این اشتباهات مادرانه را در مهمانیها تكرار نكنید!
یكی از اشتباهات رایج والدین، تشویق بیهوده فرزندان در حضور دیگران و گفتن دروغ بزرگی به نام «تو از همه بهتری» به كودكان است. اما اشتباه رایج دیگری كه از اغلب والدین سر میزند، مقایسه تواناییهای فرزندشان با كودكان دیگر است.
مجله سیب سبز: از همان ماه اول بارداری، پای دیگران در كفش شماست. از آقای نانوای محله تان گرفته تا راننده تاكسی، و از خانمی كه در صف اتوبوس ایستاده گرفته تا همسایهها و زنان فامیلتان، همه به شما میگویند چه باید بخورید، چقدر بخوابید، چطور بنشینید و چطور راه بروید و. . . . اما این آموزشهای خودجوش و مردمی، تنها به دوران بارداری شما محدود نمیشود بلكه از همان روزهای اول زایمان و شیردهی، جای خود را در زندگیتان باز میكنند و گاهی آنقدر پیش میروند كه احساس میكنید مادری كردن همه آدمهای اطرافتان برای كودك شما، گیج، كلافه و سردرگمتان كرده است. دید و بازدیدهای نوروزی به آدمهای اطراف شما فرصتی طلایی برای یاد دادن راه و رسم مادری به شما میدهد و گاهی حضور در جمع را برایتان به سختترین كار دنیا تبدیل میكند.
از آشنایانی كه بدشان نمیآید در كارتان دخالت كنند گرفته تا كسانی كه تصور نمیكنند نصیحتهای دوستانهشان دخالت تلقی شود، همه و همه به شما فشار میآورند و مادر بودن را برایتان سخت میكنند اما نگران نباشید. ما به شما میگوییم كه كجا باید در مقابل آنها بایستید و چه چیزهایی را بهخاطر آرامش خود و فرزندتان نباید سخت بگیرید. در ادامه روایتی از چهارتجربه شخصی مادرانه را در این باره میخوانید.
این اشتباهای مادرانه را در مهمانیها تكرار نكنید
كودكآزار نباشید
میخواهید فرزندتان شمع مجلس باشد و با نمایش چیزهایی كه تازه یاد گرفته است توجه همه را به خود جلب كند؟ برای رسیدن به این هدف، به محض آمدن مهمانها از او میخواهید حركات ورزشی كه تازه یادگرفته را انجام دهد یا آهنگ تازهای كه در كلاس پیانو آموخته را به نمایش بگذارد؟ شاید تصور نكنید كه با این رفتارها، فشار بیش از اندازهای را به فرزندتان تحمیل کرده و با دست خودتان اسباب آزار او را فراهم میكنید. اگر نمیخواهید كودكآزار باشید، بهتر است از تلاش برای به نمایش گذاشتن مهارتهای فرزندتان دست بردارید و به او اجازه دهید كه در صورت تمایل خودش، آموختههایش را با دیگران به اشتراك بگذارد.
با دیگران مقایسهاش نكنید
یكی از اشتباهات رایج والدین، تشویق بیهوده فرزندان در حضور دیگران و گفتن دروغ بزرگی به نام «تو از همه بهتری» به كودكان است. اما اشتباه رایج دیگری كه از اغلب والدین سر میزند، مقایسه تواناییهای فرزندشان با كودكان دیگر است. چنین والدینی حتی اگر بهطور مستقیم به فرزندشان این موضوع را گوشزد نكنند، با مضطرب و افسرده نشدن، در روزهای بعد به كودكشان فشار بیشتری میآورند و برای جبران كاستیهای فرزندشان، او را هم تحت فشار میگذارند. از نظر این والدین رقابتجو، ضعیفتر بودن بچهها در موردی خاص به معنای بیكفایتی خود آنهاست و به همین دلیل برای پاك كردن این برچسب از روی خود به كودكشان فشار میآورند.
اگر شما هم رد پای چنین حالاتی را در رفتارهایتان میبینید، از همین امروز برای پذیرفتن نقاط قوت و ضعف فرزندتان تلاش كنید و بیشتر از تواناییهایش از او انتظار نداشته باشید. البته گاهی با وجود همه تلاشهای شما برای كنترل خود، حاضر شدن در جمع مادران رقابتجو باعث میشود كه هوای مقایسه كردن فرزندتان و برتر جلوه دادن او به سرتان بزند اما بهتر است در این شرایط مچ خود را بگیرید و به خود اجازه ندهید كه وارد بازی این مادرها شده و بهخاطر آنها فرزندتان را تحت فشار قرار دهید.
نگذارید دیگران تربیتش كنند
هرگز عنان تربیت فرزندتان را به دست دیگران ندهید و با جلو انداختن صاحبخانه، برای حل كردن مسئله تلاش نكنید. كودك شما باید بداند كه بزرگترین قدرت برای مهار كردن رفتارهایش شما هستید و قرار نیست بهخاطر حرف دیگران روی صلاحدید شما پابگذارد. گذشته از این، شاید همه توصیههایی كه دیگران برای كنترل رفتار فرزندتان میكنند و پیشنهادهایی كه به شما برای بیرون آمدن از بحران میدهند، به صلاح شما و فرزندتان نباشد یا با شرایطی كه در آن قرار دارید، سازگار نباشد. پس با كمك یك روانشناس كودك، راه درست برای حل مشكل را تشخیص دهید و به دیگران برای تغییر آن فرصت ندهید.
نگذارید در كارتان دخالت كنند
اینكه دیگران برای تربیت كردن فرزند شما پا پیش بگذارند، میتواند بسیار آزاردهنده باشد اما تلاش آنها برای شكستن قانونهای تربیتی شما هم گاهی میتواند به همین اندازه آزاردهنده جلوه كند. اگر اعضای خانواده یا دوستانی كه به خانهشان رفتهاید، بدون توجه به حساسیتهای شما برای رد شدن از قانونهای تربیتیتان تلاش میكنند، تنها چاره پیشرویتان قاطع بودن و گوشزد كردن حساسیتهایتان به آنهاست. اگر فرزند شما حق ندارد روی مبل بپرد، حتی در صورتی كه صاحبخانه با این رفتار مشكلی نداشته باشد، نباید به او اجازه این كار را بدهید و اگر گفتن برخی جملات جزء خط قرمزهایتان است، نباید به اطرافیانتان اجازه دهید كه به فرزند شما در گذشتن از این خط قرمزها كمك كنند.
در بسیاری مواقع، استدلال اطرافیان این است كه «بگذارد بچه در خانه ما راحت باشد!» اما به آنها گوشزد كنید كه برخی قوانین قابل عبور نیستند و فرزند شما درهر كجایی باید به آنها پایبند باشد. گاهی دلخور شدن دیگران، آسیبی كمتر از گیج شدن فرزندتان بهخاطر ناپایدار بودن قوانین تربیتی را همراه میآورد.
انعطافپذیر باشید
هم شما میدانید و هم فرزندتان باید بداند كه همه قوانین همارزش نیستند. شاید سر زدن به كمدهای صاحبخانه، از جمله قوانینی باشد كه فرزندتان حق عبور از آنها را ندارد اما مسلما كمی دیر و زود شدن ساعت خوابش نمیتواند در گروه چنین قانونهایی جا بگیرد. پس در مورد قوانینی كه رعایت نشدنشان آسیب چندانی را همراه نمیآورد، انعطافپذیر باشید و بهخاطر كمی دیر شدن (نه تا نیمهشب به تاخیر افتادن) ساعت خواب كودكتان یا تلاشش برای غذا نخوردن در مهمانی، زمین و زمان را به هم نریزید.
نمیگوییم در همه مهمانیها از این قوانین صرفنظر كنید اما بپذیرید كه گاهی انعطافپذیری به شما قدرت بیشتری برای كنترل شرایط میدهد اما در صورتی كه فرزندتان را میشناسید و میدانید كه دیر شدن ساعت خواب یا به تاخیر افتادن زمان غذا خوردنش او را بدقلق و كنترلش در حضور دیگران را سخت میكند، برای رعایت نظم همیشگی در این موارد تلاش كنید و به توصیههای دیگرانی كه شرایط شما و فرزندتان را نمیدانند، اهمیت ندهید.
مجبورش نكنید از همه عذرخواهی كند
درست است كه كودك شما باید مسئولیت رفتارهایش را بر عهده بگیرد و در صورت اشتباه كردن از كسانی كه خسارت دیدهاند عذرخواهی كند اما به محض دیدن اشتباه و لغزش فرزندتان، او را مجبور به عذرخواهی نكنید و غرورش را در مقابل دیگران نشكنید. بچههایی كه مدام مجبور میشوند بهخاطر هر اشتباه سادهای از دیگران عذرخواهی كنند، اعتماد به نفسشان پایین میآید و تصور میكنند كه تكتك رفتارهایشان اشتباه و آسیبزننده است.
شرمنده نشوید
نگذارید شرمندگی كه بهخاطر رفتارهای فرزندتان سراغتان میآید، توان نشان دادن واكنش درست را از شما بگیرد. میدانیم در موقعیت سختی قرار دارید اما بهخاطر خوشآمد دیگران، واكنشی به رفتارهای فرزندتان نشان ندهید كه بعدها بهخاطرش احساس گناه كنید. اگر به هیچ طریق از پس كنترل رفتارهای كودكتان برنمیآیید به جای تلاش برای فهماندن مشكل به او برای مهار كردن موقتیاش تلاش كنید یا با كوتاه كردن زمان مهمانی، امكان بروز مشكلات شدیدتر را فراهم نكنید.
روشتان را تغییر ندهید
با تغییر دادن مداوم روش تربیتیتان ماجرا را پیچیدهتر نكنید. اگر روش خاصی را برای كنترل فرزندتان در نظر گرفتهاید و نسبت به درست بودنش مطمئن هستید حتی در حضور دیگران هم به آن روش پایبند باشید در غیر این صورت، فرزندتان گیچ و سردرگم خواهد شد و از حضور دیگران به عنوان ابزاری برای در دست گرفتن كنترل و نشان دادن رفتارهای نادرست استفاده خواهد كرد پس نگذارید روی نقطه ضعف شما دست بگذارد و حضور دیگران را به عنوان مجوزی برای سرپیچی كردن از قوانین و در دست گرفتن قدرت تلقی كند.
نمیخواهم مثل آنها باشم
الهام؛مامان آراد
انگار من مادرش نیستم؛ منی كه تمام صبح تا شبم را در كنار او میگذرانم، از نظر دیگران هیچ چیز در مورد بزرگ كردن فرزندم نمیدانم. از نظر آنها زیاده از حد سهلانگارم و با بیتوجهیهایم به كودكم ظلم میكنم. میدانم برای مادربزرگها نوه اول همهچیز است اما گاهی نمیتوانم رفتارهای مادرم را هضم كنم. بچهداری از نظر او یعنی مدام بچه را در آغوش گرفتن.
اوایل در برابر حرفهایشان سكوت میكردم و روش خودم برای نگهداری از فرزندم را تغییر نمیدادم اما چند ماه كه از تولد او گذشت، دیگر نتوانستم در برابر تكهپرانیها و واكنشهایشان طاقت بیاورم. حالا در حضور آنها، من هم یكی مثل خودشان هستم؛ كسی كه جز بچهداری نباید هیچ كار دیگری در زندگیاش داشته باشد؛ كسی كه از لحظه بیداری تا لحظه خواب باید كودكش را در بغل بگیرد، یكدستی غذا بپزد، در چند ثانیه غذایش را بخورد و از لذت یكبار در ماه بیرون رفتن با دوستانش هم بیبهره باشد.
كافی است بگویم برای بچهای كه از جانم عزیزتر است و یك بخش زندگیام است و همچنین برای مادرم شایسته، توانمند و آرام بودن، باید به ابعاد دیگری كه در زندگیام اهمیت دارند هم برسم تا دوباره سیل گوشه و كنایهها روان شود و بگویند تو كه كارهای دیگری داشتی چرا بچهدار شدی؟ فكر نمیكنی سنت برای بچهدار شدن كم بود؟ مادری یك كار تماموقت است و اگر میخواستی آزاد باشی و به خواستههای خودت برسی چرا او را به دنیا آوردی و. . . .
تعطیلات عید نزدیك است و میدانم اگر كوچكترین زمانی را برای گذراندن با فرزندم از دست دهم، باز هم متهم میشوم. انگار قرار است من هم مثل مادرم، یك مادر مراقبتكننده و وسواسی باشم كه حتی یك ثانیه هم اجازه دور شدن بچههایش از جلوی چشمش را نمیداد و با خستگی و كلافگی اما با احساس غرور ناشی از مادر تماموقت بودن روزهایش را میگذراند.
نمیخواهم با کسی بحث کنم و نمیخواهم مثل کسی زندگی کنم؛ اما توان پاسخ دادن به هیچ کس و توضیح دادن هیچ چیز را ندارم. فکر میکنم چارهای جز نشان دادن رفتارهای دوگانه ندارم و برای حفظ رابطهام با خانوادهام و کم کردن تنشها، چارهای جز این ندارم که در خانه خودم به یک شیوه مادری کنم و در حضور دیگران به یک شیوه دیگر. شاید این آسانترین راه برای پایان دادن به این بحثهای آزار دهنده باشد.
آقای راننده هم صاحبنظر است
نوشا؛ مامان شایان
پسرم تا یك سالونیمگی راه نیفتاد. من و پدرش از همه نگرانتر بودیم اما از آنجا كه با متخصصان مختلف مشورت كرده بودیم، میدانستیم كه پسرمان سالم است و باید تا چند ماه دیگر برای راه افتادنش منتظر بمانیم. اظهار نظرها، مقایسهها و توصیهها تمامی نداشت. هر دوی ما از پاسخ دادن و سوالات تكراری، خسته بودیم اما همان كسانی كه بارها پاسخهایمان را شنیده بودند، باز هم حرفهایشان را تكرار میكردند و هیچ وقت قانع نمیشدند.
مهمانی رفتن در چنین شرایطی آزاردهندهترین كار به نظر میرسید. در اینكه مردم ما در همه مسائل كارشناس و صاحبنظر است شكی نیست؛ ولی یك وادی ویژه در این مورد، بچه و بچهداری است. من براساس تجربه و سنام یاد گرفتم كه خیلی به اظهارنظرهای نابجا و بیمورد و بیپایه توجه نكنم و با دیگران در مورد این توصیههای تكراری بحث نكنم و گرچه بعد از به دنیا آمدن پسرم هم سعی كردم همین روال را دنبال كنم، اما دخالتهای بیجای اطرافیان در هر موردی گاهی كلافهكننده میشد.
همه حق مسلم خودشان میدانستند كه در مورد بچه، رفتارهایش و شیوههای تربیتش نظر بدهند، راهنمایی كنند و حتی تا سرزنش كردن و زیر سوال بردنت پیش بروند. این دخالتها و اظهار نظرها فقط مختص بستگان درجه یك نبود؛ حتی راننده تاكسی گذری هم این حق را برای خودش قائل میشد كه اصول بچهداری را به تو گوشزد كند و اصولا چون به قضیه برچسب راهنمایی و دلسوزی میخورد، حق اعتراض و برخورد قاطع را هم به من داده نمیشد. حالا تصور كنید مادری كه به خصوص در تجربه اولش دچار هزار و یک بحران و دغدغه و خستگی است، باید همه این حرف و حدیثها را هم تحمل كند و با آنها كنار بیاید.
این ماجرا در جمعهای خانوادگی و دوستانه خیلی پررنگتر خود را نشان میداد و گاهی میتوانست و هنوز هم میتواند كه تفریح و وقت خوش آدم را به راحتی تلخ كند. اینكه مدام احساس میكنی زیر نظری و باید طوری رفتار كنی كه سوژهای برای شروع دلسوزیها و راهنماییها گیر كسی نیاید، از همه چیز سختتر است. حالا حساب كنید كه بچه ناخوش و خسته باشد؛ آن موقع است كه همه راهی را پیش رویت میگذارند تا بچه بدقلقت را آرام كنی و آنقدر حرف عوض میكنند و تو را برای اجرای حرفها در تنگنا قرار میدهند كه بچه خستهتر و كلافهتر میشود.
من آدم قانونمندی نیستم اما برای حفظ آرامش و آسایش فرزندم از اول سعی كردم روال مشخصی در پیش بگیرم. مثل نوع تغذیهاش، ساعت خوابش، لباس پوشیدنش و. . . اما متاسفانه میبینم و میشنوم كه این برنامهها یعنی سوسول بار آوردن بچه و مدام باید در مورد اینكه بچه فلانی ساعت یک شب میخوابد یا فلانی به بچه زیر یك سالش غذای پر از سس مایونز میدهد، گوش كنم.از نظر اطرافیان من، مادر خوب یعنی مادری که هیچ محدودیتی را برای فرزندش در نظر نمیگیرد و هیچ وقت« نه» به زبان نمیآورد. اما ای كاش یه كم یاد میگرفتیم حریم افراد را رعایت كنیم و تنها وقتی با حرفهایمان وارد این حیطه شویم كه طرف مقابل خودش بخواهد و پذیرای آن باشد، نه اینكه با حرفا و دخالتهای بیجا و بیمورد او را با حال بد از مهمانی به خانه بفرستیم.
من مادر ضدحالی هستم
مریم؛ مامان صدرا
یكی از چیزایی كه خیلی در مهمانیها مخصوصا خانه پدرم و اقوام نزدیك ناراحتم میكند، این است كه كنترلم روی چیزهایی كه برای صدرا ممنوع یا محدود كردهام، از بین میرود. میدانم همه به خاطر دلسوزی وارد عمل میشوند اما متاسفانه با وجود تذكرهای همیشگیام به خودشان مجوز میدهند هر كاری كه دوست دارند انجام دهند و به قانونهایی كه من به عنوان مادر وضع كردهام، اعتنایی نكنند.
برای نمونه صدرا تا تبلت یا گوشی دست كسی میبیند دلش میخواهد عكس و فیلمهای داخلش را تماشا كند. تا اینجای ماجرا مشكلی نیست. چون به هر حال گوشیها و تبلتها با هم فرق میكنند و صدرا كار كردن با همه آنها را بلد نیست و بعداز كمی تلاش كردن،خودش گوشی را كنار میگذارد. اما مشكل از آنجا شروع میشود كه دوستان خودشان ویدئوهای جالبی كه روی تبلتهایشان هست را به بچه نشان میدهند و این آغاز همه مشكلات است. من معتقدم كه دیدن همه آن ویدئوها برای پسری به سن صدرا مناسب نیست اما وقتی كه صدرا چنین ویدئوهایی را میبیند، تا ما از آن خانه نرویم صدرا گوشی را رها نمیكند و همه را با صدای تكرار شونده و بلند ویدئوها كلافه میكند.
همین مسئله در مورد خوراكیهایی كه نمیخواهم صدرا فعلا با آنها آشنا شود - مثل نوشابه یا پفك و. . . - هم وجود دارد و اصرارهای همه برای دادن این خوراكیها به صدرا آنقدر پیش میرود كه مجبور میشوم قانونهای همیشگی كه مشخص كردهام را بشكنم و چیزهایی كه قبلا ممنوع كرده بودم را آزاد كنم. همه این رفتارها از من در چشم پسرم مادری سختگیر میسازد و او را به این خیال میاندازد كه برای شاد بودن و رسیدن به خواستههایش، باید سراغ دیگران برود و این اتفاقی است كه من را میترساند و حاضرشدن در مهمانیها را برایم سخت و آزاردهنده میكند.
در خانه مادرم بچهها پادشاهی میكنند
زهرا؛ مامان سارا و شهاب
از نظر همه من مادر سختگیری هستم اما فكر میكنم هیچ مادری نیست كه یكسری دغدغههای شخصی برای بزرگ كردن بچههایش نداشته باشد. همیشه مجموعهای از نگرانیها وجود دارد كه آدم را وادار میكند اجازه انجام بعضی كارها را به فرزندش ندهد. معمولا یك مادر این دغدغهها را در قالب قانونهایی برای خودش تعریف میكند و سعی میكند همه جا آن قوانین را اجرا كند. قطعا هر كسی در خانه خودش میتواند آنطور كه صلاح میداند بر رفتارهای فرزندش نظارت كند اما در سفر و مهمانی با حضورآدمهایی كه خود را در امر تربیت بچه صاحبنظر میدانند کار سخت میشود.
از این آدمهای همیشه صاحبنظر كه بگذریم، عدهای هم هستند كه كاملا مادر و روشهای تربیتی و برنامههاش را نادیده میگیرند و دوست دارند به روش خودشان به بچه محبت كنند. میدانم كه همه شما با پدیده نوه لوس كردن آشنا هستید. نوهها عزیزكردههای پدر و مادرمان هستند و حتی گاهی از ما هم برایشان عزیزتر هستند؛ آنقدر كه آدم به چشم خودش میبیند كه پدر و مادرش كارهایی برای نوه عزیزشان میكنند كه در بچگی انجامش برای ما محال بود. نمیدانم خاصیت سن و سال است كه پدر و مادرهای ما را اینقدر منعطف میكند یا رقابت با ما در جلب محبت بچه یا چیزی دیگر؛ فقط میدانم كه تمام قانونها در خانه پدربزرگ و مادربزرگ از اعتبار میافتد و بچهها مطلقا در خانه آنها سلطنت میكنند.
حرف زدن و درخواستهای مكرر ما هم فایدهای ندارد و دختر كوچولوی ما میتواند ساعت ۹ شب بستنی بخورد یا ساعت دو شب بخوابد و پسر كوچولویمان هم میتواند هرقدر خواست با كامپیوتر بازی كند. سختترین كار دنیا این است كه از پدر و مادر مهربانمان بخواهیم كه به قانونهایی كه برای بچهها گذاشتهایم احترام بگذارند و وقتی چنین خواستهای را بیان میكنیم، ما را به چشم مادر فولادزره نگاه نكنند. میدانم كه این مشكل خیلی از ماهاست بهخصوص كه الان همه به یك بچه و دو بچه اكتفا میکنند و بچهها بیشتر از قبل در مركز توجه قرار میگیرند. كاش راهی پیدا میشد كه خیلی منطقی به پدر و مادر خودمان یا بهخصوص به پدر و مادر همسرمان میفهماندیم كه ما بزرگ شدهایم و خیر و مصلحت بچههایمان را میخواهیم تا شاید آنها هم به قوانین ما احترام میگذاشتند اما بعید میدانم که هرگز به چنین راهی دست پیدا كنم.
ارسال نظر