پروژه نابغه سازي را متوقف كنيد!
بي ترديد روزي خواهد رسيد خود و فرزندتان از اينهمه كلاس خسته شده ايد ، فرزندتان به سرعت روزهاي اول پيشرفت نمي كند و همين عدم پيشرفت شما و او را سرخورده و نا اميد كرده است .
همه والدين دوست دارند فرزندشان با بچه هاي ديگر متفاوت باشد ، بهترين باشد ، نابغه اي كه از همه همسالان باهوشتر است ، مورد توجه ديگران است و در ميان فرزندان اقوام و آشنايان و اطرافيان چون گوهري مي درخشد !
قسمت عمده اي از درآمد خانوارهاي متوسط به بالا نيز در كشور صرف تربيت فرزندان مي شود ، از كلاسهاي گوناگون فوق برنامه تا مدارس غير انتفاعي و بسته هاي آموزشي و تقويت هوش !
اما آيا تا كنون با خود انديشيده ايم كه اين امر واقعا تا چه حد امكانپذير است ؟
اينكه ما تمام تلاش خود را براي رشد و تربيت هرچه بهتر فرزندانمان بكار بگيريم هيچ ايرادي ندارد و اصولا يكي از وظايف والدين است .
اما اينكه بدون در نظر گرفتن استعداد و توان خدادادي و ظرفيت فرزندمان و صرفا با نگاه تك بعدي به امكاناتي كه در اختيار او قرار داده ايم ، از او انتظاراتي داشته باشيم كه در توان او نيست و يا اصولا لازم نيست كه فردي واجد همه اين شرايط و توانايي ها و استعداد ها باشد ، درست است ؟
حتما سراغ داريد بچه هايي را كه پدر و مادرهايشان آنها را از صبح تا شب از اين كلاس به آن كلاس و از اين آموزشگاه به آن اموزشگاه به دندان مي كشند ، و انتظار دارند نابغه اي بسازند كه هم فرانسه مي داند ، هم انگليسي ، هم استاد نقاشي است و هم پيانيستي زبده ، هم شناگري ماهر است هم واليباليستي در حد تيم ملي و از همه مهمتر ، در آينده اي نه چندان دور عكس او را درميان ده نفر اول كنكور سراسري خواهيم ديد !
شايد در ابتدا و در مراحل آوليه آموزش اين امر خوشايند به نظر برسد . و وقتي فرزندشان در ميان همسالان خود نتهاي موسيقي را مي داند ، آهنگ مبارك باد را مي نوازد ، يك اتود نقاشي ميزند و يا چهار كلمه به فرانسه مي گويد ،بسيار به خود و فرزندشان ببالند .
اما فكر ميكنيد تا كجا ميتوان ادامه داد ؟ بي ترديد روزي خواهد رسيد خود و فرزندتان از اينهمه كلاس خسته شده ايد ، فرزندتان به سرعت روزهاي اول پيشرفت نمي كند و همين عدم پيشرفت شما و او را سرخورده و نا اميد كرده است .
آرام آرام از تعداد كلاسها كم ميشود ، و كار به جايي ميرسد كه فرزند شما تمايلي به انجام امور درسي و آموزشي روزمره خود نيز ندارد ، زيرا نا اميد ، بي اعتماد به نفس و سرخورده شده است . والدين اين را به راحتي درك نميكنند ، باز هم كلاس بيشتر وفشار مضاعف ، كه نتيجه اي معكوس در پي دارد .
كوچكترين اثر اين موضوع احساس شرمساري است كه بعدها و در ميان جمع براي شما و فرزندتان روي خواهد داد كه اصولا چندان مشكلي نيست .
مشكل اصلي اينجاست كه عدم موفقيت در همه اين زمينه ها ، كه طبيعي هم هست ، اعتماد به نفس فرزند شما را به شدت كاهش داده و او را از پيشرفت طبيعي در مسير زندگي خود نيز بازخواهد داشت .
دوستي را به ياد مي آورم كه خواهر و برادر بزرگترش دانشجوي پزشكي بودند . او با ما در دبيرستان فرزانگان همكلاس بود و مدام به او القا شده بود كه خواهر و برادر عادي تو دانشجوي پزشكي هستند ، تو كه در فرزانگان درس ميخواني خدا مي داند كه صاحب چه استعدادي هستي و به كجا بايد برسي .
بنده خدا از روز اول دبيرستان دغدغه كنكور و المپياد و هزار مسئله ديگر داشت . سال آخر دبيرستان به خاطر فشارها و استرس هاي وارد شده اختلال رواني پيدا كرد و نهايتا در يك رشته كارداني ، آنهم با مكافات ادامه تحصيل داد !
فراموش نكنيم :
۱- خداوند به هر كس به اندازه اي بهره اي از هوش و استعداد و توان يادگيري داده است . هيچكس نه ميتواند و نه اصولا نيت اين را دارد كه منكر اثر آموزش و پيگيري آن در افراد شود ، اما آيا ميتوان پذيرفت كه هر آموزشي در هر سطحي و براي هر كسي موثر باشد و او را در هر آنچه آموزش ديده توانمند سازد ؟
۲- ضرورتها را تشخيص دهيد و در همان حد براي فرزندان زمينه آموزش و يادگيري را فراهم كنيد . خوب است كه فرزند شما ورزش كند و يك رشته ورزشي مناسب را دنبال كند ، اما قرار نيست او مانند قهرمانان المپيك دوران باستان در همه رشته هاي ورزشي نام آور باشد !
به ياد داشته باشيد ورزش در يك رشته مناسب جهت حفظ سلامتي براي فرزند شما كافيست .دانستن زبان انگليسي يك ضرورت است . اما قرار نيست فرزند شما مثل بلبل انگليسي حرف بزند و همزمان آلماني و فرانسه را هم بداند .
مگر او كيست ؟ نكند چون فرزند شماست بايد حائز همه اين شرايط باشد ؟ ! ؟ بگذاريد كودكانتان قدري كودكي كنند !
۳- به فرزندان اجازه بدهيد شكست و ناكامي را در زندگي خود تجربه كند . اينكه شما مدام او را در سايه حمايت خود بگيريد ، جلوي شكست خوردن او را بگيريد و خرابكاريهايش را بدون اينكه آب در دلش تكان بخورد ترميم كنيد نمي تواند تا ابد ادامه پيدا كند .
هم توان شما محدود است و هم اصولا هميشه در زندگي او نخواهيد بود . فرزند شما روزي مستقل خواهد بود ، در اين جامعه زندگي خواهد كرد و بي ترديد طعم ناكامي و شكست را خواهد چشيد .
طوري رفتار كنيد كه ظرفيت ، آمادگي و توان مقابله با اين موضوع را داشته باشد ، در غير اينصورت با اولين تلنگري كه شما در كنارش نباشيد ، فروخواهد ريخت .
۴- و نهايتا فراموش نكنيد ، ما والدين فرزندانمان هستيم ، نه خداوند فرزندانمان . وظيفه ماست در حد توانمان در تربيت و موفقيت آنان كوشا باشيم . سهمي از موفقيت ها و ناكامي ها را براي فرزندانمان باقي بگذاريم .
ارسال نظر