ایرانی ها «یلداتون» مبارک!
همه چیز برای همان چند ثانیه اضافه است، برای همان چند ثانیه اضافه امشب نسبت به شبهای دیگر سال.
حالا این شب بلند آخر را تا دیروقت به چشم انتظاری خورشید میگذرانند، به چشم انتظاری زایش و تولد خورشید و اسمش را هم «یلدا» گذاشتند.
پاییز که به روزهای آخرش میرسد همه جا شوق یلداست، بچهها از یلدا میگویند و بزرگها برنامهاش را میچینند. از روزها قبل هندوانهفروشها همه جا بساط میکنند و هندوانههای دور سبز و درون سرخ خود را به رخ مردم میکشند که آی بیایید و میوهی سرخ شب یلداتان را ببرید و دلهرهی شکستن هندوانه و ترس از اینکه سفید و بیمزه باشد شیرینترین چاشنی یلداست.
انار باید زیادتر باشد، یکی از قبل باید دانهاش کند، گلپر و گلاب رویش بریزد و بعد توی یک ظرف بزرگ روی سفرهی شب یلدا بگذارد تا هر کس نگاهش میکند سرخی رنگ خورشید را در دانه دانهی انار ببیند و سپس کاسهای دست بگیرد و هزاران دانه خورشید کوچک بخورد.
شب یلدا آجیل خاص خودش را دارد، آجیل چهار مغزپسته و بادام و تخمه. تخمه کدو، تخمه ژاپنی و حتی برگهی خشک آلو و خلاصه هر چیز دیگری که بشود ساعتی با خوردنش سرگرم بود و شب طولانی سال را به صبح گذارند.
خوردنیها که مهیا شد نوبت کنارهم جمع شدن کوچک و بزرگ فامیل است، آن هم در خانه بزرگ فامیل. بچهها به بازی میگذرانند و بزرگها تفألی به خواجه شیراز میزنند و از غزلهایش بد و خوب راز دلشان را میپرسند.
قدیمها که کرسی بود همه خوردنیها را روی کرسی میچیدند و کتابی از فردوسی و داستان رستم و سهرابش بر کرسی باز میکردند و شاهنامه میخوانند، گاهی هم به جز شاهنامه نقل و متلهای عامیانه را بازگو میکردند.
امروز که کرسی نیست خوردنیها را روی سفره یا میزی میچییند و همه رو در روی هم مینشینند و گل میگویند و گل میشنوند.
سینی سینی استکانهای کمر باریک پر از چای میشود و در یک چشم به هم زدن خالی میشود و چه دلچسب است داغی چای در سرمای زمستان تازه وارد.
قدیمها شب یلدا که میشد تا کمر کوچه برف مینشست و اصلاً شب یلدا را با آسمان سرخ و هوای سرد و برف فراوانش یاد میکردند. این روزها شاید شب یلدا زیر کرسی نباشد و برفی نبارد که بشود از پشت پنجره نگاهش کرد اما یلدا با آجیل و هندوانه و انار گلپری و فال حافظ همیشه هست.
از فردا سه ماه پایانی سال آغاز میشد، روزهای نارنجی و قرمز پاییز با روزهای سفید زمستان جاعوض میکنند، آدمها را بیشتر با شال گردن و دستکش و پالتو و چکمه میبینیم، سرما شدیدتر تا مغز استخوانهایمان نفوذ میکند، اما در عوض یلدا که بگذرد شبهای طولانی و غروبهای زودرس و سحر دیررس کم کم میگذرد و ثانیه به ثانیه به عمر روز اضافه میشود.
کاش تا شب یلدای سال آینده لحظه به لحظه زندگی آدمها به شیرینی هندوانه باشد، کاش زندگی همه به داغی و گرمای چایهای استکان کمر باریک باشد، کاش روزی همه بهفراوانی دانههای انار باشد، کاش لبهای همه مثل پستههای آجیل شب یلدا بخندد و کاش دور هم بودنها به همین چند ثانیه اضافه شب یلدا ختم نشود.
کاش امشب هر کسی که از خواجه شیراز صلاح و مشورت میگیرد و فال میزند از شوق آنچه در فال برایش آمده قند توی دلش آب شود و چشمهایش برق بزند. کاش یلدا رسمی هر روزه شود که همه تاریکیها و سردیها را کنار هم و زیر یک کرسی گرم بگذرانیم.
در همین شب یلدایی که ما یک عالمه خوردنی خوشمزه داریم شاید برای خیلیها گرسنگی این شب طولانی دردآور باشد، شاید در همین شبی که بزرگ و کوچک دور هم به گپ و گفت مشغولند و خانه پدربزرگ و مادربزرگها پر از صدای خنده و شلوغی بچههاست کلی آدم تنهای تنهای چشمهاشان به راه کسی باشد که چند لحظهای تنهاییشان را پر کند.
شاید وقتی از حافظ غزل میخوانیم و فال میگیریم خیلیها چشمان به راه دعایی برای سلامتی کودک مریضشان باشد، شاید خیلیها کرسی و جای گرم برای رهایی از سرمای زمستان نداشته باشند.
یلدا فقط آجیل و انار و هندوانه نیست، یلدا یعنی پیش هم باشیم تا سرما و تاریکی و تنهایی اذیتمان نکند، شاید شب یلدای خیلیها با ما فرق داشته باشد، از یادشان نکاهیم.
نظر کاربران
با سلام
با تشکر از زحمات جمع آوری مطالب به این قشنگی و زیبائی و با آرزوی طول عمر با عزت برای یک یک شما عزیزان. من هم آرزو میکنم شب یلدا تمامی ای کاش های شما به حقیقت بپیوندند و دیگر هیچ ای کاشی وجود نداشته باشه. انشاا...
با تقدیم احترام