تنهایی در طبقه حساس
نقد پرفروشترین فیلم کنونی تهران
گفتن از دیدگاههای نخ نما با طنازی کارهر فیلمسازی نیست. کمال تبریزی با سابقه درخشان درگفتن حقایق با زبان طنز وکمدی یدطولانی دارد. او که پیش از این، دیدگاه کمدی ایرانی را با ساخت فیلمهایی همچون مارمولک و لیلی با من است تغییر داده بود.
مرد که تاکنون به همسرش بیتوجه بوده، آرام آرام تنهاییاش را میفهمد. او حتی در مراسم ختم همسرش، توجهی به مرگش ندارد. او تنها میخواهد شأن و شوکت مراسم، نوشته سنگ قبر رعایت شود؛ نوعی عادت به حفظ اصول و پرستیژ اجتماعی. اما با بازگشت از سفر کاریاش به چین متوجه میشود طبقه دوم قبر را که برای خود خریده بود، توسط زنی که او نیز شوهرش فوت شده یک بار دیگر خریداری شده است. حالا شوهر زن در طبقه بالای قبر همسرش دفن شده و اینجاست که مرد به خود میآید و بحثها بالا میگیرد.
از اینجا به بعد آرام آرام تنهایی واقعی کمالی به سراغش میآید. حتی در رؤیایش همسرش را با آن مرد در بهشت تصور میکند. شکلی از جنون تعصب نسبت به همسرش او را وادار میکند تا دست به یک سری از رفتارهای غیر متعارف بزند و در پایان بهطورغیر قانونی نبش قبرمیکند و در قبر تازهای که خریداری کرده، شوهر زن را دفن کرده و خود در قبر کنار همسرش میماند. اگر یک بار دیگر به ابتدای فیلم رجوع کنیم، تغییر شخصیت را متوجه میشویم. او که در ابتدای فیلم چندان توجهی به مرگ همسرش ندارد؛ در پایان در آرزوی همسرش در قبرستان باقی میماند. بنابراین باید به ابعاد تغییر شخصیت توجه داشت. اما آنچه اهمیت دارد کشمکشهای مالی برای تصاحب قبر بالای قبر همسرش است. این کشمکشها از دو جنبه قابل بررسی است.
اول از دیدگاه کمدی، که در این دیدگاه باورپذیری برای کارگردان اهمیت نداشته و شیوه داستان پردازی به سمت و سوی فیلمهای تجاری سیر کرده است. بنابراین در عین جذب مخاطب عام، قابلیتهای هنری و دیدگاههای حرفهای خود را از دست داده است. در واقع ایده فدای جذب مخاطب شده و ارزشهای محوری فیلم از بین رفته است. اما از دیدگاه ریتم، کاملاً هماهنگ با شروع فیلم است.
در واقع فیلم از لحظه شروع تا زمانی که تعصب کورکورانه کمالی نسبت به خرید دوباره قبر گل میکند؛ ریتم یکسانی دارد و در پرداخت هم به کمدی موقعیت توجه داشته است؛ در نتیجه همچون پارودیهای ایتالیایی با شوخیهای متنوع به دنبال خنداندن مخاطب است.
اما ناگهان تعصب کمالی ریتم اثر را تند میکند. این ریتم تند، انتظار کمدی موقعیت گستردهای را در مخاطبان بیدار میکند. اما با تصورات ناهمخوان و غیررئالیستی و گاه کودکانه کمالی به هم میریزد. تماشاگر در این صحنهها، شاهد خیالات و اوهام کمالی است که همسرش را دربهشت و در دنیای دیگر با مرد فوت شده میبیند.
این دیدگاه هر چند ماورایی است؛ اما اساساً دریچه نگاه کمالی ماورایی نبود و ناگهان در این اوهام دیدگاههای ماورایی به او القا میشود. القای ناگهانی ماورایی بودن به یک شخصیت باورپذیری موقعیتها و بازیها را از بین میبرد. یعنی تاکنون این دیدگاه درکاراکتر کمالی دیده نشده است؛ بخصوص وقتی در چین به سر میبرد، به تفریح و سرگرمی میپردازد. اما ناگهان دید جدید پرداخت شخصیت کمالی را دچار تشویش میکند که با هشیاری رضا عطاران و با بیتوجهی به این دیدگاههای القایی ناگهانی به شخصیت، همچنان انسجام کاراکتر کمالی حفظ میشود. به این معنا که رضا عطاران به این دیدگاه ماورایی کمالی وقعی نگذاشته و بسیار سطحی از بخشهای توهمات میگذرد و تنها به مقوله تعصب کاراکتر در بازیهایش توجه میکند. بزرگترین ضربهای که درتشویش شاهدیم، ناهماهنگی در بخش رؤیاهای دنیا غیر واقعی است.
این تغییر ریتم هر لحظه بیشتر میشود و کارگردان تا پایان فیلم که به نبش قبر و بازی حسی و غیرکمدی بازیگران سیر میکند؛ دیگر ریتم کمدی و طنازی کاملاً فراموش میشود و باور پذیری از بین میرود. اما باورپذیر نبودن صحنهها هرگز با منطق کمدی منطبق نیست. بلکه شکلی از ناهمخوانی موضوع، مفهوم، ریتم و طرح اولیه در پرداخت و کارگردانی است.
مهمترین مسأله فیلم تغییر مدام ریتم و فضاسازی است. گویی هر بخش از فیلم، فیلمی دیگر در ژانری دیگر است. درنتیجه همخوانی و انسجام آثار پیشین کمال تبریزی را ندارد. تنها تا لحظه کشمکشهای دادگاه، یکدستی در ریتم فیلم مشاهده میشود.
جدای از پرداخت ناهمگون فیلم و ناهمخوانی ریتم فیلم، از بازی خوب بازیگران نمیتوان گذشت. بخصوص در بخشهای کمدی، بازیگران از بازی یکدستی برخوردارند. بنابراین به جرأت میتوان گفت نه تنها رضا عطاران، بلکه بهاره رهنما، محمد رضا فروتن، هوتن شکیبا و... بسیاری دیگر از بازیگران نیز خوش درخشیدند و در خلق موقعیتهای کمدی و رئالیستی تلاش کردند. بحق هدایت کارگردان در بازی بازیگران را نیز باید در نظر داشت. اما فیلمی که با نام کارگردانی کمال تبریزی روی پرده میرود، باید شاخصههای تکنیکی بالاتری را داشته باشد.
ارسال نظر