جنگ هایی که به دلایل احمقانه آغاز شدند
جنگ جهانی اول با ترور «فرانتس فردیناند» آرشیدوک اتریش آغاز شد و همه امروز موافقند که نیازی نبود به این دلیل یک جنگ جهانی راه بیفتد. پیامد این جنگ، مرگ میلیونها سرباز و غیرنظامی، فلج شدن اقتصاد و درد جادوانه در سرتاسر جهان بود.
برترینها : جنگ جهانی اول با ترور «فرانتس فردیناند» آرشیدوک اتریش آغاز شد و همه امروز موافقند که نیازی نبود به این دلیل یک جنگ جهانی راه بیفتد. پیامد این جنگ، مرگ میلیونها سرباز و غیرنظامی، فلج شدن اقتصاد و درد جادوانه در سرتاسر جهان بود.
جنگ آخرین چیزی است که هر ملتی آرزویش را دارد، چون در نهایت همه چیزهای زیادی را از دست خواهند داد. امروزه افراد بیشتری تلاش میکنند تا راه حلهای دیپلماتیک برای مشکلات پیدا کنند، اما جنگهایی وجود دارد که جهان به سختی میتواند آنها را فراموش کند. در این مطلب جنگهایی را معرفی میکنیم که به بیهودهترین و احمقانهترین دلیلها آغاز شدند.
جنگ بَسوس
جنگ بسوس بین دو قبیله باستانی در عربستان سعودی اتفاق افتاد. این جنگ در نتیجه کشتن شتری اتفاق افتاد که متعلق به مردی به نام سعدبن شمس، برادرزاده زنی به نام البسوس بود.
شتر او وارد چراگاه مخصوص یک قبیله دیگر شد. برادرزاده البسوس رهبر قبیله بَکر بود در حالی که سایر شترها متعلق به قبیله رقبیب، یعنی تقلیب بودند. جنگ وقتی شروع شد که رئیس قبیله تقلیب فهمید که یکی از شترها متعلق به او نیست و آن را کُشت. سپس برادرزاده البسوس این خبر را شنید و رئیس تقلیب را کشت. این جرقه جنگ بین دو قبیله شد که ۴۰ سال طول کشید و کشتگان زیادی به جای گذاشت.
جنگ صندلی طلایی
صندلی بدون پشتی طلایی، تخت سلطنتی قوم آشانتی بود و اعتقاد بر این بود که روحیه امپراتوری آشانتی را حفظ میکند. این صندلی بسیار محترم بود، فقط افراد کمی شانس این را داشتند که از نزدیک آن را ببینند چه برسد به اینکه روی آن بنشینند. آشانتیها ساکنان سواحل غربی آفریقا هستند که غنای امروزی است. در آن زمان، در دهه ۱۹۰۰، وقتی رئیس آشانتی در تبعید بود، بریتانیاییها سعی در استعمار سرزمین آنها و به دست آوردن صندلی طلایی داشتند.
در ۲۵ مارس ۱۹۰۰، حاکم انگلیسی «سِر فردریک میچل هاجسون» خواستار نشستن روی این صندلی شد و میخواست آن را با خود به انگلستان ببرد و به ملکه بدهد. آشانتیها نتوانستند این بیاحترامی بزرگ را تحمل کنند، از این رو مادر رئیس قبیله، مردم را تحریک کرد تا با آنها بجنگند. جنگی که سه ماه طول کشید و کشتههای زیادی به جا گذاشت. بعدها نیروهای بریتانیایی با درخواست پشتیانی پیروز شدند. پیامد این جنگ کشته شدن بیش از هزار سرباز و غیرنظامیان بیشماری بود.
نبرد کرنسبش (Karansebesh)
نبرد کرانسبش یک جنگ احمقانه بود که باعث شد ارتش اتریش هزاران نفر از مردان خود را بکُشد. در ۱۷ سپتامبر ۱۷۸۸، در جریان جنگ اتریش و ترکیه، ۱۰۰هزار سرباز اتریشی در نزدیکی شهر کرنسبش اردو زدند. گروهی از پیشاهنگان ارتش از رودخانهای که در آن نزدیکی بود عبور کردند تا مطمئن شوند که دشمن از اردوگاه آنها دور است. آنها در راه با گروهی از کولیها آشنا شدند که مقدار زیادی نوشیدنی محلی داشتند و مقداری از آن را به سربازان دادند. عدهای از سربازان متوجه این موضوع شدند و از پیشاهنگان تقاضای سهم کردند، اما آنها امتناع کردند، به همین دلیل درگیری شدیدی بین آنها اتفاق افتاد.
آنها به هم تیراندازی کردند، بقیه سربازان هم فکر کردند دشمن به آنها حمله کرده و وارد درگیری و تیراندازی شدند و بقیه اردوگاه هم به آنها پیوستند. تا صبح حدود ۱۰هزار سرباز، توسط نیروهای خودی کشته شدند.
جنگ خوک
امروزه روابط آمریکاییها و انگلیسیها با هم خوب است، اما یک قرن پیش، قضیه بسیار متفاوت بود. جزایر سن خوان بین واشنگتن و ونکوور قرار دارد، اما مالکیت این سرزمین هیچوقت به وضوح توسط آمریکا و بریتانیا مشخص نشد. در اوایل دهه ۱۸۰۰، شرکت بریتانیایی هادسون یک مرزعه پرورش خوک در این جزیره برپا کرد. بعدها، در سال ۱۸۵۹، ساکنان آمریکایی نشان دادند که فکر میکنند این سرزمین متعلق به آنها است. این باعث تنش شدید بین دو اردوگاه همسایه شد و هرکدام ادعای مالکیت این زمین را داشتند.
در پانزدهم ژوئن ۱۸۵۹، یکی از ساکنان آمریکایی خوکی را دید که در حال کندن زمین است و به خاطر آسیبی که به املاکش رسانده بود به آن شلیک کرد. کار او بریتانیاییهای را خشمگین کرد. وقتی پلیس سعی کرد این مرد آمریکایی را دستگیر کند، او خواستار حمایت نظامی شد، چون مورد آزار یک دولت خارجی قرار گرفته بود.
در ماه آگوست، ۵ کشتی بریتانیایی با ۲۰۰۰ سرباز با سربازان آمریکایی در ساحل مسلح به توپهای آماده روبرو شدند. خوشبختان هر اردوگاه دستور شلیک در صورت شلیک را صادر کرده بودند، بنابراین هیچ کدام شلیک نکردند. این نبرد ۶ هفته طول کشید، اما تنشها ۱۲ سال ادامه یافت تا اینکه آمریکا کنترل این جزیره را به دست گرفت.
جنگ بر سر گوش جنکینز
در سال ۱۷۳۱ بر سر گوش یک مرد، جنگی به راه افتاد. اسپانیاییها عهدنامهای امضا کرده بودند که به بازرگانان انگلیسی اجازه میداد ۵۰۰۰ تن کالا و هر تعداد برده که میخواستند از مستعمرات اسپانیایی ببرند، چیزی که فرانسویها را واقعا عصبانی کرد. این معاهده صلح نبود، چون دو منطقه بیشتر اوقات در جنگ بودند.
در سال ۱۷۳۱ جولیو فاندینو، فرمانده گارد ساحلی اسپانیا سوار یک کشتی بریتانیایی شد و رابرت جنکینز، کاپیتان کشتی را متهم به قاچاق کرد و به عنوان مجازات، گوش او را برید. در سال ۱۷۳۸، پارلمان بریتانیا در مورد این مساله جلسهای برگزار کرد. جنکینز گوش قطع شده خود را آورد و آنقدر بریتانیاییها را عصبانی کرد که اعلام جنگ کردند. ۴۰۷ کشتی بریتانیایی و ۱۸۶ کشتی اسپانیایی از بین رفتند و بیش از ۲۴هزار سرباز در جنگی کشته شدند که در نهایت بدون هیچ پیروزی به پایان رسید.
جنگ شیرینی
در اواخر دهه ۱۸۳۰، فرانسویها و مکزیکیها درگیر جنگ احمقانهای شدند: جنگ بر سر شیرینی! دولت فرانسه از ناتوانی مکزیک برای پرداخت بدهیهای خود عصبانی بود. تنشهای دیپلماتیک همزیستی شهروندان فرانسوی و مکزیکی را دشوار کرده بود، به همین دلیل کشمکش و درگیری بسیار رایج بود. در سال ۱۸۳۸ یک شیرینیپز فرانسوی به دولت فرانسه شکایتی مبنی بر غارت مغازه اش ارائه داد.
او ادعا کرد که مغازهاش در مکزیکوسیتی که ۶۰هزار پزو ارزش داشته، غارت شده است. پادشاه فرانسه هم از او حمایت کرد و از مکزیک خواست خسارت این مرد را پرداخت کند و چون مکزیک امتناع کرد، جنگ به راه افتاد. فرانسه ناوگان جنگی خود را فرستاد و ۱۲۰ نفر کشته و بیش از ۱۸۰ نفر مجروح شدند. آمریکا دو کشور را دعوت به مذاکره کرد. پس از مذاکره، ۶۰هزار پزوی شیرینیپز به او داده شد.
جنگ پرچم
جنگ پرچم از مارس ۱۸۴۵ تا ژانویه ۱۸۴۶ در نیوزیلند اتفاق افتاد. در ششم فوریه، امضای معاهده ویتانگی به بریتانیاییها اجازه داد قانونا نیوزیلند را تصرف کنند که مورد قبول قبایل محلی نبود. انگلیسیها کنترل خود را بیشتر کردند و پایتخت را از ویتانگی به اوکلند منتقل کردند. این موضوع برای قبیله مائوری که قبلا توافقنامهای را برای حفظ استقلال خود امضا کرده بودند، بسیار ناراحت کننده بود.
بعد از اینکه این منطقه به خاطر انتقال پایتخت درآمد زیادی را از دست داد، برعلیه انگلیس شورش کردند. آنها در ۸ جولای ۱۸۴۴، میله پرچم ملی انگلیس را بریدند، اما طولی نکشید که بریتانیا پرچم جدیدی برپا کرد که باز هم بریده شد. طی شش ماه، سه بار پرچم قطع شد و دوباره جایگزین شد. این مدتی ادامه یافت تا اینکه ۶۰۰ مرد مسلح از قبیله مائوری به شهر حمله کردند و با بریتانیاییها جنگیدند و علیرغم تعداد کمشان پیروز شدند.
جنگ به خاطر دیر رسیدن اخبار
این جنگ دیگری بین آمریکا و انگلیس بر سر نیواورلئان بود. نیروهای انگلیسی به امید تصرف نیواورلئان در ۸ ژانویه ۱۸۱۵ راهی لوئیزیانا شدند و نمیدانستند که امضای معاهده صلح، کنترل این منطقه را به آمریکا داده است. نیروهای انگلیسی با مقاومت گسترده نیروهای آمریکایی در مرز روبرو شدند و جنگ بین آنها یک هفته طول کشید. تا اینکه فهمیدند این جنگ بیهوده است، چون پیمان صلح در ۲۴ دسامبر سال قبل امضا شده است، اما رسیدن خبر در آن زمان زیاد طول میکشیده است.
جنگ ماهی
این جنگ بین بریتانیا و ایسلند بر سر چند صد متر منطقه ماهیگیری اتفاق افتاد. در سال ۱۹۵۸، ایسلند ادعا کرد که فقط ایسلندیها حق ماهیگیری در ۱۹.۵ کیلومتر از منطقه ساحلیشان را دارند. انگلیسیها از این موضوع زیاد خوشحال نشدند، چون این عدد ۶.۵ کیلومتر بیشتر از چیزی بود که قبلا توافق کرده بودند. تنش بین آنها بالا گرفت و کاپیتانها شروع به پرتاب ماهی به یکدیگر کردند. وقتی گشت ایسلند سعی کرد سوار یک کشتی انگلیسی شود و انگلیسیها با تبر او را دنبال کردند، این درگیری شدت گرفت.
ایسلند حتی سعی کرد یک کشتی انگلیسی را منفجر کند اما آنها هم توسط دستهای از قایقهای انگلیسی دنبال شدند. در پایان ، ایسلند با ۶ کشتی در برابر ناوگان سلطنتی بریتانیا قرار گرفت. در سال ۱۹۸۶ بود که انگلیسیها بعد از اینکه مورد تمسخر بین المللی قرار گرفتند و پول زیادی را هزینه نظامی کردند، تصمیم گرفتند کنار بکشند و به ایسلند اجازه دهند آبهای خود را حفظ کند.
جنگ دیگ سوپ
این یکی از جالبترین جنگهای تاریخ است، زیرا امپراتور مقدس روم به خاطر یک دیگ سوپ، اعلام جنگ با هلند کرد. این جنگ در سال ۱۷۸۴ در هلند اتفاق افتاد. در آن زمان هلند به دو بخش هلند شمالی و هلند اتریشی تقسیم میشد که تحت حمایت امپراتور مقدس روم بود. از اواخر دهه ۱۵۰۰ هلند شمالی مانع استفاده کشتیهای تجاری از رودخانه شلده برای دسترسی به بلژیک تحت حکومت اتریش میشد. در سال ۱۷۸۴ امپراتور تصمیم گرفت سه کشتی به رودخانه بفرستد و انتظار نداشت هلندیها متوجه آمدن آنها شوند. اما اشتباه میکرد. هلندیها متوجه شدند و تنشها شدت گرفت. کشتی جنگی هلندی یک گلوله شلیک کرد که به دیگ سوپی که روی کشتی رومی بود برخورد کرد. این به تنهایی باعث شد ارتش او تسلیم شوند. امپراتور در ۳۰ اکتبر ۱۷۸۴ اعلام جنگ کرد اما کسی او را جدی نگرفت، چون این فقط یک دیگ سوپ بود!
منبع: top۱۰hq
نظر کاربران
اسم خودشونه میزارن متمدن بعدبه ما که به کشورمون تجاوز کردن، از خودمون دفاع کردیم میگن تروریست یکی نیست بگه یه نگاه به گذشته خودتون بکنید
پاسخ ها
گذشته گذشته الان اتها کجان تو کجایی
جالب بود
باید منتظر جنگ آب باشیم
انگلیس انگلیس و انگلیس
شروع جنگ و درگیری به دلیل ضایع شدن حق است حتی اگر شما مداد من رابشکنید کافیست تا یک درگیری ایجاد شود مهم اهمیت مداد از دست رفته نیست مهم تجاوز به حقوق شماست جنگ دفاع از حقوق ماست ...
کلا اگه جامعه انسانی رو از بیرون و یکم دور نگاه کنین، متوجه میشین که اغلب احمقن و این موجود فقط ادعا داره.