کلاه قرمزی ۹۳ با حضور «ببخشید»، «بچه» و «دیوی»!
«کلاه قرمزی ۹۳» با اینکه قبل از نوروز با حواشی مختلفی روبرو بود، اما نهایتا با ورود شخصیت های جدید از جمله «بچه»، «ببخشید» و «دیوی» و دعوت از ستاره های سینما به یکی از مجموعه های جذاب و جنجالی سال های اخیر تبدیل شد.
روزنامه هفت صبح: «کلاه قرمزی 93» با اینکه قبل از نوروز با حواشی مختلفی روبرو بود و صحبت های فراوانی درباره انصراف عوامل از ساخت آن به گوش می رسید اما نهایتا با ورود شخصیت های جدید از جمله «بچه»، «ببخشید» و «دیوی» و دعوت از ستاره های سینما به یکی از مجموعه های جذاب و جنجالی سال های اخیر تبدیل شد. امسال هم مثل چند سال اخیر توفیق این مجموعه عروسکی در جلب توجه مخاطبان کودک و بزرگسال، تا جایی پیش رفت که در کنار «پایتخت» به پرمخاطب ترین مجموعه های نوروزی بدل شد.
دو سال پیش با روی کار آمدن عروسک های «ببعی»، «فامیل دور»، «جیگر» و ... هفت صبح مصاحبه های مختلفی با صداپیشه ها و عروسک گردان های آنها انجام داد. سال گذشته حمید مدرسی، تهیه کننده این مجموعه، مهمان هفت صبح شد و از ناگفته های بسیاری درباره این عروسک های اسفنجی پرده برداشت.
امسال تصمیم گرفتیم فقط روی عروسک های جدید متمرکز شویم و پرونده ای با حضور صداپیشه ها و عروسک گردان های «ببخشید»، «بچه» و «دیوی» منتشر کنیم. البته قرار بود خود حمید مدرسی، تهیه کننده این مجموعه هم مهمان این پرونده باشد و توضیحاتی درباره «کلاه قرمزی 93» و برنامه های آینده این گروه به هفت صبح دهد که به دلیل مشغله زیاد، این مصاحبه به تعویق افتاد. مصاحبه با محمد لقمانیان، احسان کرمی، هوتن شکیبا، علی پاکدست، مهناز خطیبی و مهتاب تبریزی، در روزهای پایانی ضبط برنامه های کلاه قرمزی برای مناسبت های ویژه انجام شد؛ آن هم در شرایطی که هر کدام از این صداپیشه ها و عروسک گردان ها به شدت مشغول ضبط بودندو وقت زیادی برای مصاحبه نداشتند.
محبوب ترین ها
صدرنشین های اسفنجی
حتی بدون رأی گیری هم می شد مطمئن بود که «فامیل دور» و «ببعی»، در سال های اخیر جزو پرطرفدارترین کاراکترها هستند. این مسئله اما با رأی گیری خود سایت کلاه قرمزی تا حدی رسمی شد. بعد از این دو عروسک، «کلاه قرمزی»، «جیگر»، «آقای همساده»، «پسرعمه زا» و «پسرخاله» به ترتیب رتبه سوم تا هفتم را در این جدول کسب کردند.
فامیل دور
این شخصیت که از سال ۹۰ به جمع عروسک های کلاه قرمزی اضافه شد، بعد از سه سال به چنان شهرتی رسیده که در نظرسنجی سایت کلاه قرمزی، ۹ هزار و ۶۰۰ نفر به او رأی داده اند و با ۶۳ درصد آرا در صدر قرار گرفته. فامیل دور تنها عروسک این گروه است که اتفاقا هیچ نشانه ای از لطافت و ظرافت عروسک های مخصوص به کودکان را ندارد. بعد از گفتگوی جالبش با «دوره» و ابراز علاقه اش به او که سال گذشته مثل بمب صدا کرد، امسال به خاطر حضورش کنار عروسک «بچه» و رفتار خشن و پدرانه اش با او یک بار دیگر در جایگاه علاقمندی مخاطبان قرار گرفت.
ببعی
بدون هیچ شک و شبهه ای می شود او را پدیده اصلی کلاه قرمزی دانست؛ شخصیتی رمانتیک و رویاپرداز که میان سایر عروسک ها، با وجود شیطنت های زیادش بار اصلی فهم و درک گروه را به دوش دارد. اجرای آهنگ تایتانیک در ارکستر «گروه آوازی تهران»، انگلیس حرف زدنش با شهاب حسینی درباره دیالوگ طلایی او درباره فیلم «درباره الی» و گفتن معادل های انگلیسی کلمات و درخواست از سایران برای تکرار آن، از برگ برنده های اصلی ببعی در «کلاه قرمزی ۹۳» بود. او حالا در نظرسنجی سایت «کلاه قرمزی»، هشت هزار و ۵۰۰ رأی آورده و بعد از فامیل دور، پرطرفدارترین عروسک این مجموعه است.
کلاه قرمزی
باید بپذیریم که با ورود عروسک های جدید، تا حدی به حاشیه رفته اما نتیجه نظرسنجی این سایت نشان می دهد که همچنان محبوب است. نزدیک به ۴۰ درصد مخاطبان، هنوز هم معتقدند کلاه قرمزی، جذابترین عروسک مجموعه است. مهمترین نکته ای که کاراکتر کلاه قرمزی، هنوز هم بعد از چندین و چند سال حفظ کرده این است که عامل اصلی بیشتر خرابکاری هاست و یک جورهایی در جایگاه سردسته و سرگروه شیطنت های سایرین قرار دارد. تعریف ترجمه کردن قصه آقای مجری به صورت برعکس برای «دیوی»، جذابترین حرکت کلاه قرمزی در مجموعه امسال بود و خیلی مورد توجه قرار گرفت.
جیگر
این شخصیت که تا پیش از این به خاطر داد زدن و برخوردهای خشن اش معروف شده بود، امسال تا حدی خلق و خوی شاعرانه هم پیدا کرد. او هر جا وقت گیر می آورد، گوشه ای برای خودش آواز «گفتم غم تو دارم ...» می خواند. ورود شخصیت «دیوی» و بیان متضاد کلمات توسط او، باعث شد تا جیگر خیلی بیشتر از سایر زمان ها سرخوش باشد چون او به جای خر، او را اسب صدا می کرد. همه این تغییر و تحولات باعث شد «جیگر» با حدود پنج هزار و ۶۰۰ رأی، در جایگاه چهارم نظرسنجی مخاطبان قرار بگیرد.
آقای همساده
آقای همساده که سال گذشته، بدجوری گل کرد و تکیه کلام های «داغونم کرد» و «لِه لِه ام» او تا مدت ها میان مردم رواج داشت، امسال آنطور که باید، حضور چشمگیری نداشت. ورود عروسک های جدید «بچه»، «ببخشید» و «دیوی» باعث شد زمان کمتری به آقای همساده برسد و او وقت چندانی برای خاطره گویی نداشته باشد. با اینحال اما هنوز خاطره خوش خاطرات و بدبختی هایش از ذهن مخاطبان پاک نشده چون در جدول نظرسنجی سایت کلاه قرمزی، این عروسک بعد از «جیگر» با پنج هزار و ۴۰۰ رأی در جایگاه پنجم قرار گرفته است.
پسرعمه زا
شبیه ترین عروسک به کلاه قرمزی است که یک ذره هم ملاحظه کسی را نمی کند و هر چه در لحظه به ذهنش می رسد بدون کمترین فکری به طرف مقابل می گوید. درست مثل لحظه ای که برای اولین بار بچه فامیل دور را دید و بدون کمترین خودسانسوری گفت «چقدر زشته!»
یکی از جذابترین قسمت بازی پسرعمه زا در کلاه قرمزی امسال، زمانی بود که آقای مجری به خاطر خوردن شیرینی به آنها مظنون شد و به قول خودش او را تحقیر کرد. آقای مجری مجبور شد تا آخر آیتم از او عذرخواهی کند. خلاصه اینکه این عروسک هم با پنج هزار و ۳۰۰ رأی، در جایگاه ششم قرار گرفته و جزو عروسک های برگزیده این مجموعه است.
توضیحات جالب احسان کرمی و علی پاکدست از جان بخشی به شخصیت «عزیزم ببخشید»
رقص با سینی از روی الگوی واقعی
احسان کرمی که بیشتر به عنوان مجری، گوینده رادیو و دوبلور انیمیشن برای مخاطبان آشناست امسال به میل خودش به گروه ایرج طهماسب پیوست و به جای عروسک «عزیزم ببخشید» صحبت کرد؛ کاراکتری که امسال طبق جدول نظرسنجی سایت کلاه قرمزی، در میان عروسک های جدید، رتبه اول را آورده. او در کنار علی پاکدست بازی دهنده مشهور عروسک های مطرح تلویزیونی مثل «آقا جیکو»، «پنگول» و ... به شخصیتی واقعی و جذاب برای این آبدارچی عروسکی رسید. کرمی و پاکدست، توضیحات جالبی راجع به شکل گیری این عروسک، شیوه رسیدن به سوال و جواب ها، سینی زدن و الگوبرداری از روی آبدارچی های واقعی داده اند.
احسان کرمی، صداپیشه
سینی زدن همزمان با گفتن دیالوگ
یکی از مهمترین ویژگی های «ببخشید»، پرسیدن سوال های پشت سر هم از مهمان های برنامه بود. این جزو شناسنامه عروسک بود یا به مرور به آن رسیدید؟
- مهمترین ویژگی این کاراکتر از روز اول این بود که مدام سوال می کند. اتفاقا یکی از نکاتی که در این کار خیلی برایم جالب بود این بود که این عروسک ها اصلا شناسنامه ندارند. کاملا در زمان حال باید زندگی کنند. برعکس تئاتر که اول از همه باید شناسنامه برای شخصیت ها طراحی کنیم. تفاوت کار طهماسب با سایر کارها این است که می گوید باید در زمان حال زندگی کنیم. این را هم باید بگویم که دستمان در بداهه خیلی باز بود.
صدا و لحن صحبت «ببخشید» را از کجا آوردید؟ چقدر طول کشید به آن برسید؟
- برای من که تجربه ای در صداپیشگی عروسک و به خصوص کار با گروه آقای طهماسب نداشتم خیلی طول کشید که به این صدا برسم. اوایل فکر می کردم باید صدایم را خیلی تغییر دهم. آقای طهماسب گفت ما اصلا این تغییر صداها را نمی خواهیم. می خواهم نزدیکترین صدا به خودت باشد. صدایی که خیلی راحت و هر وقت دلت بخواهد بتوانی بگویی. پنج روز قبل از ضبط بالاخره به این صدا رسیدم و آقای طهماسب هم قبول کرد.
شما پیش از این به عنوان مجری، گوینده رادیو، دوبلور و ... فعالیت زیادی داشتید اما این اولین باری بود که صداپیشگی عروسک را انجام می دادید. هماهنگی بین صدا و حرکت عروسک سخت نبود؟
- ایجاد شدن این هماهنگی در یک کار عروسکی واقعا یکی از سخت ترین کارهاست، مخصوصا اینکه من اولین تجربه ام بود و تا حالا صداپیشگی عروسک انجام نداده بودم. البته مسئولیت این کار بیشتر از ۹۰ درصد به عهده عروسک گردان است. در این کار چیزی که آقای طهماسب می خواست این بود که عروسک گردان پیرو صدا باشد. ما در هماهنگی با عروسک گردان به جاهایی می رسیم که وقتی عروسک گردان یک کار ویژه ای می کند، من صداپیشه ام که باید دنبال او بروم. منتها این توی تجربه بیشتر به دست می آید. برای ما که امسال سال اول بود داشتیم این کار را انجام می دادیم مسئولیت سنگین تری بود مخصوصا اینکه من قرار بود در کنار حرف زدن، سینی هم بزنم.
یعنی سینی را هم خودتان می زدید؟
- آره خودم هم سینی می زدم هم دیالوگ می گفتم.
تمام این حرکت ها قبل از ضبط در تمرین به دست می آمد یا سر ضبط؟
- تمرین خیلی موثر بود اما خیلی از حرف ها و حرکات، سر ضبط اتفاق می افتد و بداهه است.
آن وقت آن بداهه را چطور در لحظه هماهنگ می کنید؟
- یک ارتباط حسی است که اصلا قابل توضیح دادن نیست. به هوش دو طرف برمی گردد.
چطور شد آقای طهماسب بین این همه صداپیشه یک مرتبه دست روی احسان کرمی می گذارد که تا الان تجربه صداپیشگی نداشته و آنقدر یک مرتبه موفق می شود؟
- اتفاقا این دفعه تیزهوشی خود من بود که توانستم وارد این گروه شوم. من خودم پیگیر پیوستن به این گروه بودم. به دلیل اینکه احساس می کردم می توانم در این گروه جایی پیدا کنم. سال هاست پیگیر این قضیه هستم. سه سال پیش با حبیب رضایی، مشاور این پروژه صحبت کردم که به دلایلی نشد. امسال نمایش «بوی قهوه و کباب» را در فرهنگسرای نیاوران داشتم و حمید جبلی و دنیا فنی زاده آمدند و کار را دیدند. آنجا مسئله را با خانم فنی زاده مطرح کردم تا اینکه یک روز شنیدم گروه ۱۰ روز است تمرین هایش را شروع کرده. زنگ زدم به خانم فنی زاده گفت با آقای طهماسب صحبت کرده و او هم استقبال کرده اما هنوز تکلیف کار مشخص نشده تا اینکه بالاخره نیم ساعت بعد زنگ زد و گفت بیا.
از اول نمی دانستید که قرار است صداپیشه عروسک ببخشید باشید؟
- نه اصلا.
می دانستید چندتا عروسک جدید است که می توانید جای یکی از آنها حرف بزنید؟
- نه اما می شد حدس زد که هر سال چند کاراکتر جدید به کار اضافه می شوند. تا پنج روز قبل از شروع ضبط نمی دانستم کاراکترم چیست و باید چه کار کند!
تجربه دوبله در انیمیشن های مختلف را داشتید. این تجربیات چقدر کمک تان کرد؟
- بله اما باید بگویم هر چه تجربه از کارهای مختلف داشتم به جز تئاتر اصلا اینجا به کارم نیامدم. دوبله و اجرا برایم آفت بود سر این کار. آقای طهماسب مدام تلاش می کرد بیان های قبلی را از من دور کند و بیان رادیویی و تیپ سازی های فضایی و مختلف دوبله اصلا اینجا به دردم نمی خورد. چیزهایی که من همیشه فکر می کردم کاملا بهش نیاز است. به نظرم مهمترین کاری که آقای طهماسب درباره صداپیشه ها و عروسک گردان ها کرد این بود که می گفت شما هر تجربه ای خارج از کلاه قرمزی داشتی باید از ذهنت پاک کنی و چیزهای جدیدی جایش بگذاری.
کلاه قرمزی ۳ کار پرستاره ای بود. تقابل عروسک با یک بازیگر مشهوری مثل شهاب حسینی تاثیر حسی خاصی داشت؟
- طبیعتا دارد. برایم خیلی جذاب است. مخصوصا اینکه یکی مثل شهاب حسینی که کاملا بدون هیچ پیش زمینه ای بیاید و خودش را در اختیار نقش بگذارد. جالب است بگویم که شهاب حسینی تا زمان ضبط، شخصیت ببخشید را ندیده بود. اصلا نمی دانست من قرار است چه بگویم و چه کاری انجام دهم. کاملا مبهوت مانده بود که این عروسک چرا آنقدر سوال می کند. کاملا باورش کرده بود. ری اکشن هایش از قبل طراحی نشده بود و این خیلی به جذابیت کار کمک کرد. فکر می کنم در تمام سال هایی که کلاه قرمزی پخش شده و مهمان های مختلف به آن آمده اند، شهاب بهترین مهمانی بوده که خیلی خوب و طبیعی صحبت کرد.
علی پاکدست، عروسک گردان
عاشق سینه چاک سینی
کاراکتر عروسکی «ببخشید» در نظرسنجی سایت کلاه قرمزی، بالاترین رأی را در میان عروسک های جدید این گروه به دست آورده با توجه به اینکه این عروسک از اواسط مجموعه به کار اضافه شد، کلا چقدر زمان نیاز داشتید تا به یک تعریف واحد از این شخصیت برسید؟
- ببینید وقتی شما می خواهید یک کاراکتر عروسکی خلق کنید باید در وهله اول ببینید چه کاره است؟ مرد است یا زن؟ کودک است یا بزرگ؟ چه جایگاهی دارد؟ چه پیشینه ای دارد؟ اگر ندارد می آییم برایش می سازیم. مثلا می گوییم این مرد یک بقالی است که مثلا زنش ترکش کرده و مثلا کرمانی است. چون آدم اضطرابی است تندتند حرف می زند و چندین و چند فاکتور دیگر برایش در نظر می گیری. حالا با توجه به همه اینها می توانی حرکاتش را طراحی کنی. مثلا اگر آدم اضطرابی است حتما تندتند هم حرکت می کند یا نفس نفس می زند و ...
این مسئله درباره «ببخشید» چطور اتفاق افتاد. چون این شخصیت عروسکی، پیشینه خاصی ندارد. هویتی هم ندارد. اصلا نمی دانیم از کجا آمده و چه شناسنامه ای دارد.
- این پیشینه را من بازی دهنده برای خودم می سازم. اصلا قرار نیست در برنامه گفته شود «ببخشید»، آدمی است که عاشق چای دادن است. بسیار با دقت است و دلش می خواهد کارش را خیلی دقیق انجام دهد. برای همین است که مدام سوال می پرسد تا یک وقت در اجرای اوامر، اشتباهی انجام ندهد.
ضرب زدن با سینی بعدا به شخصیت او اضافه شد؟
- «ببخشید»، به واسطه کارش، طبیعتا عاشق سینی است و یک جور رابطه خاصی میان او با سینی شکل گرفته است. مثلا زمانی رفته بودم مسکو یکسری پیرزن و پیرمرد دیدم که تمام سینه شان پر از مدال بود. اینها به لحاظ حسی، با آن مدال ها ارتباط عاطفی دارند و اگر مدال هایشان را از آنها بگیری، می میرند. تمام زندگی شان در این مدال ها خلاصه می شود. «ببخشید» هم همینطور است. سینی، جزو هویت اش حساب می شود. در واقعیت هم اگر دقت کنید خیلی از آبدارچی ها وقتی چای تعارف می کنند و می خواهند بروند، با انگشت هایشان روی سینی ضرب می گیرند و اینطوری خودشان را سرگرم می کنند.
پس یعنی در طراحی حرکات «ببخشید»، از رفتار آبدارچی های واقعی هم الگو گرفته اید؟
- آره دقیقا. اتفاقا در جایی نمونه واقعی اش را دیده ام. پسری که چای می ریزد و بعدش روی سینی ضرب می گیرد. حالا شاید این ضرب ها اصلا هم ریتم درستی نداشته باشند اما عادت کرده است.
با توجه به اینکه احسان کرمی برای اولین بار صداپیشگی عروسک را تجربه می کرد، طبیعتا ابتدای کار، تسلط زیادی روی گفتن صدای ببخشید نداشت. هماهنگی بین صدا و حرکت چطور به وجود آمد؟
من با صداپیشه ها و دوبلورهای زیادی کار کرده ام. بالاخره یک رابطه ناگفته بین صداپیشه و بازی دهنده به وجود می آید که شاید توضیح دادنی نیست. فقط این را بگویم که من با احسان خیلی راحتم.
شما سالیان سال تجربه عروسک گردانی در تئاتر و تلویزیون را داشتید. حرکت عروسک «آقا جیکو» در مجموعه «بستنی ها»، عروسک «پنگول»، «آلوده و پاکیزه» و اپراهای مختلف عروسکی شما کاملا برای همه شناخته شده هستند. با این همه تجربه، فکر می کنید همکاری با گروه طهماسب، با سایر کارها متفاوت است؟
- اگر منظورتان تفاوت تکنیک است باید بگویم کلا بازی دادن عروسک یک آداب خاصی دارد؛ یکسری قانون که باید رعایت شود اما منی که همیشه در مکتب و قالب دیگری با کارگردانی مثل استاد بهروز غریب پور کار می کردم حالا که به گروه آقای طهماسب وارد شدم در واقع باید به مکتب دیگری که مخصوص آقای طهماسب بود وارد می شدم. یک کارگردان مثل سرمربی فوتبال، می تواند بازی ات را تغییر دهد. در حس ها، نوع حرکت ها یا کارهایی که می توانی برای بهتر زندگی کردن آن عروسک انجام دهی.
فکر می کردید ببخشید بتواند جایی پیدا کند؟
- دوتا نکته وجود دارد. اول این که آقای طهماسب کارگردان بسیار باهوش و باتجربه ای است. قطعا اگر می دانست این شخصیت قرار نیست خودش را نشان دهد ازش استفاده نمی کرد. دوم اینکه من خودم اصولا نسبت به کاراکترهایی که بهم می سپارند خیلی حساسم. همیشه قبل از اینکه عروسکی را بازی دهم استرس دارم. من تجربه زیادی دارم اما هر دفعه وقتی عروسک دستم می آید می گویم خدایا کمکم کن کارم را درست انجام دهم چون معتقدم عروسک باید در صحنه یا تلویزیون، زنده باشد و زندگی کند، باورپذیر باشد.
شکل گیری صدا و حرکات عروسک «بچه» به روایت محمد لقمانیان و مهتاب تبریزی؛ صداپیشه و عروسک گردان آن
ورژن کوچک فامیل دور
برای محمد لقمانیان و مهتاب تبریزی که صداپیشگی و عروسک گردانی «بچه» را انجام می دادند، یک الگوی کاملا واقعی وجود داشت؛ خود فامیل دور. این عروسک آنقدر به فامیل شباهت داشت که به گفته تبریزی می شود او را کوچک شده پدرش دانست. لقمانیان که چند سال است به فامیل جان داده. امسال به خاطر حرف زدن جای بچه فامیل، حاضر شده او را به طور موقت به عروسک گردان دیگری بسپارد و خودش از دور حرکاتش را تماشا کند چون آنطور که می گوید حس اش به بچه فامیل هم به اندازه خود فامیل قوی بوده. توضیحات و خاطرات جالب لقمانیان و تبریزی از جان بخشی به این عروسک را بخوانید.
محمد لقمانیان، صداپیشه
بچه فامیل دلم را برد
از آنجایی که فامیل دور در دو سال اخیر، یکی از عروسک های پرکار مجموعه است، طبیعتا مسئولیت شما به عنوان عروسک گردان این شخصیت، به خودی خودش سنگین است. چه شد یکمرتبه تصمیم گرفتید صدای عروسک «بچه» را هم خودتان بگویید؟
- اصلا نمی دانستم قرار است عروسکی به اسم بچه فامیل دور وارد قصه شود. اولین باری که این عروسک را دیدم از قیافه اش خیلی خنده ام گرفت. از طرفی چون خودم عروسک گردان فامیل دور بودم، بچه اش را هم خیلی دوست داشتم. روزی که آقای طهماسب از «بچه» رونمایی کرد و قرار شد حتما باشد، ارتباط خاصی با او برقرار کردم. گوشه و کنار وقتی تنها می شدم صدایش را برای خودم تقلید می کردم. مدام توی ذهنم دنبال این می گشتم که مثلا چه صدایی به قیافه این عروسک می خورد. آقای طهماسب این قضیه را فهمید و به من گفت حالا نمی خواهد آنقدر به این مسئله فکر کنی. تو همان عروسک گردان فامیل دور باش فعلا کافی است تا اینکه یکی دوتا از دوستان آمدند برای صداپیشگی بچه تست دادند و نهایتا آقای طهماسب گفت بگذارید لقمانیان هم بیاید صدایش را بگوید. من هم همان صدایی را که بارها در خلوت خودم به آن رسیده بودم، گفتم. یکی از ویژگی های بچه این بود که باید مثل فامیل دور ری اکشن نشان می داد. تکیه کلام های فامیل دور را باید عین خودش می گفت. از آنجایی که من خیلی به شخصیت فامیل دور نزدیک بودم و می دانستم هر لحظه چه ری اکشنی نشان می دهد، خب می دانستم بچه باید هر لحظه چه کار کند.
اتفاقا یکی از ویژگی های «بچه» این بود که بیشتر از اینکه حرف بزند، از پدرش تقلید می کرد.
- بله. آقای طهماسب تمایل داشت که بچه زیاد حرف نزند چون بچه است و باید مثل بچه ها رفتار کند. دو سه تا تکیه کلام مثل «پستونک» و «پدر»، «چی شده؟» چیزهایی که «در» دارد انتخاب کردم و به مرور یکسری تکیه کلام های دیگر اضافه شد.
تداخل کارتان با عروسک گردانی فامیل دور سخت نبود؟
- وقتی که فامیل دور و بچه دوتایی با هم در یک صحنه بودند، عیسی یوسفی پور، عروسک گردان عروسک «جیگر» به جای من فامیل دور را می گرداند و من فقط صدای بچه را می گفتم. حالا اگر جیگر هم قرار بود همزمان با فامیل و بچه بازی داشته باشد از یکی از عروسک گردان هایی که آن زمان دستش خالی بود درخواست می کردیم بیاید جیگر را بگیرد. حتی گاهی وقت ها که بچه می آمد و می رفت بعد فامیل می آمد، خودم آن را می گرفتم. عروسک فامیل را دست می گرفتم پشت میکروفن می نشستم اول صدای بچه را می گفتم بعد بلافاصله وارد صحنه می شدم و فامیل را می گرفتم.
خیلی برایتان سخت بود از فامیل دور، دور شوید؟
- واقعا خیلی سخت بود چون واقعا فامیل را دوست دارم. قبل از شروع ضبط «کلاه قرمزی ۹۳» سر فیلم «شهر موش ها»ی خانم برومند بودم. وقتی کلاه قرمزی شروع شد دیگر سر فیلم نرفتم و آمدم اینجا چون فامیل دور برایم خیلی مهم است. برای همین هم خانم برومند به من گفت حالا که آنقدر فامیل برایت مهم است برو. دوستان دیگر زحمت می کشیدند و خیلی تلاش می کردند حرکت ها را مثل خودم دربیاورند اما دلم پیش فامیل بود. وقتی موقع گفتن صدای بچه فامیل تصویر فوکوس شده بچه را می دیدم ناخودآگاه چشمم به حرکات فامیل هم می افتاد. مثلا یک جاهایی انتظار داشتم یک حرکاتی را انجام دهد اما نمی داد با خودم می گفتم اگر من بودم الان این کار را می کردم. اوایل خیلی حساس بودم بعد دیدم نه اینطوری نمی شود.
این لحن صدا از کجا آمد؟ از روی قیافه عروسک بچه به این صدا رسیدید؟
- من همیشه با پسر هفت ماهه ام هم با همین صدا حرف می زنم. خیلی ها فکر می کردند که از سوتک صفیر خیمه شب بازی استفاده کرده ام اما اینطور نیست. صدای خودم است. رشته اصلی ام تئاتر است و کار خیمه شب بازی زیاد انجام داده ام.
پس تجربه صداپیشگی داشتید؟
- بله اما در این کار صدا گفتن خیلی سخت است. نیاز به تمرکز بالایی دارد. این چند سال هم چون عروسک گردان بودم، معمولا از صداپیشگی کنار می کشیدم.
اما با اینحال چون عروسک گردان بودید به نسبت آنهایی که تجربه چنین کاری را نداشتند خیلی راحت تر با آن کنار آمدید.
- بله. به هر حال صداپیشگی و عروسک گردانی خیلی به هم نزدیکند و در واقع مکمل هم هستند. باید واقعا صداپیشه و عروسک گردان با هم هماهنگ باشند. باید روحیات صداپیشه ات را بدانی و تشخیص دهی که هر لحظه ممکن است چه واکنشی نشان دهد. به عنوان صداپیشه هم باید به عروسک گردانت فرصت می دادی که خودش را هماهنگ کند و همه اینها در تمرین درمی آید.
مهتاب تبریزی عروسک گردان
وقتی دیدمش هیجان زده شدم
عروسک «بچه» یکی از عروسک های مجموعه است که حتی اگر بایستد و حرف هم نزند، به خاطر چهره جذابی که دارد، برای مخاطبان جذاب است. شما به عنوان عروسک گردان بچه، بیشترین ارتباط را با او داشتید. اولین باری که این عروسک را دید چه حسی داشتید؟
- راستش اول که دیدم خیلی هیجان زده شدم. معمولا روزهای آخر تمرین عروسک هایی که خانم محبوب ساختند را می آورند تا همه رویش تست بزنند. اولین بار به من گفتند که بچه را بگیرم. همه اش خدا خدا می کردم که همین عروسک را به من بدهند و آقای طهماسب یکمرتبه نظرش را عوض نکند.
این عروسک از آنجایی که بچه است، طبیعتا از اول یکسری ویژگی های خاصی هم داشته.
- بله. مهمترین ویژگی کاراکتر این بود که بچه عروسکی است که حالا چهار، پنج سال است که دارد دیده می شود و به اندازه کافی مخاطبان با حرکاتش آشنا هستند. در واقع «بچه» قرار بود یک «فامیل دور» در یک سایز کوچک باشد چون مثلا بیشتر رفتارهای پدرش را به ارث برده، ضمن اینکه نوزاد است و طبیعتا ویژگی های مخصوص به نوزادها را هم دارد. بالطبع این شخصیت، سال های بعد باید کاملتر شود و یکسری ویژگی های منحصر به فرد هم برای خودش داشته باشد. البته همین الان هم یک ویژگی های مخصوص به خودش دارد.
چقدر از حرکات بچه موقع ضبط و توسط خودتان به دست آمد؟ به هر حال علاوه بر اینکه باید حرکات فامیل دور را تقلید می کرد، به قول شما یکسری ویژگی هایش مختص خودش بود.
- به هر حال باید به این موضوع دقت می کردم که این بچه است. طبیعتا راه رفتنش با راه رفتن پدرش فرق می کند. گریه می کند یا انگشتش را میک می زند یا بعضی حرکات بچگانه دیگری هم داشت که کم کم به آن رسیدم.
با توجه به اینکه بخش مهمی از حرکات بچه، شبیه به حرکات پدرش است و آقای لقمانیان هم تجربه زیادی در جان بخشیدن به فامیل دور دارد؛ چقدر برای درآوردن حرکت های بچه فامیل دور به شما کمک می کرد؟
- خیلی راهنمایی می کرد ولی بیشتر به من اعتماد می کرد.
علاوه بر هماهنگی بین عروسک گردان و صداپیشه، عروسک بچه از آنجایی که باید حرکاتش تقلیدی از حرکات پدرش باشد، شما باید با عروسک فامیل دور هم یک جورهایی هماهنگ می شدید؛ این مسئله سخت نبود؟ تمرین خاصی می خواست؟
- اگر حمل بر خودستایی نباشد باید بگویم ما در این همه سال کار کردن دیگر این را یاد گرفته ایم و مشکلی نداشتیم.
درست است شما پیش از این در چندین و چند کار عروسکی حضور داشتید اما از آنجایی که سبک آقای طهماسب معمولا متفاوت از سایر گروه هاست، پیش می آمد که مثلا موقع ضبط با مشکل برخورد کنید؟
- به هر حال هر کاری تا جا بیفتد زمان می برد اما خوشبختانه زمان زیادی نبرد و خوب توانستم جا بیفتم. باید این را هم بگویم که در ۱۵ سالی که برای تلویزیون کار می کنم تجربه همکاری ام با گروه کلاه قرمزی، واقعا متفاوت و جذاب بود. یک جورهایی باید بگویم از اول ریختیم و از اول ساخته شدیم.
روایت هوتن شکیبا و مهناز خطیبی، صداپیشه و عروسک گردان «دیوی» از چگونگی شکل گیری شخصیت آن
کشف راز ماچ و قِل خوردن دیوی
هوتن شکیبا و مهناز خطیبی، صداپیشه و عروسک گردان شخصیت «دیوی»، امسال برای اولین بار بود که به گروه ایرج طهماسب اضافه می شدند؛ آن هم عروسکی کاملا انتزاعی که ما به ازایش وجود ندارد و رسیدن به صدا و نوع حرکاتش، طبیعتا خیلی سخت تر از سایرین است. مخصوصا اینکه این عروسک، نسبت به سایرین، خیلی دیرتر به گروه اضافه شده و برای رسیدن به صدا و حرکاتش، زمان زیادی هم وجود نداشته. شکیبا و خطیبی، درباره شیوه رسیدن به صدای دیوی، شیوه معکوس کردن کلمات و حرکات هایی مثل بغل کردن و غلت خوردنش توضیحات جالبی داده اند.
هوتن شکیبا صداپیشه
راز برعکس شدن کلمات
آنطور که در شاهنامه آمده، دیو موجودی است که کارها را برعکس انجام می دهد. مثلا برعکس حرف می زنند اما چطور شد تصمیم گرفتید به جای برعکس کردن فعل جمله ها، روی برعکس کردن مفهومی واژه ها تکیه کنید؟
- این ایده ای بود که از اول بابت این کاراکتر داشتند. یعنی از اول مشخص بود کاراکتر «دیوی» باید برعکس حرف بزند. در همین حد با من صحبت کردند چون اصولا آقای طهماسب عادت ندارد چارچوب خیلی مشخصی برای یک عروسک در نظر بگیرد. فقط ایده می دهد و دست بچه ها را باز می گذارد. ما مدام ایده می دادیم، خیلی جاها می پذیرفت و هر جا فکر می کرد درست نیست می گفت نه عوضش کن.
عوض کردن کلمات یک جمله آن هم به صورت مفهومی کار سختی است. قبل از ضبط، دیالوگ های دیوی را به صورت برعکس می نوشتید یا بداهه متوجه می شدید که باید چه بگویید؟
- خیلی سخت تر از چیزی است که فکرش را می کردم. اوایل به نظرم می آمد که چیزهایی که قرار است برعکس بگوید خیلی کم است مثلا فقط قرار است فعل ها را برعکس کند اما به تدریج مدام بیشتر و بیشتر شد. چند بار به آقای طهماسب گفتم این شیوه خیلی سخت است و هر چه جلوتر برویم سخت تر می شود چون از یک جایی به بعد مخاطب کاملا منتظر است تو همه چیز را برعکس بگویی اما برای خیلی از کلمات متضاد وجود ندارد. مثلا وقتی می خواستیم بگوییم «پرتقال» خب برعکسش چه چیزی می تواند باشد؟ تو هر میوه ای را می توانی به جای آن به کار ببری. برای همین خیلی سخت است که بدانی چه چیزهایی را باید برعکس کنی. در عین حال کاری کنی که عروسک گردانت در لحظه متوجه منظورت بشود و مخاطبت هم بفهمد اصل ماجرا و چیزی که الان برعکس شده چه بوده است.
پس یعنی همه اینها را بداهه می گفتید؟ بدون اینکه متنی مقابل تان داشته باشید؟
- بله. تازه عروسک های دیگر هم بودند که در لحظه دیوی باید به آنها هم جواب می داد. به نظرم امتیاز اصلی کلاه قرمزی همین است که از متن در آن خبری نیست. واقعا اگر متن از پیش نوشته شده ای وجود داشت اینقدر زنده و پویا نمی شد.
مثلا اتفاق می افتاد یک مرتبه وسط ضبط، موقع پیدا کردن معادل برعکس یک کلمه گیر بیفتید و اصلا به ذهن تان نرسد؟
- یکی دو بار توی ضبط این اتفاق افتاد اما خدا رو شکر ضبط واقعی نبود و من فرصت داشتم دوباره از نو درستش کنم.
تکیه کلام «ماچ» و «خاله» را هم شما به این کاراکتر اضافه کردید؟
- «ماچ» و «خاله» و «غریبه نزدیک» و چیزهایی شبیه به این، موقع ضبط در لحظه اتفاق افتاد و چون همه خوششان آمد جزو تکیه کلام های ثابت ماند.
اتفاقا تکیه کلام «ماچ» یک جورهایی جزو شخصیت دیوی هم شده بود.
- بله. راستش من اوایل یک مقدار کاراکتر را خشن تر گرفته بودم. آقای جبلی گفت اگر «دیوی» بخواهد اینقدر بداخلاق باشد شاید بچه ها نتوانند با او ارتباط برقرار کنند. یک مقدار مظلوم ترش کن. بعد که با آقای طهماسب صحبت کردم او هم موافق بود. برای همین کم کم صدایش تغییر پیدا کرد و الان خیلی دوست داشتنی تر شده. واقعا فرصتی که در کلاه قرمزی برایم وجود داشت را خیلی دوست داشتم و الان باید بگویم که از همین حالا دلم برایشان تنگ شده.
سال ۹۱ در نمایش «اسکلیگ و بچه های پرواز» محمد عافیتی، صدای عروسک اسکلیگ را می گفتید. آن هم یک موجود انتزاعی و غیرواقعی بود و صدایش هم تا حدی شبیه به همین صدای دیوی بود. چقدر موقع پیدا کردن صدا و لحن دیوی از شخصیت «اسکلیگ» استفاده کردید؟
- بله درست است. آنهایی که اجرا را دیده بودند به من می گفتند که از دیوی یاد اسکلیگ می افتند. من خودم هم حس می کردم که این دو کاراکتر تا حدی شبیه به هم هستند. وجه مشترک هر دوشان این بود که به رغم ظاهرشان، موجوداتی مهربان و دوست داشتنی هستند.
به خاطر تجربه ای که سر تئاتر اسکلیگ داشتید، زمانی که برای اولین بار عروسک دیوی را دیدید، اولین صدایی که برایش به نظرتان رسید همین صدا بود یا برای پیدا کردن آن، خیلی تمرین کردید؟
- متاسفانه امسال چون شرایط کلاه قرمزی زیاد مشخص نبود و تا چند وقت قبل از ضبط، معلوم نبود برنامه ضبط می شود یا نه، عروسک من خیلی دیر آماده شد. خودم هم دو روز مانده به ضبط به گروه اضافه شدم. متاسفانه زمان زیادی برای تمرین نداشتیم. یکی دو روزه چندتا صدا تست کردیم اما به نتیجه نهایی نرسیدیم چون فرصت نشد. در خود ضبط دائم سعی کردیم تست کنیم و نهایتا به این رسیدیم.
خود شکل عروسک دیوی چقدر کمک کرد برای اینکه بتوانید به صدای مورد نظرتان برسید؟
- خیلی. آقای طهماسب واقعا کارش را بلد است. وقتی عروسک آمد مدام نگاهش می کردم تا ببینم با چه صدایی دارد با من حرف می زند. صداهای مختلف را تست کردیم و حتی بدون اینکه دیالوگ برایش بگذاریم شروع کردیم با آوا رویش تمرین کردیم. حتی ازش عکس گرفتم و بردم خانه و روز و شب نگاهش می کردم. مدام باهاش حرف می زدم تا بالاخره با هم رفیق شدیم. یواش یواش رسیدیم به اینجایی که الان هستیم.
مهناز خطیبی عروسک گردان
یک پدیده عجیب و غریب
«دیوی» از جمله شخصیت هایی بود که امسال مخاطبان را بدجوری غافلگیر کرد. وقتی اولین بار این عروسک را دیدید سورپرایز نشدید؟
- چرا، واقعا عجیب و غریب بود. آقای طهماسب کلا عادت دارند قبل از روزهای آخر تمرین، راجع به عروسک ها حرف قطعی نمی زنند و «دیوی» یا همون «دیبی» هم، چند روز مانده به ضبط، یکمرتبه در جمع ما ظاهر شد.
یعنی نمی دانستید که قرار است عروسک یک دیو را بگردانید؟
- نه، اصلا.
فقط می دانستید که عروسکی قرار است به مجموعه اضافه شود و شما هم دعوت شده اید تا آن را بگردانید؟
- بله ولی حتی زمانی هم که عروسک را دیدیم دقیقا نمی دانستیم چه کسی قرار است آن را بگرداند یا چه کسی قرار است جای او حرف بزند. هر عروسکی که اضافه می شود، آدم های مختلف آن را در دست می گیرند و تمرین می کنند تا اینکه کم کم مشخص می شود عروسک گردان و صداپیشه اصلی آن چه کسانی خواهند بود.
یعنی شما عروسک های «بچه» و «ببخشید» را هم اتود زدید؟
- بله، البته خیلی کم عروسک «بچه» برای بازی دادن نیاز به دست هایی باریک تر و ظریف تر داشت. تا قبل از ضبط، عروسک ها، حتی گاهی عروسک های قدیمی هم، با کسب اجازه از عروسک گردان های اصلی، گاهی دست به دست می گشتند و البته اینها، تنها برای تمرین و تجربه بود.
حضور در گروه ایرج طهماسب و جان بخشیدن به یکی از عروسک های برنامه کلاه قرمزی، هم برای شما هم هوتن شکیبا، تجربه جدیدی بود. از آنجایی که پیش از این تجربه همکاری با این گروه را نداشتید، چقدر برای هماهنگی با آنها به تمرین نیاز داشتید؟
- تا لحظه های آخر، به شکل گروهی، تمرین های تئاتری و حسی انجام می دادیم؛ البته با دیدگاه و روش خود آقای طهماسب، در راستای نزدیک شدن به فضای فانتزی در دنیای عروسک ها. آقای شکیبا، تقریبا آخر تمرین ها به ما پیوست. عروسک هم روزهای آخر کار اضافه شد اما با اینحال خیلی زود با هم هماهنگ شدیم و راهنمایی های آقای طهماسب و تمرین ها باعث شد عروسک کم کم شکل بگیرد.
موقع ضبط از بقیه جا می ماندید؟
- در خلال تمرین ها، با توجه به شخصیت «دیوی»، من تا حدودی می توانستم حدس بزنم که آقای شکیبا چه می خواهد بگوید و او هم می دانست چه حرکتی ممکن است از عروسک ببینند و البته گاهی هم از حرکت ها و جمله های غیرمنتظره همدیگر، سورپرایز می شدیم که واقعا از لحظه های لذتبخش در کارهای عروسکی است.
تمرین هایی که داشتید، همه همراه با گروه بود یا شما و آقای شکیبا به تنهایی هم با هم تمرین داشتید؟
- چون «دیوی» خیلی دیر به جمع عروسک ها اضافه شد، ما وقت کمی برای تمرین داشتیم. بنابراین در روزهای ضبط، هر زمان وقت اضافه پیدا می کردیم، می رفتیم سراغ عروسک تا چیزهای جدیدی برای شخصیت و حرکت هایش پیدا کنیم اما به هر حال تا وقتی عروس جلوی دوربین نیامده، نمی شود به حرکت و ایده های نهایی رسید. مثلا اینکه «دیوی» سرش را کامل به عقب برمی گرداند، در خلال همین تمرین ها و در زمان ضبط پیدا شد.
برخلاف عروسک هایی مثل «ببعی»، «گاوی»، «جیگر» و ... که ما به ازای خارجی دارند، «دیوی» موجودی کاملا انتزاعی بود که هیچ تعریفی از حرکات و حالاتش وجود نداشت، بنابراین باید ویژگی های رفتاری او از نو خلق می شد. این مسئله کار شما را به نسبت سایرین سخت تر نمی کرد؟
- این عروسک واقعا خاص بود. مدام تحت نظارت آقای طهماسب اتود می زدیم. کم کم به تنهایی یا وقتی کنار بقیه شخصیت ها قرار می گرفت، یکسری ویژگی ها پیدا می کرد که باعث می شد شخصیتش شکل بگیرد. همه این ویژگی ها به تدریج به این کاراکتر اضافه شد؛ مثل بغل کردن و غلت زدن زیر پای بقیه کاراکترها و ...
شکل عجیب و بامزه خود عروسک «دیوی» چقدر در شکل گیری این ویژگی ها کمک می کرد؟
- شکل و اندازه عروسک و نگاه مهربان و عمیق چشم هایش، خیلی در خلق این ویژگی ها کمک می کرد. دست هایش که بلند و بزرگ بودند و مخصوصا گردنش که کشیدگی خاصی داشت، به ما کمک می کرد که حرکت های جدیدی برایش پیدا کنیم. واقعا باید از خانم محبوب از این بابت خیلی تشکر کنم.
نظر کاربران
دست مریزاد
امسال هم مثل پارسال این مجموعه عالی بود ، من که عاشق دیوی شدم
همه چیزش عالیه.
هیچی مثل اون قسمت حضور آقای شهاب حسینی نمی شه. 10 بار اون قسمتو دیدم. ری اَکش های شهاب حسینی عالیه. مخصوصا اون اخر که پیژامه رو فامیل براش پرت کرد.
کلا همشون عالین.
البته شخصیت دیبی هم می گن از روی اکوان دیو شاهنامه گرفته شده که همه چیو برعکس متوجه می شده.
خیلیییییییییی قشنگ بودعالی بودمرسی
دست جناب طهماسب و جبلی و همه ی دست اندرکاران درد نکنه که هر وقت با خانمم پای این برنامه می نشستیم خستگی بعد از کار رو فراموش می کردیم.
برای همه ی دست اندرکاران این مجموعه ی زیبا آرزوی سلامتی دارم.
واقعا عااااالی بودن من که عاشق فامیل دور و بچشم ...
عالیه عالی بود خسته نباشید به همشون
فقط یک نمره اونم (بیست)
عالی بودماعیدفقط کلاه قرمزیونگاه میکردیم واقعاکه حرف نداره شخصیتای جدیدشم بچه فامیل دورودیوی خیلی بامزه بودن من عاااااااااااشق بچه فامیلم که بااین دراگردربنددرمانی درمانند....
من خیلی خوشم اومد ؟بابا4 تا عروسک این حرفا رونداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من عاشق دیدیم؟
عاششششششق دیو هستم
خدا قوت
من عاشق فامیل دور و بچه شم وهمین طور ببخشید و جیگر همه شون بامزن اونجای که فامیل درو میگه :
بابای حالت خوبه خوشی بچه میخنده فامیل میگه ببند دهنتو بچه گریه میکنه
که با این درد اگر دربند به در مانند در مانند...
شیرداغ...
خیلی تاسف داره زابن رباط میسازه باهات دردودل میکنه مردم این همه استقبال نمیکنن اونوقت ایران
فوق العاده ترین عروسک دیوییییییییییییییییییییییی
دیوی همونیه ک کلماتو برعکس میگه؟
اگه اسمش اینه ک منم خیلی خوشم اومده
با حامد بهداد تو برنامه بازی میکردی میگفت بیا با هم مچ نندازیم. من باختم . داری مردونگی میکنی . :)))) خیلی خوبه
دیوی را خیلی دوست دارم بهترین عروسک ها دیوی و ببعی هستند.
عاششششششق جیگرم و حرفاش خصوصا وقتی میگه میفهمم میفهمم.ای کاش ادما مث جیگر بودن یکم درک میکردن
دیبی عاااااالیهههه....
اونجاش که به حامد بهداد گفت "خیلی بی نمکی" و حامد بهداد جواب داد " بی نمکی از خودتونه " فوق العاده بود :)))))