۹۵۲۱۵۲
۲۰ نظر
۵۳۳۲
۲۰ نظر
۵۳۳۲
پ

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

هیچکس، حتی خود الزایر دیون هم نمی‌دانست که قرار است پنج قلو به دنیا بیاورد و بعد از اینکه پنج فرزند دختر به نام‌ها آنت، امیلی، ایوان، سسیل و ماری به دنیا آورد، دو ساعت شوکه بود و فریاد می‌زد: «من با این‌ها چه کار کنم؟»

برترین‌ها : هیچکس، حتی خود الزایر دیون هم نمی‌دانست که قرار است پنج قلو به دنیا بیاورد و بعد از اینکه پنج فرزند دختر به نام‌ها آنت، امیلی، ایوان، سسیل و ماری به دنیا آورد، دو ساعت شوکه بود و فریاد می‌زد: «من با این‌ها چه کار کنم؟»

الزایر فکر می‌کرد دوقلو باردار است و فکرش را هم نمی‌کرد که آن‌ها پنج قلو باشند. چرا؟ چون پزشکان می‌گویند که احتمال اینکه یک نفر به طور طبیعی پنج قلو باردار شود، یک در ۵۵میلیون و احتمال به دنیا آوردن پنج قلوی همسان غیرقابل محاسبه است. تنها پنج قلوی همسان که تاکنون ثبت شده، متعلق به خانواده دیون است و البته تنها پنج قلو‌های سالمی هستند که هر پنج نفر زنده ماندند.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

پنج قلو‌ها در ۲۸ مه ۱۹۳۴ و دو ماه زودتر از موعد، در روستای کوربیل در شمال انتاریو در کانادا به دنیا آمدند. آن‌ها در مجموع تنها حدود ۶ کیلوگرم وزن داشتند، بزرگترین آن‌ها ۱.۱۳ کیلوگرم وزن داشت، در حالی که کوچکترین آن‌ها ۷۰۰ گرم بود. آن‌ها مشکلات تنفسی جدی داشتند و شرایط خانه آن‌ها در مزرعه، بدون گرما و برق، به بهبود آن‌ها کمکی نمی‌کرد.

پزشک محلی، آلن روی دافو، که هنگام تولد بچه‌ها حضور داشت، توانست این پنج قلو‌های زودرس را تحت شرایط سخت و بدون دسترسی به تجهیزات پزشکی، زنده نگه دارد. او خانه را استریل کرد و نوزادان را در یک سبد حصیری با استفاده از بطری‌های آب داغ یا اجاق گاز، گرم نگه داشت و پرستارانی را استخدام کرد تا آن‌ها را با روغن زیتون ماساژ دهند. قبل از اینکه شیر مادرشان بیاید، دافو دستور داد که به آن‌ها شیر گاو، آب استریل شده و شربت ذرت بدهند.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

وقتی اخبار این تولد معجزه آسا در آمریکای شمالی پخش شد، خبرنگاران و عکاسان زیادی و به دنبال آن‌ها هزاران تماشاچی روانه این شهر کوچک شدند. آن‌ها بیرون خانه جمع می‌شدند و از پنجره‌ها سرک می‌کشیدند. برخی این زوج را به خاطر به دنیا آوردن پنج بچه مسخره می‌کردند و دست می‌انداختند. برخی دیگر هم به آن‌ها کمک‌های نقدی و غیرنقدی می‌دادند. مثلا یک زوج تختخوابی به قیمت هزار دلار برای دختران خریدند که روی همان تخت هم به دنیا آمدند. یک بیمارستان هم دو دستگاه انکوباتور نوزاد برایشان فرستاد.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

سرانجام یک نفر از نمایشگاه جهانی شیکاگو، به قصد نمایش دادن نوازدان با پدر خانواده، الیوا دیون، تماس گرفت. الیوا درمانده بود و به پول نیاز داشت، اما نمی‌دانست چه کار کند. او نزد کشیش روستا رفت تا با او مشورت کند. کشیش نه تنها به الیوا توصیه کرد که این پیشنهاد را قبول کند، بلکه خودش پیشنهاد داد این کار را مدیریت کند.

الیوا تقریبا بلافاصله پس از امضای این معامله پشیمان شد و سعی کرد آن را فسخ کند، اما نمایشگاه‌داران شیکاگو قبول نکردند. الیوا و الزایر دیون به توصیه وکیل خود حضانت پنج قلو‌ها را به مدت دو سال به صلیب سرخ سپردند تا از آن‌ها در برابر بهره‌برداری حفاظت کنند. در عوض، صلیب سرخ یک پرورشگاه در خیابان روبروی مزرعه آن‌ها ساخت تا دختران در آن زندگی کنند.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

داخل این پرورشگاه، با دختران مثل شاهزاده رفتار می‌شد. اما الزایر و الیوا هرگز احساس خوبی نداشتند و هرجا که بچه‌ها می‌رفتند، آن‌ها را مثل سایه دنبال می‌کردند، اما هرگز اجازه نداشتند با نوزادان خود تنها باشند.

چند ماه‌ بعد، دولت لایحه‌ای تصویب کرد که طبق آن والدین از حق حضانت تا هجده سالگی محروم می‌شدند. به زودی، پرورشگاه آن‌ها به یک باغ‌وحش بچه واقعی تبدیل شد. محوطه اطراف پروشگاه طراحی و یک زمین بازی در آن ساخته شد و گردشگران می‌توانستند این خواهران را از پشت شیشه‌های یک طرفه تماشا کنند. سه پرستار، دو خدمتکار و یک خانه‌دار از پنج‌قلوها نگهداری می‌کردند و سه پلیس همیشه مراقب آن‌ها بودند. کل محدوده را هم یک حصار سیم خاردار ۲ متری احاطه کرده بود. تابلو‌های ناخوشایند همه جا آویزان بود: «لطفا همکاری کنید، سکوت را رعایت کنید.»، «لطفا از بچه‌ها عکس نگیرید.»

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

دختران با قوانین سختگیرانه‌ای بزرگ شدند. آن‌ها ۶:۳۰ صبح بیدار می‌شدند، آب پرتقال و روغن جگر ماهی می‌خوردند، سپس موهایشان را درست می‌کردند. بعد دعا می‌خواندند و صبحانه می‌خوردند. بعد از صبحانه ۳۰ دقیقه در اتاق آفتاب بازی می‌کردند، پانزده دقیقه استراحت می‌کردند، و راس ساعت ۹ صبح دکتر دافو آن‌ها را معاینه می‌کرد. راس ساعت ۶ شام می‌خوردند. قبل از خواب، وارد اتاق بازی آرام می‌شدند تا دعای عصرگاهی بخوانند.

وقتی دختران بزرگتر شدند، در تبلیغات همه محصولات از آن‌ها استفاده می‌شد: سس، غلات صبحانه، آبنبات، صابون، محصولات شوینده، نان، ماشین تحریر، بستنی، روتختی و ... فروشگاه‌های سوغات عکس‌های قاب شده، فنجان، بشقاب، پلاک، شکلات تخته ای، کتاب، کارت پستال و عروسک می‌فروختند. الیویا خودش یک فروشگاه سوغات در مقابل پرورشگاه داشت. دختران در سه فیلم هالیوود هم ظاهر شدند و در ۹ سالی که در این پرورشگاه بودند، بیش از ۵۰میلیون دلار درآمد حاصل از توریست وارد انتاریو کردند. در این دوره کوتاه، پرورشگاه آن‌ها بزرگترین جاذبه توریستی انتاریو بود که حتی از آبشار نیاگارا هم پیشی گرفت.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

در سال ۱۹۴۳ پس از یک مبارزه قانونی ۹ ساله، الیوا و الزایر دیون دوباره حضانت فرزندان خود را پس گرفتند. اما این اتفاق خوبی نبود. ثروت خانواده را دگرگون کرده بود. الزایر با بچه‌ها بدرفتاری می‌کرد، فریاد‌های توهین‌آمیز می‌کشید و آن‌ها را کتک می‌زد. پدرشان هم شروع به سوء استفاده جنسی از آن‌ها کرد.

آنت و سسیل در سال ۲۰۱۷ به نیویورک تایمز گفتند: «آن‌ها با ما مثل بچه رفتار نمی‌کردند. ما خدمتکار و برده آن‌ها بودیم. این انسانی نبود.»

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

وقتی دخترها ۱۸ ساله شدند، خانه را به قصد تحصیل در کبک ترک کردند و در آنجا ساکن شدند. امیلی در ۲۰ سالگی به خاطر تشنج کشنده ناشی از صرع درگذشت. ماری در سال ۱۹۷۰ در اثر لخته شدن خون در مغز درگذشت. در آن زمان خواهران سهم خود را که هر یک ۱۸۳هزار دلار (معادل ۱.۳میلیون دلار امروز) بود دریافت کردند. در سال ۱۹۹۸، سه خواهر باقیمانده، از دولت به خاطر بهره‌کشی شکایت کردند و ۴میلیون دلار دریافت کردند. ایوان هم در سال ۲۰۰۱ درگذشت.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

در سال ۲۰۱۲، پسر سسیل حساب بانکی مادرش را خالی کرد و ناپدید شد و سسیل اکنون در یک خانه سالمندان دولتی زندگی می‌کند. آنت هم در مونترآل زندگی می‌کند.

سرنوشت تلخ پنج قلو‌های دیون

منبع: amusingplanet

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    چقدر غم انگیز

  • سنا

    طفلکی ها.چقدر تلخ

  • بدون نام

    واقعاتلخ بود

  • بدون نام

    دولت تشخیص داده پدرشان مشکل داره هم فقیره مادره هم نرمال نبود دولت هم ازشون بهره برداری کرد بیچارست کسی که خانواده بد داره

  • بی نام

    خدا لعنت کنه پدرشون رو،لعنت ابدی.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      ایشون درست میگن

    • Me

      واقعا خدا لعنت کنه پدر .... شون رو

  • بدون نام

    واقعا" غم انگیز بود و خدا حامیشان باشه*

    پاسخ ها

    • بدون نام

      دارن میمیرن دیگه خدا حامی چیشون باشه؟

  • بدون نام

    از این طفلیا اطرافمون زیاد داریم که حتی شکایت هم نمیتونن بکنن که فرقی هم نداره

  • بدون نام

    خیلی غم انگیز بود

  • بدون نام

    چه ندیده بودن مردم اون زمان!

  • امیر علی

    خدا هیچ کس رو گیر خانواده بد نندازه بیچاره چه سرنوشت شومی داشتن

    پاسخ ها

    • زهزا کهزادی

      خیلی غم انگیز بود واقعا متاسف شدم واقعا

  • بدون نام

    بخصوص این دو قسمتش خیلی مایه تاسف بود:
    پدرشان هم شروع به سوء استفاده جنسی از آنها کرد.
    در سال ۲۰۱۲، پسر سسیل حساب بانکی مادرش را خالی کرد و ناپدید شد و سسیل اکنون در یک خانه سالمندان دولتی زندگی می کند.

  • بدون نام

    حالم خراب شد

  • بدون نام

    حالم خراب شد

  • بدون نام

    فقط ب نظرم کار دکتر در زمان تولد فوق العاده بوده فک کن بچه 700گرمی و هفت ماهه اونم توی روستا!!!البته ک همه جوره در حقشون جفا شده .کاش حداقل عاقبت ب خیر میشدن اگر ی پدر مادر فهمیده و مهربون داشتند مطمئنا اینده متفاوت تری داشتند.

  • بدون نام

    تنها پزشکی که اونها رو به دنیا آورد انسان شریفی بوده

  • Soori

    چه وحشتناک نه خانواده هاشون نه دولت هیچکدوم اونا رو به چشم انسان ندیدن

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج