آیا واقعا من بیماری روانی دارم؟
چندی پیش آماری منتشر شد با این عنوان که «یک چهارم مردم ایران مبتلا به بیماری های روانی هستند». در این آمار عنوان شد که روان پزشکان جامعه معتقدند تعداد مبتلایان به بیماری روانی در ایران به بیش از ۱۲ میلیون نفر است.
مجله روشن - فاطمه قربانی، روان شناس: چندی پیش آماری منتشر شد با این عنوان که «یک چهارم مردم ایران مبتلا به بیماری های روانی هستند». در این آمار عنوان شد که روان پزشکان جامعه معتقدند تعداد مبتلایان به بیماری روانی در ایران به بیش از 12 میلیون نفر است. دکتر احمد جلیلی، رییس انجمن علمی روان پزشکان ایران، با استناد به تحقیق گسترده می گوید یک چهارم مردم ایران مبتلا به بیماری های روانی اند. با این حساب، اگر جمعیت ایران را 75 میلیون نفر در نظر بگیریم، نزدیک به 19میلیون نفر از ایرانیان دچار بیماری روانی اند. البته عنوان «بیماری روانی» ممکن است اصطلاح حساسیت برانگیزی باشد. معمولا بیش تر افراد وقتی چنین لفظی در موردشان به کار می رود به شدت آن را انکار می کنند و به هیچ وجه آن را نمی پذیریند.
بنابراین شاید بهتر باشد به جای «بیماری روانی» از اصطلاح «نابهنجاری» یا «غیرنرمال بودن» استفاده کنیم. فرد نابهنجار فردی است که به صورت هنجار رفتار نمی کند. رفتار هنجار در هر جامعه ای تعریف خود را دارد اما بیش تر معیارهایی که رفتار هنجار را از رفتار نابهنجار متمایز می کند معمولا در جوامع مختلف یکسان است.
افرد نابهنجار چه مشخصه هایی دارند؟
یکی از ویژگی های افراد نابهنجار رنج بردن است. این افراد از موضوعی رنج می برند که برای یک فرد بهنجار تا آن حد رنج آور نیست. یا این که این رنج برای یک فر بهنجار گذرااست و پس از مدتی فرد به زندگی عادی خود بر می گردد. فردی را در نظر بگیرید که وقتی صبح از خواب بیدار می شود با این که کارهای زیادی برای انجام دادن دارد، اما انرژی و توان لازم برای انجام کارهایش را ندارد. چرا که شب گذشته خواب خوبی نداشته است و این خواب آشفته نتیجه فکرهای منفی روز گذشته در مورد خودش، ارتباطش با دیگران یا هر موضوع دیگری است.
در همه افراد چنین حالیت ایجاد می شود اما در برخی افراد این رنج تمامی ندارد. فرد نابهنجار به علت نداشتن انرژی از انجام کارها به صورت موثر باز می ماند و همین موضوع احساس او را در مورد خودش بدتر می کند و همین موضوع باعث بی خوابی و فقدان انرژی در روز بعد می شود. موضوع زمانی حاد می شود که این رنج ادامه دار می شود و فرد از زندگی عادی خود خارج می شود.
بنابراین رنج یکی از معیارهای نابهنجاری است. رفتار ناسازگارانه و غیرکارکردی، ویژگی دیگر نابهنجاری است. یعنی رفتار فرد به هدف مشخصی منتهی نشود. فردی را در نظر بگیرید که از گربه می ترسد. تمام دیوارهای حیاط را سیم خاردار می کشد که گربه ای وارد حیاط نشود. درها و پنجره ها را قفل می کند. این فرد به خاطر این ترس کم تر از خانه بیرون می رود و بعد از مدتی آن قدر این ترس در او قوت می گیرد که حتی کار خود را رها کرده و خانه نشین می شود.
درواقع ترس او، کارایی او را در جامعه کاهش داده و بنابراین رفتار او غیرکارکردی و نابهنجار محسوب می شود. مشخصه دیگر در افراد نابهنجار این است که رفتار آن ها غیرقابل کنترل و غیرقابل پیش بینی است. نیار ما به کنترل محیط مستلزم آن است که افراد دیگر برای مان قابل پیش بینی باشند.
فرد بهنجار روی رفتارهای خود کنترل دارد و هر زمان که بخواهد می تواند آن را متوقف کند. اما فرد نابهنجار روی رفتار خود کنترلی ندارد. مثلا راننده ای را در نظر بگیرید که وقتی راننده دیگری جلوی او می پیچید، ناگهان به قدری عصبانی می شود که دست خود را به صورت ممتد روی بوق فشاد داده و سر خود را از ماشین بیرون می آورد و هر نوع توهینی که به ذهنش می رسد، نثار راننده مقابل می کند. این فرد حتی آنقدر عصبانی می شود که ماشین را نگه داشته پیاده می شود و لگدی به ماشین راننده دیگر می زند و حتی ممکن است او را از ماشین بیرون کشیده و به باد کتک بگیرد.
میزان خشم این فرد با اتفاقاتی که افتاده تناسبی ندارد و همین باعث می شود این فرد غیرقابل پیش بینی باشد و این یکی دیگر از معیارهای نابهنجاری محسوب می شود.
نامعقولی و غیرقابل درک بودن را نیز می توان به نابهنجاری مرتبط دانست. برخی رفتارهای فرد ممکن است از دید یک تماشاگر بیرونی کاملا نامعقول باشد و افراد دیگر نتوانند درک کنند آن فرد چه می گوید و چرا این طور رفتار می کند. مثلا فردی را در نظر بگیرید که آدم هایی را می بیند که وجود خارجی ندارند و دیگر آن را نمی شنوند. همین باعث می شود عکس العمل هایی نشان دهد که افراد دیگر را متعجب کند. دیگران او را می بینند که مشغول حرف زدن با خودش است یا موضوعی را برای کسی که وجود ندارد، توضیح می دهد.
رفتار این فرد برای دیگران قابل درک نیست و همین باعث می شود از او فاصله بگیرند. گاهی هم فشار نابهنجار رفتاری است که باعث ناراحتی مشاهده گر می شود. در هر جامعه ای قوانین نانوشته ای وجود دارد که تخلف از آن ها باعث ناراحتی مشاهده کنندگان می شود. مثلا در بیش تر جوامع ادرار کردن در معابر عمومی یک قانون نانوشته است. حال فردی را در نظر بگیرید که در روز روشن بدون این که تلاشی برای پوشاندن بدن خود کند، در خیابانی که محل رفت و آمد است، ادرار کند. مسلمان مشاهده گرانی که او را می بینند احساس خوبی نخواهند داشت. این رفتار یک رفتار نابهنجار محسوب می شود زیرا باعث آزار مشاهده گران می شود.
پزشک سرخود نباشیم
البته هیچ یک از این ویژگی ها نمی تواند به تنهایی معیار بیماری روانی باشد. برای این که یک فرد را نابهنجار یا بیمار روانی بدانیم، باید تعدادی از این ویژگی ها در کنار هم قرار بگیرند. هرچه تعداد بیش تری از این ویژگی ها و با شدت زیادتر در رفتار یک فرد مشاهده شود، احتمال نابهنجار بودن آن فرد بیش تر است. اما اگر یک یا دو ویژگی در رفتار یکفرد به صورت خفیف و گه گاهی وجود داشته باشد احتمال نابهنجاری در این فرد کم تر است.
با وجود تمام این ها باید توجه داشت که قطعا خواندن یک یادداشت چند خطی به شما این امکان را نمی دهد که برای خود یا دیگران تشخیص نابهنجاری یا بیماری روانی بگذارد. برای این که رفتار نابهنجار و یک بیماری روانی در فردی تشخیص داده شود، حتما باید به متخصصان این حوزه یعنی روان شناسان و روان پزشکان رجوع شود. این متخصصان معمولا بعد از انجام مصاحبه و آزمون های کتبی در این زمینه ابراز عقیده و بعد از تشخیص نهایی اقدام به درمان فرد بیمار می کنند.
نظر کاربران
یه سلام و علیک خشک و خالی با روانپزشک حقوق یکماه آدمو به باد میده عزیزم
هزینه ویزیت مشاور بسیار بالاست . من شخصا در بسیاری موارد در زندگی زناشویی و حتی موارد شخصیت می دونم که احتیاج به مشاوره دارم ولی تا به حال نتونستم از پس هزینه ها بربیام و به مشاور مراجعه کنم
با این اوصاف من روانیه روانیم ٬بعضی وقتها کارایی انجام می دم که به غیر سرشکستگی چیزی نداره ولی نمی تونم خودم و کنترل کنم
با این حال دوس دارم خوب بشم برم دکتر ولی نمی تونم از پس هزینه های دکتر بر بیام
خب معلومه تا زمانی که پیشگیری نادیده گرفته میشه و بیمه فقط به پزشکا و بخش درمان اختصاص داره باید انتظار بدتر از اینارو داشت.متاسفانه بیماری های روانی جز بیماری قرن جدیده و چه بخوایم چه نخوایم در حال زیاد شدنه
بزرگترین بیماری روانی بشر
ولی در عرصه شناخت مدرن و مدرنیته فقط چیزهایی ارزش دارد که قابل تبدیل به قدرت مادی باشد و قابل خرج کردن باشد از جمله زیبائی. و اصلاً حتی کالاهای صنعتی هم برای جلب مشتری بایستی زیبا باشند تا چه رسد به انسان. و نیز آن انسانی که دارای اشیای زیباتری هست زیباست و گرنه زشت تلقی می شود حتی در نزد خودش : خانه زیبا، ماشین زیبا، مبل زیبا و لباسهای زیبا و ظروف زیبا. در اینجا می توان " زیبائی" را بعنوان بزرگترین بیماری روانی بشر ملاحظه کرد. این بیماری همان زشت شدگی انسان است. به بیان دیگر بشر بمیزانی که زشت می شود بیماریها هم از وی بروز می کنند. زشتی و بیماری یکی است. اینست که ایدز و کادیلاک شدیداً امری واحد هستند بهمراه دریایی از لوازم آرایش و یک لشکر از متخصصانی که شبانه روز در خدمت زیبا سازی صاحبان این کالاها و امراض قرار دارند و برق و چراغانی ها و نور افکنی ها.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۱۱۹