چرا قصه گفتن برای کودک این قدر مهم است؟
قصهگويي فضايي را براي كودك بهوجود ميآورد كه موجب تقويت قوهی تخيل او ميشود و پرورش تخيل در كودكان آثار مثبت بسياري را در رشد روحي و ذهني آنها بهجاي خواهد گذاشت.
روايت افسانهها و داستانها و بهطور كلي قصهگويي تاثيرات بسياري در رشد و پرورش ذهني و شخصيتي كودك دارد. در دنياي امروز بهنوعي جزو اركان آموزش بهشمار ميرود. اهميت آموزش از اين طريق را ميتوان از جنبههاي مختلف مورد بررسي قرار داد. ازجمله اينكه تجربه نشان ميدهد آموزش به شيوهی غيرمستقيم تاثيرات عميقتر و بيشتري را بهجاي ميگذارد، بهويژه در مورد كودكان پيشرو و آگاه امروز كه از نصيحت و پند و اندرزهاي تكراري گريزان هستند و نسبت به توصيههاي مستقيم از خود مقاومت نشان ميدهند، بيان مسائل و شيوههاي صحيح رفتاري در قالب داستان و به شيوهاي غيرمستقيم كارآمدتر بهنظر ميرسد، زيرا در اين حالت توجه هشيار كودك به داستان و شخصيتهاي موجود در قصه معطوف است، اما در همين حين پيامها و توصيههاي لازم را ضمير ناخودآگاه او دريافت خواهد كرد.
بايد در نظر داشت قدرت همذاتپنداري و تخيل كودكان بسيار بالاست و بهراحتي قادر هستند خود را بهجاي شخصيتهاي محبوب قصهها قرار دهند و از سوي ديگر ميل به قهرمانپروري و قهرمان بودن آنها را به انجام الگوهاي رفتاري كه توسط والدين بهصورت جهتدار در قالب شخصيتهاي قصه مطرح ميشود، ترغيب و تشويق خواهد كرد. ضمن اينكه قصهگويي فضايي را براي كودك بهوجود ميآورد كه موجب تقويت قوهی تخيل او ميشود و پرورش تخيل در كودكان آثار مثبت بسياري را در رشد روحي و ذهني آنها بهجاي خواهد گذاشت، ازجمله اينكه با تقويت قوهی تخيل و امكان پرورش استعدادهاي دروني و شكوفايي تواناييهاي بالقوهی كودك فراهم ميشود و مادر و پدر بهتر ميتوانند به علايق و استعدادهاي فرزند خود پي ببرند.
از سوي ديگر، نبايد از ياد برد كه تقويت قوهی تخيل گسترش افق و خيالپردازي كودك در پيشرفت او در زمينهی علوم مختلف نيز بسيار حائز اهميت است. چنانچه اگر دقت كنيم زمينهی بسياري از اختراعات و اكتشافات بشري از قوهی تخيل نشات گرفته و بیشتر مخترعين افرادي بودند كه ميتوانستند از قوهی تخيل خود بهترين استفاده را ببرند. برای مثال، گفته ميشود «داوينچي» از رابطهی ميان صداي زنگ و سنگي كه در آب ميافتد، به كشف حركت موجي صدا نائل شد.
دكتر پايور، جامعهشناس معتقد است: «يكي از ويژگيهاي اجتماعي قصه تفسيرهاي متعدد و متنوعيست كه مخاطبين از يك داستان در ذهن خود ارائه ميدهند و الزاما با روايت اصلي نويسنده همخواني ندارد كه از لحاظ جامعهشناسي تاويلگرا اين امر موضوعي پذيرفتهشده و قابل قبول است. بنابراین، بچهها نيز با شنيدن يك قصه ممكن است تفسيرهاي متعدد و گوناگوني داشته باشند كه در بسياري از موارد خود آن تفسيرها، ايدههايي ناب است».
هرچند امروزه متاسفانه در مدارس هدف اصلي تعليم و تربيت پروش افرادي مبدع، خلاق و مبتكر نيست و آموزشهاي غيرفعال همراه شيوههاي خشك و غيرمنعطف آموزشي ذهنيت بچهها را از مدرسه شكل ميدهد، بهطوريكه تصوير امتحان، نمره، اضطراب و دروسي خشك و تئوريك اولين پنداشت هر دانشآموزي از دوران مدرسه است. بديهيست در چنين شرايطي كه لذتبخشترين خاطرهی كودكان از حضور در مدرسه به رابطه با دوستان و همكلاسيهايشان برميگردد و بهعبارت بهتر بخش عمدهی پرورش دانشآموزان در سايهی كنشهاي عاطفي و رفتاري در جمعهاي دوستانه ميسر ميشود، توجه به قصه و قصهگويي جايگاهي در مسائل پرورش و آموزشي نخواهد داشت.
درحاليكه در طول تاريخ عليرغم توسعهی صنعتي جوامع و پيشرفتهاي سريع تكنولوژي هنوز هم قصه و زبان ساده روايت نقش مهمي در تفهيم و بيان مسائل آموزشي دارد. بهنحويكه امروز در جوامع پيشرفته و سيستمهاي نوين آموزشي توجه به اين وجه از آموزش بسيار مد نظر است و در نظامهاي كارآمد آموزش و پرورش امروزه در بسياري از موارد از شيوهی روايت و قصهگويي براي فهم مسائل مختلف ازجمله آموزش زبان، الفبا، موسيقي و... استفاده ميشود.
جاي افسوس دارد كه در كشور ما با وجود پيشینهی غني و ارزشمندي كه در زمينهی اسطورهسازي، افسانه و داستانپردازي وجود دارد، توجه به اين مسئله در مدارس ما كمرنگ و ناچيز است، درحاليكه پرورش حس زيباييشناسي، تكوين شخصيت كودك و آموختن كلمات تازه از نتايج طرح قصههاي هدفمند و دلنشين براي بچههاست و نحوهی رويارويي با مسائل معاشرت با ديگران را به بهترين شيوه به كودكان آموزش ميدهد. استفاده از شيوههاي تلفيقي در آموزش نيز همواره مورد توجه بوده است و بر همين اساس قصهگويي در نظام آموزشي نيز ميتواند با اشكال مختلف درسي آميخته و با برنامهريزيهاي صحيح و اصولي در جهت آموزش بهتر كودكان گام بردارد.
از آنجاييكه برخي از درون ذهني دانشآموز بهشكل هيولايي دستنيافتني درآمده است، ميتوان با تلفيق دروس مذكور پارامترهاي جذاب و آشنا مثل قصه اين مشكل را تا حد زيادي مرتفع کرد و مقدمات آشتي كودكان را با درسهاي بهظاهر خشك و غيرمنعطف فراهم آورد. هرچند بايد به اين مسئله نيز توجه داشت كه ارائهی شيرين و صحيح قصه نيز بسيار حائز اهميت است و در نتيجه تربيت و آموزش قصهگويي به معلماني كه از اين قابليت برخوردار باشند، از اركان اصلي آموزشي به اين شيوه است تا بتواند ضمن ايجاد عشق و علاقه نسبت به ادبيات، در تقويت نيروي تخيل كودك، بالا بردن قدرت بيان و امكان بروز عواطف و آموزشهاي تربيتي و اخلاقي به كودكان موثر باشد.
افزونبر معلمان و اولياي مدرسه نقش بستههاي كمكآموزشي نيز بسيار حائز اهميت است. برای مثال، يكي از شيوهايي كه در كشورهاي اروپايي و آمريكا مورد استفاده قرار ميگيرد اين است كه قهرمانان داستانها و افسانههاي مشهورشان را بهشكل عروسك و ماكتهاي مختلف ساخته و در خانه و مدارس از طريق آنها داستانها را روايت ميكنند كه اين روش نيز ميتواند قدرت تجسم، ارتباط با شخصيتهاي داستان و حوادث مرتبط با آن را در ذهن كودك بالا برده و در نتيجهی بهكارگيري چنين روشهايي تاثيرات قصه و قصهگويي نيز صدچندان شود.
پس از ياد نبريم كه دقايق كوتاه قصههاي شبانه نقش عميق و ماندگار را در ذهن كودكان برجاي خواهد گذاشت، نقشي كه ميتوان آن را با ورود به مدرسه، رنگ و بوي جديتر و كارآمدتر بخشيد. درعینحال نباید از یاد برد که برخی مسائل در ظاهر کماهمیت و همیشگی، تاثیرات پایداری را نهتنها در زندگی کودکان بلکه در شکل بخشیدن به فردای جامعهای که در آن زندگی میکنیم، ایفا میکند. چهبسا قصههای کوتاه شبانه، کودکان ما را برای آیندهی نهچندان دوری آماده کند که بهعنوان یک شهروند تاثیرگذار بتوانند حرفها را آنچنان خوب بشنوند و تجزیه و تحلیل کنند که کمتر بتوان حقی از آنها تضییع کرد.
نظر کاربران
بچه ها با شنیدن قصه ها بسیاری از حکمتهایی که بعدها بدردشان می خورد را می آموزند .راه زندگی کردن - مدارا با کل عالم و خیلی از درسهای دیگر زندگی و مادرها نباید در این باره کوتاهی کنند .