راه بهبود رابطه فرزندان و پدر و مادر بزرگ ها
فرزند شما همیشه با پدربزرگ و مادربزرگش در ارتباط است و احتمالا ناتوانی هر روزه آنها را از نزدیک میبیند، بنابراین شما باید با کودکتان در این مورد حرف بزنید و اطلاعات او را در این زمینه بالا ببرید.
بچهها دوست دارند کسانی را که دوستشان دارند، همیشه سرحال و سرزنده ببینند. برای آنها پیری مفهومی غیر قابل درک است و دیدن ناتوانی در اثر پیری، آنها را مضطرب و نگران میکند. استاد عزتالله انتظامی یکی از بزرگان سینما و تئاتر یکی از همین پدربزرگهاست که همه دوست دارند سالم و سلامت باشد؛ پدربزرگ مهربانی که رابطه صمیمانهای با نوهها و نتیجهاش دارد.
چرا بابابزرگ اینقدر فراموشکار شده؟
چه اتفاقی افتاده: طبیعی است که با افزایش سن حافظه دچار زوال شود. در موارد جدیتر فرد مسن ممکن است از زوال عقل در عذاب باشد. همچنان که به طور معمول این بیماری با از دست دادن حافظه مرتبط است، در عین حال موجب ناتوانی فرد در یادگیری و از دست دادن الگوی تفکر و احساسات میشود. بیمارانی که در مراحل اولیه بیماری زوال عقل قرار دارند در ابتدا ممکن است فقط کمی فراموشکار و غرغرو بهنظر برسند و مدام در گفتوگوها عباراتی را تکرار کنند.
چطور توضیح دهید: به کودک خود بگویید که پیر شدن جزء واقعیتهای زندگی است. از فرزندتان بخواهید از پدربزرگ مراقبت کند و مطمئن شود او ایمن است و گم نمیشود. به او یادآور شوید وقتی پدربزرگ مدام چیزی را تکرار میکند یا غر میزند، باید صبور باشد و درک کند.
کوچولوی شما میتواند در موارد زیر کمک کند:
- به او یادآوری کند که چه ساعتی از روز است و در چه روزی از هفته قرار داریم.
- از مادربزرگ بخواهد داستانهایی درباره زمانهای گذشته تعریف کند.
- او را درگیر فعالیتهای فکری مانند کارت بازی، بازی حافظه، جدول کلمات متقاطع و سودوکو کند.
- با هم برای پیادهروی و قدم زدن به بیرون بروند. تحقیقات نشان داده زنان ۶۵سال به بالایی که پیادهروی ميكنند در یک دوره ۸ ساله نشان دادند که نسبت به آنهایی که پیادهروی نداشتند ۳۰ درصد کمتر دچار کاهش هوشیاری میشوند.
چرا بابابزرگ اینقدر یواش راه میره؟
چه اتفاقی افتاده:در 80 سالگی در مقایسه با زمانی که 30 سال داشتید تنها 50 تا 60درصد از تودههای عضلانیتان را خواهید داشت. شرایط مختلفی در سنین بالا وجود دارد که خطر افتادن را در افراد مسن افزایش میدهد؛ شرایطی مانند اختلال در گام برداشتن، بیماریهای تعادلی یا ضعف و درد ناشی از روماتیسم، سرگیجه، کاهش ناگهانی فشار خون و مشکلات دید.
چطور توضیح دهید: به کودک خود کمک کنید حواسش به مشکلات حرکتی پدربزرگش باشد و اگر مانع یا پلهای جلوی پایش بود به او اطلاع دهد. کودک شما همچنین باید حواسش باشد که اسباببازیهایش را روی زمین رها نکند و مطمئن باشد که خانه به اندازه کافی برای پدربزرگ ایمن است.
چرا بابابزرگ بهنظر غمگین میآید؟
چه اتفاقی افتاده: افسردگی یکی از مشکلات شایع افراد سالخورده است. افراد سالخورده با چند چالش روبهرو هستند؛ مشکلات سلامت، کاهش توانایی تحرک و تنهایی که نتیجه ازدواج فرزندان، فوت یکی از همسران یا دوستان است. این اتفاقی است که در بسیاری از افراد مسن میافتد و آنها احساس غم و ناراحتی میکنند.
چطور توضیح دهید: برای بچههای ابتدایی یا حتی کودکان کوچکتر، شاید درک مفهوم افسردگی سخت باشد، بنابراین به جای اینکه سعی کنید به کودک بفهمانید که پدربزرگ مریض است و افسرده، درباره راههایی که میتوانید به کمک هم انجام دهید تا او را شاد کنید، صحبت کنید. راههای سادهای مانند گذراندن وقت با او، گفتوگو درباره اتفاقاتی که در مدرسه افتاده یا حتی بیان یک لطیفه میتواند به افراد سالخورده کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند.
چرا بابابزرگ اینقدر بیمار است؟
چه اتفاقی افتاده: فشارخون، دیابت، سکته، زوال عقل، سرطان، بیماریهای قلبی، روماتیسم، بیماریهای مربوط به خواب، بیماری پارکینسون و... برخی مشکلات پزشکی است که در سنین پیری بسیار شایع است و میتواند مدت طولانی سلامت و تحرک آنها را تحتتاثیر قرار دهد.
چطور توضیح دهید:برای بچههای بزرگتر احساس ناراحتی که برخی اوقات گریبان پدربزرگشان را میگیرد، طبیعی است. یکی از بهترین راهها برای از بین بردن ترس بچههای کوچکتر این است که نام بیماری را به آنها بگویید و شرح مختصری از بیماری را برای آنها بازگو کنید. وقتی بچهها نام بیماری را متوجه میشوند، ترسشان کمتر میشود. برای مثال به کوچولویتان بگویید پدربزرگ بیماری کلیوی دارد و چون کلیهاش ضعیف است نیاز به ماشینی دارد که به او کمک کند تا کار کلیه را انجام دهد (منظور دیالیز است). خودتان را برای انبوه سؤالهایی که بهدنبال این توضیحات فرزندتان از شما خواهد پرسید، آماده کنید و تمام سعیتان را بکنید تا بهترین جوابها را به آنها بدهید. در این میان ممکن است شما تمام پاسخها را ندانید، بنابراین صادقانه به فرزندتان بگویید که نمیدانید و بعد به او پیشنهاد کنید تا با هم جواب سؤال را از کتابخانه یا اینترنت پیدا کنید.
چرا مامانبزرگ دیگر اینجا نیست؟
چه اتفاقی افتاده:وقتی کسی را که دوست دارید، میمیرد شاید سختترین کار این باشد که چطور به بچهها کمک کنید با این مسئله کنار بیایند، بهخصوص وقتی که شما خودتان هنوز برای ازدست دادن عزیزتان ناراحت و غمگین هستید. اما مرگ بخش غیرقابل انکار زندگی است و بچهها هم میخواهند آن را بفهمند.
چطور توضیح دهید: بچهها درک سادهای از مرگ دارند. ممکن است این موضوع برای برخی ترسناک به نظر برسد اما برای دیگران مفهومی است که بهسختی قابل درک است. مرگ را بهگونهای توضیح دهید که او میتواند بفهمد، برای مثال بگویید مرگ مانند شکستن اسباببازی است که دیگر قابل تعمیر نیست. در توضیحاتتان صادق و شفاف باشید و نگویید پدربزرگ برای همیشه خوابیده است چون او فکر میکند، میتواند بیدارش کند یا حتی خودش بخوابد و دیگر بیدار نشود. برای او توضیح دهید که چقدر همه پدربزرگ را دوست داشتند و دلشان برایش تنگ میشود. به او بگویید که در این حالت گریه کردن طبیعیترین واکنش است.
چرا مامانبزرگ پرستار دارد؛ مگر شما دیگر دوستش ندارید؟
چه اتفاقی افتاده:برخی اوقات حال عمومی افراد مسن بهگونهای است که نیاز به مراقبت خاص دارند، در این حالت معمولا از پرستاران دورهدیده بهمنظور مراقبت بیشتر استفاده میشود.
چطور توضیح دهید:کودک سؤالات بسیاری خواهدکرد، بنابراین خودتان را آماده کنید تا ساده، شفاف و صادقانه به او پاسخ دهید. دلایل ورود پرستار به خانه را برایش توضیح دهید و این را هم اضافه کنید که با وجود پرستار همه شما همچنان او را دوست دارید.
نظر کاربران
پسر دائی 7 ساله من علاوه بر اینکه رابطه خوبی با بابابزرگم نداره با بقیه هم سرد و بی ادبانه رفتار میکنه...مثلا بابابزرگم(با وجود تمام عشقی ک ب پسر دائیم داره)وقتی صداش میکنه کاملا خودشو ب نشنیدن میزنه و واقعا زننده رفتار میکنه...با بقیه هم همینطور مثلا با اخمو جواب ندادن و اینکه ولم کن و چی میگیو...اینا.راه حل چیه؟ خجالتی هم هست.ی غرور کاذب هم داره ک خب اصلا دوست داشتنی نیست. راهی واسه این غروره پیدا میشه؟(وقتی یچیزی ک بلد نیستو بهش میگم با رفتار بد میگه خودم بلدم و بعد نشون میده ک نمیدونه و ضایع میشه) پیش بهترین روانشناسای کودک هم رفته و راه حل خواستن جواب نداده...