بررسی آثار مخرب تلویزیون بر روان کودکان
کودکان چه فیلمهایی ببینند؟
با اينكه اين روزها كامپيوتر و اينترنت گستردگي وسيعي پيدا كرده اما هنوز نتوانسته جاي تلويزيون را بگيرد.
با اينكه اين روزها كامپيوتر و اينترنت گستردگي وسيعي پيدا كرده اما هنوز نتوانسته جاي تلويزيون را بگيرد. شايد همه در خانه كامپيوتر نداشته باشند اما تقريبا ميتوان گفت تلويزيون در دور افتادهترين روستاها هم وجود دارد. حالا ديگر از كودكان نوپا تا پيرمردان و پيرزنان جذب اين جعبه جادويي ميشوند و كودكان انجام تكاليف مدرسهشان را با برنامههاي تلويزيون تنظيم ميكنند. تماشاي تلويزيون مقدار زيادي از وقت كودكان را به خود اختصاص مي دهد و اين اوقات براي كودكان پيش از دبستان بيش از دبستانيها و در ايام تعطيلات سال نو و تابستان بيش از ايام مدرسه است. واقعيت اين است كه كودكان ۲۰ برابر بيش از بزرگسالان از تلويزيون اثرپذيري دارند. چشم و گوش کودک مانند دوربیني بسیار دقیق عمل كرده و از هر صحنه و صدایی فیلمبرداری میکند. از روابط عاطفی در سریالها و فیلمها گرفته تا تبلیغاتي که پخش میشود. حتی کوچکترین سکانسها از لنز تیزبین دوربین کودک مخفی نمیماند. بنابراين محتواي برنامههاي تلويزيون اهميت بسياري پيدا ميكند. در اين ميان آنچه بيش از همه خودنمايي ميكند سريالهايي است كه از قضا فراگيري زيادي در ميان خانواده دارد و ميتواند كودك را درگير كند. خانم حكيمه قادري، مشاور و روانشناس درباره تاثير سريالهاي گوناگون در رفتار كودكان برايمان بيشتر توضيح ميدهد.
از آنجا كه بچهها بين رويا و واقعيت تفاوت قائل نيستند بسيار سريع به رويا ميروند و رويا براي آنها كمكم جلوه واقعيت پيدا ميكند. در اين ميان سريالهايي كه در گروه سني آنها قرار ندارند، روياپردازي آنها را بيشتر ميكنند. با توجه به اينكه مرز واقعيت و رويا براي آنها باريك است به گونهاي اثر ميگيرند كه انگار آنها هم مانند بزرگسالان در جريان موضوعات قرار دارند. اما بزرگسالان به دليل قوه تميز خيال از واقعيت از برنامههاي تلويزيوني و سريالها آسيب رواني دريافت نميكنند ولي كودكان به ويژه كودكان پيش دبستاني، به روشني قادر به تمايز بين خيال و واقعيت نيستند. بحث ديگري كه مطرح ميشود EQ يا هوش هيجاني است كه با تولد كودك شكل ميگيرد و كمكم فرد را به پختگي و بلوغ ميرساند. اما برخي اوقات سريالها شتابي فزاينده به اين بلوغ هيجاني ميدهند و همين باعث ميشود اين موضوع عمق پيدا نكند و پختگي لازم در اين بچهها اتفاق نيفتد. مثل اينكه بچهها هوس لقمه بزرگي را ميكنند كه قدرت هضمش را ندارند.
موضوع اين نيست كه سريالها، سريالهاي بدي هستند. به عنوان مثال همه ميدانيم كه گلابي ميوه بدي نيست و خواص مفيد زيادي دارد اما همين ميوه پرخاصيت را نميتوان به يك كودك ۶ ماهه خوراند، چون توانايي هضمش را ندارد. اين دقيقا اتفاقي است كه در سريالها ميافتد. اين موضوع باعث ميشود بچهها پيش از آنكه آمادگي دريافت يك موضوع را داشته باشند درگير آن شوند و مشغوليت و وسواس فكري در آنها ايجاد كند. حتما والدين تجربه كردهاند كه بچهها با ديدن سريالها بيشتر از آنها درگير ميشوند، چون بلوغ هيجاني در آنها شكل نگرفته است. بزرگترها وقتي سريالي را ميبينند از آن ميگذرند اما بچهها آن را با خود ميكشانند. درست است كه سريال يك موضوع ناتمام است و ما در كل ميخواهيم موضوعات ناتمام را تمام كنيم اما اين پيگيري ذهن، آنقدر كه بچهها را اذيت ميكند بزرگترها را درگير نميكند.
در برنامههاي داخلي ما شاهد برخي مميزيها هستيم كه در برخي موضوعات كار را براي والدين راحتتر ميكند. در حالي كه در مورد سريالهاي غير ايراني اين درگيريهاي عاطفي و هيجاني چند برابر است و به همان نسبت الگوپذيري نيز بسيار بيشتر است. روش مقابله والدين با اين قبيل برنامهها بسيار مهم است. منع منطقی تماشای سريالهاي خارجي باید با تشویق به تماشای برنامههایی با کیفیت همراه باشد. وقتی موضوعی منع میشود، باید به سرعت برای آن جایگزین مشخص کنیم. جدا از مسئوليت اصلي والدين در كنترل برنامههاي قابل تماشا براي كودكان، مسئولان تلويزيون هم ميتوانند با ایجاد شبکههايي برای کودکان و نوجوانان در جذب كودكان به تماشاي برنامههاي مخصوص خودشان موثر باشند.
براي مجاب كردن بچهها براي نديدن سريال نياز به يك بستر خانوادگي و همچنين آموزش والدين است. اگر بچهها را نه تنها براي تماشاي سريال بلكه طوري تربيت كنيم كه برنامه زندگي خودشان را داشته باشند مثل اينكه درس بخوانند، كارتون نگاه كنند و...، اين مشكلات كمتر ميشود. بسياري از والدين در اين زمينه موفق عمل ميكنند و در ساعتهايي كه سريال پخش ميشود كودك آنها يا در حال درس خواندن است يا آماده ميشود كه بخوابد، چون به او آموزش داده شده نه اينكه گفته شده باشد «نبايد نگاه كني، نبين و نكن» والدين بايد در اين مورد با يك مشاور يا روانشناس يا هركسي كه ميتواند كمكشان كند مشورت كنند و از نظرات آنها بهرهمند شوند. اگر این آموزش در میان پدر و مادرها وجود ندارد، نهادهای اجتماعی و فعالان کودک باید این آموزش را بدهند.
تماشاي سريالهاي تلويزيوني موضوعي است كه به برنامهريزي و عادت بسيار وابسته است. بچهها اگر سريال ببينند عادت ميكنند كه بيشتر نگاه كنند و اگر عادت به نديدن سريال پيدا كنند، موضوع از ذهنشان ميافتد. خانوادهها بايد بتوانند بين برنامههاي خوب و بد و برنامههاي خوب و خوبتر تفاوت قائل شوند. متاسفانه برخي خانوادهها يك سريال را در طول روز دوبار ميبينند چنين مادري چطور ميتواند به فرزندش بگويد سريال نگاه نكن. خويشتنداري و قدرت نه گفتن به افراد بايد اول در خود والدين شكل بگيرد. به هر حال اين پدر و مادر هستند كه انتخاب ميكنند چه برنامهاي ديده شود. نكته مهم اين است كه در راس هرم خانواده بايد والدين قرار داشته باشند و آنها كنترلكننده و تعيين كننده باشند. بچهها با والدين در تعاملند بنابراين والدين ميتوانند تعيين كنند. در مورد بسیاری از سريالهای خارجی دیدهایم که پدر و مادر برای تنبیه کودکانشان میگویند «حق نداری برنامه مورد علاقهات را ببینی و تا فردا صبح نیز از اتاقت بیرون نیا.» این نوع تنبیه در خانوادههای ایرانی یک نوع شوخی تلقی میشود. عدم کنترل فرزندان را نباید با مهربانی یکی دانست و والدین باید بتوانند برای فرزندانشان تعیین تکلیف کنند.
خوشبختانه در حال حاضر تمام شبكهها برنامه مخصوص بچهها دارند و بسياري از بچهها حتي به مستندهاي علمي علاقه دارند و اين موضوعي است كه به آن توجه چنداني نميشود. بيشتر بچهها حتي آنهايي كه در مدرسه موفق نيستند به مستند علاقه دارند. اما والدين نسبت به فيلمها و برنامههاي مناسب سن بچهها شناخت درستي ندارند. وقتي از آنها سوال ميشود چند برنامههاي مناسب سن فرزندشان را نام ببرند، معمولا سكوت ميكنند و اين ضعف است. در حالي كه اگر تلاش كنند ميتوانند نظمي به اين موضوع بدهند. اين مسئله اصلا حاد نيست و مشكل بياطلاعي والدين است. والدين بايد مرز خودشان با بچهها را مشخص كنند. اين كه آنها ميتوانند برخي سريالها را ببينند و بچهها نميتوانند يك واقعيت است و اين بايد جا بيفتد. پدر و مادرها بايد خويشتنداري را در خود و فرزندشان تقويت كنند و تمام اينها زير سايه فرزندپروري است. اگر والدين شيوههاي فرزند پروري درستي داشته باشند و مرزشان با كودكشان تداخل نكند به راحتي ميتوانند قوانين خانه را به كودك آموزش دهند.
در مورد سريالهايي كه پخششان به تازگي به پايان رسيده از جمله سريال ستايش بايد گفت از آنجا كه اين سريال پلانهاي عاطفي و هيجاني زيادي داشت و بازيهاي رواني در اين سريال بسيار زياد بود، اين سريال احساس امنيت بچهها را به هم ميريخت و اضطراب جدايي به بچهها ميداد و باعث ميشد بچهها كمكم احساس عدم امنيت كنند يا به ترديد بيفتند و اعتماد نكنند. حتي ممكن بود كودكان با ديدن اين سريال رويابافي منفي داشته باشد. در مورد سريال مختارنامه هم به دليل صحنههاي خشني كه در آن وجود داشت، نبايد مخاطب كودك را با خود همراه ميكرد. از آنجا كه كودكان اطلاعات فلسفي و تاريخي اين موضوعات را نميدانند، به همين دليل احساساتيتر ميشوند و ممكن است تاثيرات منفي بر آنها بگذارد. البته در اين سريال در برخي قسمتها كه خشونت زياد بود، روابط عمومي سريال توصيه ميكرد كودكان آن را نبينند. انتخاب سريال مناسب كودك فاكتورهايي دارد كه والدين بايد به آن توجه لازم را داشته باشند. اين قبيل سريالها كه ذكر شد حتي مخاطب بزرگسال را نيز درگير ميكند بنابراين به هيچ عنوان مناسب كودكان با توجه به شرايط رشد فكري و ذهني نيست.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
ارسال نظر