یک بچه ی هنری تربیت کنید!
والدین باید آستین بالا بزنند و اول، نگرشها و تعریفهای باستانی خودشان را از نمایش، موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و هنرهای دیگر تغییر بدهند و سپس ابزار هنری را -در حد توان-وارد منزل کنند.
دکتر مهدی پوررضاییان از آثار تربیتی تئاتر و خواص درمانی هنرهای نمایشی میگوید:
والدین باید آستین بالا بزنند و اول، نگرشها و تعریفهای باستانی خودشان را از نمایش، موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و هنرهای دیگر تغییر بدهند و سپس ابزار هنری را -در حد توان-وارد منزل کنند.
کتاب «نما با نمایش» در فصل نخست، به پیامدهای آموزشی، پرورشی و روانشناختی نمایشهای دبستانی پرداخته؛ در فصل دوم سراغ دبیرستانیها رفته و فایدههای نمایش را در بلوغ و میان نوجوانان ارزیابی کرده و سپس به سایکودراما پرداخته که کمک میکند دانشآموزان در گفتوگو مشاور مدرسه، از تنشهای مزمن خود بگویند. البته این مشاوران باید دورههای آموزشی ویژهای را گذرانده باشند.
بهانه گفتوگوی «فرزندپروری» این هفته با دکتر مهدی پوررضاییان که دانشآموخته رشته تئاتردرمانی هستند، انتشار کتاب تازه ایشان (نما با نمایش) بهوسیله انتشارات کتاب نیستان است.
در کتاب «نما با نمایش»، مبحث سلامت روانی در مدرسه به نکته مهمی اشاره کردید که این روزها خیلی از معلمها و حتی والدین به آن بیتوجهاند؛ لفظ «دانشآموز سالم» را به کار بردید که مدرسه برای او میدان مسابقه نیست و بدون تنش و حتی با شادی و لذت مدرسه میرود. بهعنوان روانشناس بفرمایید چطور میتوانیم بچهها را به سمت این سالم بودن سوق دهیم؟
اگر بدانیم که والدین، نخستین افرادی هستند که بذرها و دانههای رفتار را در زمین و زمینههای وجودی کودکان میپاشند و میکارند، آن وقت معلوم میشود که اگر کودک یا نوجوانی در دبستان یا مدرسه، رقابت میکند و مسابقه میدهد، مقصران چه افرادی هستند؟ بسیاری از والدین به این نکته توجه ندارند که یکی از خطرناکترین عادتهای ذهنی، مقایسه کردن است. برخی از والدین از اولین روزها، ماهها و سالهای تولد تا همیشه، مدام، فرزند یا فرزندان خودشان را با دیگران مقایسه میکنند و این کار را هم آشکارا و بیملاحظه انجام میدهند.
اما برخی والدین میگویند میل به بهتر بودن از دیگران در نهاد کودکشان وجود داشته، آیا این مساله ممکن است؟
این رقابتها به زبان روانشناسی، از یک ویژگی شخصیتی به نام کمالگرایی، نشات میگیرند. البته کمالگرایی به خودیخود، یک ویژگی منفی نیست. این ویژگی شخصیتی به 2 نوع تقسیم میشود؛ کمالگرایی سازگارانه، مثبت یا بهنجار و کمالگرایی ناسازگارانه، منفی یا نابهنجار. کمالگرایی سازگارانه انسان را به سمت پیشرفت، رشد و شکوفایی، سوق میدهد و در عین حال ملاکهای آن بسیار انعطافپذیر است و سختگیرانه نیست. دقیقا برعکس کمالگرایی ناسازگارانه که ملاکهایی بسیار انعطافناپذیر و خارج از حد توان، وضع میکند.
بنابراین توصیه جدی من این است که از ابتدا محیط منزل و سپس محیطهای دیگری را که فرزندان در آنها پرورش مییابند، آکنده از دوستی با همکلاسیها و تهی از مسابقه با آنها کنید. اصطلاحاتی مثل شاگرد اول و دوم و...، همه برخاسته از لغتنامههای رقابتی است.
شاید این حرف خیلی از والدین باشد که میگویند فرزند ما بدون هیچ انگیزه و لذتی و حتی به زور به مدرسه میرود. آیا میتوان با تکیه بر تئاتر و بازی و وارد کردن هنر به مدرسه آن را دوستداشتنی کرد؟ آیا ما بهعنوان معلم، مادر و... میتوانیم کمکی بکنیم؟
من متعلق به آن گروه از مردم نیستم که عقیده دارند با تئاتر و بازی یا هنر و بازی باید آموزشگاه را دوستداشتنی کرد. هنر، وسیله نیست، آن هم وسیلهای که کلاسهای درس را مطبوع کند. هنر، برتر از آن است که تا حد یک چاشنی، تنزل کند و کنار سفره درسها و مشقهای مرسوم مدرسه بنشیند. هنر هم مثل علم، یک پهنه از معرفت بشر و جامعه است. با تربیت هنری، معرفت افراد درباره اشیاء، بالا میرود. اینکه قرنهاست برخی گمان میکنند هنر، لذتآور است و دانش، آگاهیآور، نادرست است. هر دوی آنها آگاهیآورند. هنرمندان با ابزار هنر، همان اندازه از جهان سر درمیآورند که دانشمندان.
پس والدین باید آستین بالا بزنند و اول، نگرشها و تعریفهای باستانی خودشان را از نمایش، موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و هنرهای دیگر تغییر بدهند و سپس ابزار هنری را -در حد توان-وارد منزل کنند تا فرزندانشان به تجربه و آزمایش عینی، خود دریابند که کاری که یک مداد رنگی یا قلممو یا پیانو برای فهم اسرار خلقت میکند، همان کاری است که یک میکروسکوپ انجام میدهد. این حرف که هنر، تفریحی بیاید و حضرت ریاضی را قابلتحمل کند، حرفی ضدریاضی و ضدهنر است.
شما در کتابتان نوشتهاید؛ «تئاتر برای کودک درست مثل نقاشی او جزو بازیهایش است.» اغلب کارشناسان هم توصیه میکنند والدین از این مهارت و هنر نمایشبازی برای ارتباط بهتر با کودک خود بهره ببرند. شما به تاثیر مثبت نمایش در چه گروه سنیای از کودکان معتقدید؟
هم در کتاب «نما با نمایش» و هم آثار قبلیام گفتهام که هنرها و بهویژه هنر نقاشی و نمایش میتوانند در موضوعات تشخیص و درمان، به اولیای منزل و مدرسه، کمکهای عمومی و تخصصی بکنند.
وقتی از همذاتبودن نمایش و بازی صحبت میکنیم، توجهمان به کودکان است؛ یعنی در دوره کودکی است که تئاتر و بازی با هم و درهم میآمیزند و تا حد یکی شدن پیش میروند. پس در این دوره، میتوان امیدوار بود که نتایج جسمانی و روانی حاصل از بازی را از تئاتر کودک هم انتظار داشت، اما در دورههای بعد؛ یعنی نوجوانی و پیشاجوانی، موضوع، متفاوت میشود؛ در این 2 دوره، نوجوان با نمایش، فهم و ادراک خود را از پدیدارهای ذهنی و محیطی ویرایش میکند یا گسترش میدهد.
به عبارت دیگر، اگر در تئاتر کودک، معنای بازیگری با معنای بازی کردن یکسان است، در تئاتر نوجوانان، معنای بازیگری با هیچ مفهوم دیگری، یکسان نیست. نوجوان، روی صحنه تئاتر دبیرستان، ایفای نقش میکند تا به شناخت خود سر و سامان بدهد و برای ورود به دورههای بعدی زندگی آمادهتر باشد.
به انواع نمایشنامهها هم اشاره کردید (بینمایش، بیزبان، بیداستان و...) آیا به نظرتان میشود نوع خاصی از نمایش را برای درمان یا پیشگیری برخی مشکلات رفتاری بچهها به کار برد؟
به نظر من، ایفا یا تماشای نمایش از هر نوعی و در هر قالبی، میتواند شفابخش باشد، اما استفاده از سایکودراما بهعنوان نوعی رواندرمانی که هنرمندانه تاثیرات درمانی ایفای نمایش را با تماشای نمایش ترکیب کرده، اختصاصا به درمان مشکلات رفتاری و سایر مشکلات روانشناختی کودکان، نوجوانان و همچنین بزرگسالان کمک میکند.
آیا کلاسهایی دایر شده که افراد کاردان اداره کنند؛ با این دید که نمایش و تئاتر میتواند تا این حد مفید باشد؟
نه، اتفاقا مشکل همین است؛ مشکلی که دستکم ۲ وزیر باید آن را حل کنند.
نظر کاربران
متنت فدقالعادثت بازم در مورد هنر بزارید