ادامه داستان «لاله» در آمريکا!
تبعات توليد پروژه سينمايي «لاله» هنوز ادامه دارد؛ اسي نيک نژاد که آزرده خاطر از توقف ساخت اين فيلم سينمايي، به آمريکا بازگشت و هر از گاهي مسايلي از پشت پرده اين فيلم سينمايي را بيان مي کند.
آنچه در پي مي آيد گفت و گوي نشريه هاليوود اسکرين ديلي با اسي نيک نژاد است:
اسي نيک نژاد متولد ايران مقيم آمريکا به جکوب فودگ خبرنگار هاليوود اسکرين ديلي ميگويد، چگونه او به زادگاه خود ايران مي رود تا داستان لاله صديق قهرمان سال ۲۰۰۶ در ايران را بسازد، داستان کسي که در دنيا مردانه اتومبيل راني توانست براي خود پيروزي بدست بياورد ولي همچنان مقامات اتومبيل راني جلودار او بودند.
سال ۲۰۱۳، يک پروژه چند ميليوني با شرکت هنرمند جوان «سارا اميري» و با پيشترين هنرمندان ايراني به زبان انگليسي در ايران جلوي دوربين رفت پروژه اي که بعد از انتخابات سال۹۲ ايران، تعطيل شد و بعد از اين تعطيلي قرار است در نيمه بهار دوباره باقيمانده صحنههاي اتومبيل راني گرفته شود.
نيک نژاد از چگونگي گرفتن اجازه فيلمبرداري از مقامات هنري ايران، رفتن نيک نژاد به ايران و تعجب او از جامعه ايران و مقدار پولي که اين پروژه نياز دارد تا فيلمبرداري به اتمام برسانند و به خط پاياني اين نبرد برسدمي گويد.
اسي در کجا متولد شدي و در کجا بزرگ شدي؟
- من در تهران متولد شدم و در همان شهر بزرگ شدم تا زماني که بيست و چند سالم بود و براي ادامه تحصيلات عالي خودم به آمريکا آمدم. امروز هم در کاليفرنيا زندگي ميکنم؛ من براي تحصيلات ليسانس، فوق ليسانس و دکترا خود در رشته تلويزيون و فيلم، به دانشگاههاي برکلي، کاليفرنيا آرتس و دانشگاه ميشيگان رفتم.
چه چيزي در شما جرقه زد براي ساختن اين فيلم؟
نيک نژاد: وقتي که من داستان اين خانم را در نيويورک تايمز خواندم، برايم جالب بود و بي مانند، داستان يک دخترجوان در ميدان مسابقات اتومبيل راني آن هم در ايران، مدتي طول کشيد تا اين خانم را پيدا کردم و با او صحبت کردم برايم بيشترجالب شد و از همان تاريخ، حقوق کپي رايت داستان زندگي او را خريداري کرديم و چند متخصص اتومبيل راني را پيدا کرديم و نوشتن سناريو فيلم را براساس زندگي واقعي اين خانم آغاز کرديم. دو سال طول کشيد تا سناريومورد دلخواه خود را آماده کرديم.
در برخورد نزديک با لاله صديق او را چگونه ديديد؟
- در اوائل وقتي داستان او را در مطبوعات جهاني مي خواندم، باورم نميشد، ولي وقتي او را از نزديک ملاقات کردم متوجه شدم او يک زن با ايمان و مستقل و بسيار هدفمند است، باور کردني نيست وقتي يک زن جوان در سنّ ۲۶ سالگي خود را به خطر مياندازد تا به آرزوهايش برسد. آن موضوع من را هم تشويق مي کرد تا براي اهداف خود تلاش کنيم و اين تمام پيام اين فيلم است.
چگونه اين فيلم را به توليد رسانديد؟
- نام اولي که ما براي اين فيلم داشتيم «درايو» بود، ولي متاسفانه چند سال پيش فيلمي به همين نام بيرون آمد و ما مجبور بوديم نام فيلم را به «لاله» تغيير دهيم. همان طور که گفتم دو سال طول کشيد تا سناريو آماده شد وبعد از آن ما به دنبال تمام استئويوها و تمام دفاتر فيلمسازي در هاليوود رفتيم. شايد جالب باشد بدانيد که تمام اين دفاتر و کمپانيها از سناريو خوششان مي آمد و ميخواستند آن را بسازند، اما ما هميشه يک مشکل مشترک داشتيم با تمام اين کمپاني ها. چون اين فيلم بر اساس يک زندگي واقعي بود، من دوست داشتم فيلم در ايران ساخته شود، اين براي سرمايه داران و شرکتهاي فيلمسازي خيلي سخت بود که به ايران بروند و در آنجا فيلم بسازند آن هم به خاطر تبليغات غلطي که در طول اين چندين سال گذشته در مطبوعات و رسانه هاي غربي در مورد ايران گفته شده بود.
پس بنابراين شما به ايران رفتي، چه چيزي در آن کشور يافتي؟
- وقتي بعد از ۲۸ سال به ايران رفتم براي اولين بار بعد از انقلاب اسلامي ايران، واقعاً دچار تعجب شده بودم، وقتي آن جامعه را ديدم و با چشمان خود ديدم که ايران بعد از انقلاب اسلامي چه پيشرفت هايي داشته. من متوجه شدم در اينجا يعني آمريکا ما هيچ چيز در مورد واقعيتهاي داخل ايران نميدانيم. من مردمي را ديدم که خيلي پيشرفته هستند، بايد بدانيد در ايران ۷۵ در صد ايرانيان به خصوص جوانان، تحصيلات عاليه دارند، ۷۰ در صد مردم ايران از طبقات جوان زير ۳۵ سال هستند و تمام هوشمند و فعال.خيلي از اين جوانان غير از زبان مادري خود يعني فارسي، شايد بدانيد ايرانيها زبان فارسي را خيلي دوست دارند و حتا به چند زبان ديگر هم به راحتي صحبت ميکنند، شايد بيشتر از جوانان آمريکايي با فرهنگهاي مختلف دنيا آشنا هستند. به همين دليل بر ساختن اين فيلم در ايران بيشتر از گذشته اصرار کردم. ميخواستم دنيا هم ايران بعد از انقلاب را ببيند و به همين دليل هم دوست داشتم دنيا هم ايران بعد از انقلاب را مثل من ببيند، بايد با زبان دنيا صحبت مي کرديم و از اينرو فيلم به زبان انگليسي ساخته شد و تماماً هم از ايرانيان هنرمند بودند.
با چه شرايطي و چگونه مقامات هنري ايران سناريو را تصويب کردند؟
-ما مي بايستي سناريو را به مقامات هنري ايران (وزارت ارشاد) تحويل مي داديم تا آنها تائيد و يا ردش کنند. ۶ ماه از تاريخ ارائه تا تاريخ پاسخ مثبت آنها گذشت. و هيچ مشکلي هم نداشتند...
پس مساله حجاب براي زنان فيلم چه مي شد؟
-... اولا داستان فيلم ما بر اساس واقعيت بود. پس بايد آنچه را در آن مملکت انجام مي شود نشان دهيم، و از اينکه زنان با حجاب در فيلم ما بودند هيچ احساس بدي نداشتند، آنها بر آنچه انجام مي دهند باور و ايمان دارند.
در کجا و کدام لوکيشن ها اجازه داشتيد فيلمبرداري کنيد؟
- همه جا، هر کجا که فيلم ما طلب مي کرد، ما اصلا محدوديت لوکشين نداشتيم، از شمال تا جنوب کشور ايران، ولي لوکيشنهاي اصلي ما در تهران بود و بقيه لوکشينها در ميدان مسابقات اتومبيل راني در مجموعه ورزشي آزادي است که اميدواريم در اين ماه انجام گيرد، اگر نه و اگر نتوانيم فيلمبرداري کنيم، و فيلم را به پايان برسانيم، شما اولين خواهيد بود که متوجه ميشويد!( خنده طرفين (.
از کجا بودجه فيلم را فراهم کرديد؟
-، بنده چهار سال از کارم را فقط براي فراهم کردن بودجه اين فيلم صرف کردم. همان طور که ميدانيد اين فيلم در ابعاد فيلم مستقل نبوده که بشود با بودجه کم آن را ساخت، به همين دليل از هر کجا که لازم بود پول فراهم کرديم از شمال آمريکا تا قلب تهران و مرکزسينماي تجربي ايران هم يکياز سرمايه گذاران اصلي و توليد کننده اين فيلم بود .
به نظر ميرسد داستان اين فيلم براي تمام مردم دنيا کار کند.
- دقيقا، اين فيلم فقط براي مردم ايران ساخته نشده است که فقط آنها خوشحال بشوند. تمام اميد من اين هست که اين فيلم در تمام دنيا نمايش داده شود، تا مردم دنيا با هم آشنا شوند و به خصوص مردم دنيا با ايران.
چرا فيلمبرداري اين فيلم بعد از انجام دو سوم آن متوقف شده؟ چه دليلي داشته؟
- اين را که شما مي گويد واقعيت دارد، خب، بگذاريد مطلبي را بگويم، وقتي ما به ايران رفتيم ميدان مسابقات اتومبيل راني در تهران چندان براي کار فيلم ما مناسب نبود، به همين دليل ما مي بايست با پول جدي و زمان ۶ تا ۷ ماه آن ميدان مسابقات را آماده مي کرديم، هم زمان هم بايد تمام اتومبيلهاي مسابقات را ميساختيم، ميدانيد، نمي شود آنها را اجاره کرد يا خريد، پس بايد آنها را براي کار فيلمبرداري مي ساختيم. در همان زمان اتفاقاتي رخ داد که الان جاي آن نيست در باره اش حرف بزنم، ولي ما زمان را از دست داديم و بعد از آماده شدن همه چيز، هواي تهران خيلي سرد شد و در زمستان نميشد کار کرد. در ضمن هم سرمايه گذار ما به علت تورم پولي، ارزش پولش کم شد، به همين دليل من به لوس انجلس آمدم تا براي صحنههاي باقي مانده بشود بودجه فيلم را فراهم کنم و در اين جا اگر کسي ميخواهد در اين فيلم سرمأيه گذاري کند لطفا تماس با دفتر ما بگيرد و از همکاري همه خوشحال مي شويم. تا ما بتوانيم بقيه صحنهها را بگيريم در زماني که برگها سبز ميشوند و دوباره زندگي آغاز مي گردد.
فيلم شما يک جور مخالفت هايي در ايران داشته، آيا اين به اين دليل است که قهرمان فيلم يک زن است؟
- يک مورد آن مي شود گفت بله! ولي اين تمام ماجرا نيست، اجازه بدهيد تجربه اخير خودم را بگويم. چند روز پيش داشتم مسابقات اتومبيل راني ناسکار ۵۰۰ را مي ديدم، (فوريه، ۲۳، ۲۰۱۴) در اين مسابقه خانم «دنيکا پاتريک» شرکت داشت، ببينيد با او چه کردند، از دو هفته قبل از آن در مطبوعات از طرف مردان مسابقات مورد حمله کلامي قرار گرفت بعد هم در ميدان بازي او را به صورت سانديويچ قرار دادند تا او نتواند برنّده بازي شود! خوب ما در آمريکا مي بينيم چه بر سراين خانم در مي آورند، ولي در ايران اگر قهرمان فيلم ما مورد بي مهري قرار ميگيرد و به او ظلم مي شود اما در نهايت حق او از بين نميرود و کساني هستند که عدالت را اجرا کنند، خوب اين ساده نيست. آن خانم براي ثابت خود، زندگي اش را به خطر مياندازد، حتا کساني بودند در داستان فيلم ما که اجازه نميداند اين خانم وارد ميدان اتومبيل راني شود ولي در مقابل هم کساني بودند که از او حمايت مي کردند و حرف طرف مقابل را قبول نداشتند. جالب است که بدانيد مواردي که شما در مورد فيلم شنيديد درست آئينه ساختن فيلم ما بوده، يعني همان مشکلي که افرادي براي قهرمان داستان فيلم بوجود مي آوردند، همان افراد با شکلي ديگر براي ما -که گروه سازنده فيلم بوديم- بوجود آوردند. آنچه که ما آموختيم اين است که زندگي ساده نيست بخصوص اگر بخواهيد براي اهداف تان بجنگيد به اندازه مقاومت شما فشار وارد مي شود، ولي اگر مقاومت شما «حق» باشد، خداوند هم با شما خواهد بود. اين مطلب فقط مربوط به بنده نيست جهاني است؛خداوند با همه است.
تا اينجا که ما ميدانيم اين فيلم سر و صداي زيادي در ايران و در خارج از ايران بوجود آورده ، مي شود گفت به آينده اين فيلم خيلي کمک خواهد کرد.
- دقيقا من اين مطلب را به عنوان يک تبليغات مثبت مي بينم، جالب است بگويم يک پخش کننده فيلم در امور جهاني مي گفت ۵۰ درصد تبليغات اين فيلم تا به حال انجام شده و بنده با ايشان خيلي موافق هستم. ولي فقط خداوند است که همه چيز را ميداند اگر هر پخش کننده بخواهد اين فيلم را آماده پخش جهاني کند، ۵۰ درصد آن که تبليغات است انجام شده، (هر دو ميخندند).
در پايان اسي ميگويد لطفا به سايت فيلم ما به نشاني www.LalehTheMovie.com برويد و ما را راهنمايي کنيد.
ارسال نظر