتابهایش را هر چند وقت یک بار می خوانم. تمام اماکن و صحنه های ترسیم شده در کتاب تن تن واقعی هستند.
تو سک سک فیلماش بود بچه که بودم فیلماش نگاه میکردم اواسط دهه هشتاد...الان دیگه دهه نودم کم کم تمومه
چقد عمر زود میگذره ها
بهانه جالبی برای چاپ نکردن تن تن تراشیده بودند که بیاوببین که هرژه فلان وبهمان بوده
پاسخ ها
ایراد اصلی این بود که کاپیتان هادوک دائم معجون نعناع مینوشید
سلام.هم خودم ازمطالعه داستانهای تن تن لذت بردم وبا آنها زندگی کردم وهم فرزندانم.