داستانهای عاشقانه کوتاه، اما واقعی
عشق فقط تعریف کردن، گل و موسیقی نیست، عشق کار سختی است که نیاز به تلاش از هر دو طرف دارد. گاهی اوقات کاری که میکنیم بیشتر از جملات عاشقانه، عشق ما را نشان میدهند.
برترینها : عشق فقط تعریف کردن از یکدیگر، گل و شعر و موسیقی نیست، عشق کار سختی است که نیاز به تلاش هر دو طرف دارد. گاهی اوقات کاری که میکنیم بیشتر از جملات عاشقانه، عشق ما را نشان میدهند. در اینجا چند داستان کوتاه عاشقانه و زیبای واقعی میخوانید.
- در حال رانندگی به سمت محل کارم بودم که یک زوج جالب توجهم را جلب کردند. یک خانواده جوان که یک بچه کوچک داشتند. دختر مشکل شنوایی و گفتاری داشت بنابراین آنها با زبان اشاره با هم حرف میزدند و به خاطر او زبان اشاره را یاد گرفته بودند. در حالی که ما گاهی یک «ببخشید» ساده هم نمیتوانیم بگوییم. این عشق واقعی است.
- پدربزرگ و مادربزرگ من ۸۰ سال، یعنی از ۱۵ سالگی با هم بودند. آنها در جنگ هم با هم بودند، پدربزرگم دستش و مادربزرگم شنواییش را از دست داد. آنها فقیر و گرسنه بودند، شش بچه بزرگ کردند و خانوادهشان را حفظ کردند. وقتی بازنشسته شدند، نزدیک دریا رفتند. مادربزرگم دو بار سرطان را شکست داد و پدربزرگم یک بار سکته کرد. او همیشه برای مادربزرگم گل میخرید و یکدیگر را واقعا دوست داشتند. آنها در ۹۵ سالگی و به فاصله یک روز درگذشتند.
- هر سال، سالگرد ازدواجمان، همسرم برای من یک پیام میفرستد: «خانم جانسون، آقای اسمیت را به عنوان همسر آیندهات قبول میکنی؟» من لبخند میزنم و جواب میدهم: «بله»
- وقتی پدرم ۳۵ ساله بود، نیاز به عمل قلب فوری داشت. تمام مدتی که در بیمارستان بود مادرم کنارش بود. روز جراحی پدرم ۵ روز قبل از تولد مادرم بود و پدرم درد زیادی داشت. مادرم روز تولدش بیدار شد و پدرم را ندید. او ترسید و دنبالش گشت. او از بیمارستان بیرون دوید و پدرم را با یک دسته گل، یک کیک و شکلات دید. او به سختی راه میرفت، اما لبخند میزد و عشق در چشمانش بود.
- من ۱۹ ساله بودم و او ۲۴ ساله بود. او اولین عشق من بود. ما دو سال با هم بودیم و من عاشقش بودم. یک روز به من گفت: «دیگر نمیخواهم با هم قرار بگذاریم.» من نابود شدم. سس یک حلقه درآورد و گفت: «می خواهم با تو ازدواج کنم.» پنج سال بعد به او گفتم عاشق کسی دیگر شده ام. او تعجب کرد و پرسید: «چه کسی؟» گفتم: «پسر یا دخترمان، هنوز نمیدانم.» انتقام شیرین است.
- سه سال بود با هم زندگی میکردیم و او اصلا احساساتی نبود. من در حال پختن شام بودم که از پنجره بیرون را نگاه کردم و دیدم روی زمین با گل رز نوشته شده «مری، دوستت دارم» من برای دختری که این پیام برایش نوشته شده خوشحال شدم و بعد فهمیدم خودم هم مری هستم. با خودم فکر کردم «یعنی کار اوست؟» درست همان لحظه پیام داد: «کمی گوشت سرخ کن، گرسنه هستم. خیلی طول کشید با گلبرگهای رز بنویسم.»
- وقتی از من خواستگاری کرد به او گفتم «اگر با هم ازدواج کنیم، هیچ وقت اجازه نمیدهم بروی» او خندید و گفت: «پس محکم نگهم دار» ما به ماه عسل رفتیم. فکر شیرجه زدن از صخره در دریاچه احمقانه بود. او بازنگشت. وقتی او را به ساحل کشیدم و احیای قلبی ریوی را انجام دادم، گریه میکردم و فریاد میزدم: «نمی گذارم بروی» او صدای مرا شنید و شروع به نفس کشیدن کرد.
- شوهرم برای اینکه مرا غافلگیر کند یاد گرفت چطور پنکیک بپزد و آن را در هوا برگرداند. او خیلی برای این کار تلاش کرده بود، چون لکههای چربی را روی سقف میدیدم.
- پدر و مادرم ۳۵ سال است ازدواج کرده اند. در دو سال اخیر مادرم مبتلا به زوال عقل شده و هر روز که پدرم را میبیند انگار اولین بار است. او هر بار تا پایان روز عاشق پدرم میشود، چون هیچکس به اندازه پدرم به او اهمیت نمیدهد.
منبع: brightside
نظر کاربران
من گریه ام گرفت خیلی قشنگ بود
پاسخ ها
تو ک همیشه اما هی واسه گریه کردن
جزو ی از شخصیت بنده است
با اینکه ی دخترم اما به این سادگی گریم نمیگیره خوش بحالت خیلی سخته نتونی گریه کنی مثل من که الان دو ساله نتونستم ی دل سیر گریه کنم
عالی بود
گریه کردی؟
بیای زندگی منو ببینین ک خودکشی میکنی:/
۱۳:۲۵
آره آره موافقم
عالی بودن .. کاش همچین عشقایی وجود داشت ♥
پاسخ ها
بی شک وجود داره
عالی
عشق ب رفیق
من دوست داشتم واقعی بود
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک
عالی بود
وای عالی بود...
من از بس طولاني بود حال نداشتم بخونم! الكي مي گين كوتاه! يه بار شد حرف راست بزنين؟
پاسخ ها
ما کتاب چهار جلدی میخونیم تهش که تموم مبشه میگیم حیف شد چه کم بود بعد تو یه پاراگرافو میگی زیاد؟!واقعا راست میگن آمار مطالعه تو کشور ما افتضاحه ملت چهارتا خط هم نمیخونن بعد برای کارای نه چندان مهم یه روز وقت میذارن
این الان کجاش طولانی بود؟
یه ذره کتاب بخونی به متن های بلند عادت می کنی
متاسفانه شبکههای مجازی باعث شدن برای هر چیزی بی حوصله باشیم
خود من بعد از خواندن کتاب ۱۲ جلدی سرزمین اشباح گریم گرفت
چون خیلی زود تموم شد
بدون نام 14:29 واااای منم سرزمین اشباحو خودم خیلی خوب بود من کلی گریه کردممم
وای منم همه رو خوندم دیونه کنندس
اگه ما هم به دور و اطرافمون بهتر نگاه کنیم،خیلی موقعیت های مشابه پیدا می کنیم.
سالها قبل از تولد من،مادرم مریض شد و تهران بستریش کردن. پدرم با وجود اینکه معلم بود و باید مدرسه می رفت چند روز اول رو کامل پیش مادرم بود بعدش هم چون باید می رفت سرکار،تا ساعت ۴ صبح پیشش می موند و بعد تا ساری رو رانندگی می کرد،ساعت ۱/۳۰ که مدرسه ها تعطیل می شدن دوباره تا تهران رو رانندگی کرد و مجبور بود روی صندلی های بیمارستان بخوابه،خلاصه تا چند روز کارش این بود تا بالاخره مادرم مرخص شد.
پاسخ ها
چقدر قشنگ بوووووددد
پدرت خیلی مهربون قدرشو بدون
خدا براي هم حفظشون كنه
خوش بحال مامانت چه شوهر خوبی داره خدا برای هم نگهشون داره
بعد من که به دنیا اومدم چون برف بود بابام حال نداشت بیاد نیومد:/
افرین عالیه
به قول حافظ:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
پاسخ ها
به به عجب شعري
خیلی داستان ها قشنگه من عاشق رمان هم من دیگه تو فضای ☺☺مجازی نمیرن داستان میخونم
کاش میتونستم همچین عشقی داشته باشم،واقعا تامل برانگیز و زیبا بود...
پاسخ ها
این روزا همه عشقا شدن کشکی
من اونو دوست دارم اون کسه دیگه رو و اون شخص کس دیگه و اون هم کس دبگری و در این میان همه ما تنهاییم
ان شاءالله بزودی
خیلی قشنگ بود گریم گرفت...اینا همه چیزای ساده ایی هست که دور و برمون هست و نمیبینمشون
انتقام شیرین چه قشنگ بود ♡
پاسخ ها
واقعا خوبه یادش نرفته و به موقعه تو کاسه شوهر محترم و نمکدون گذاشته
اگه ایرانی بودن اول زنه رو میکشت بعد میفهمید منظورش بچه شون بوده
من بغضم گرفت . خيلي خوب بود
خیلی قشنگ بود مرسی
هه
تو زندگی همه هست اگه بتونیم ببینیم و قدر بدونیم و واقعا ببینیم اگه کسی رو دوست داشته باشیم و ببینیمش از بدیاشم خوشمون میاد
بغض کردعم
عشق خیلی چیز خوبیع ولی... خیلیا اسمشو برای دیگران نفرت انگیز میکنن
پاسخ ها
وقتی خودت ازش متنفر میشی نیاز به بقیه نیست
درسته حرفتان قبول دارم
آخری...
افتضاح
واقعا عالی بود کاش منم همچین عشقیو تجربه میکردم
پرفکت
پاسخ ها
اَ اانگلیسی بلدی خوش به حالت!!!!!!!!!!!!
پرفکت
انتقام شیرین خیلی خیلی زیبا بود
خیلی جالب و جدید بود . برای من تازگی داشت .
خیلی زیبا بود
خیلی افتضاح
فقط آخریه متوسط بود
خیلی خوب بودن آدم احساس میکنه هیچ وقت نمیتونه این عشقا رو تجربه کنه ولی بازم امیدواره
خیلی عالی بودن داستانا
انشالله همه به عشقشون برسن
خیلی عالی بودن داستانا
انشالله همه به عشقشون برسن
عشق بزرگترین ترین نعمت اللهی هست ای کاش منم همچین عشق هایی رو تجربه می کردم.
پاسخ ها
قشنگ بوددددددد
عشقهایی؟؟
مگه قراره عاشق چند نفر بشی؟
ولش کن دادا بنزین چند؟؟
عشق خیلی قشنگه
زیبا بود
بدک نبود
it is very amazingand
blue
thanks for this
پاسخ ها
این یعنی چی؟ هر کی فهمید بیاد فارسیشو بگه!!
الان فازت چیه؟
اشتباه گرامریم داری تازه،،، خو مجبورت کردن مگه
حالا این چی چی بود گفتی؟!
خیلی عالی بودن...
همشون خیلی خوب بودن اما ای کاش واقعی باشن شما ها میگید واقعی.آره هست اما تا حدودی. نه. زیاد خب خوشبحال اوناییکه که عشقشون. مث داستان هاست آرزوی موفقیت واسه همتون
پاسخ ها
اهه
اههه
خوب بودن
من و پسر عموم قرار ازدواج گذاشته بودیم اون ۱۹سالش بود و من الان ۱۷سالمه قرار بود که وقتی بیست و دو سالش شد باهم عقد کنیم.اخرای اسفند پارسال یه چند روزی مریض شدم و توی بیمارستان بستری بودم هر روز بهم زنگ میزد اما یه روز بهم زنگ نزد حتی کسی بهم چیزی نگفت وقتی از بیمارستان مرخص شدم فهمیدم که چون از دوستش دفاع کرده اون رو کشتن با چاقو زدن به رگ اصلی قلبش
حالا من موندم و یه عشق مرده
پاسخ ها
خیلی متاسفم براتون عشق غم انگیزی بود
رزی جان کمتر شر و ور بخون و از سر کار گذاشتن ملت لذت نبر. الان هم برو سر درس و مشقت
کاشکی همه به آرزوهاتون برسین
سلام در این زمانه بالای هیچ کسی اعتماد نمیشه لطفا خودتان را فریب ندهین هیچ عشق واقعای وجود ندارد
پاسخ ها
قبلا هم نبوده ولی الان مردم به شعورِ قبول این واقعیت رسیدن
کاش این منفی بافها می مردند اه
لعنت به هر چی عشقه .هر بلای میاد به سرمون از همین دل زبون نفهممونه.....آخ آخ
خوب بود . میشه چند رمان عاشقانه و غمگینو بهم معرفی کنید .
پاسخ ها
برو شوهر آهو خانم رو بخون یا سور بز
خب برای چی میری دنبال رمان غمگین؟!!!!
آن آتشی که در دل ما شعله میکشد...اگر در میان دامن شیخ اوفتاده بود..دیگر به ما ک سوخته ایم از شرار عشق...نام گناهکاره رسوا نداده!!!
من به عشق اولم نرسیدم اما هیچوقت از اینکه عاشقش شدم پشیمون نیستم چون با عشقش تو قلبم حالم بهتره..چون همیشه درونم جریان داره..همینکه دورادور ازش خبر دارم انگار دارمش..همینکه خوابشو میبینم خودمو کنارش تصور میکنم،نبودشو جبران میکنه...حتی با گریه و دلتنگی سخت
پاسخ ها
قربونت حرف دلمو ردی
لطفا تا اینجوری هستین شوهر نکنین و با همین حال خرابتون زندگی کنین و وارد زندگی هیچ مردی نشین
در زندگی اشتباه کردم و به کسانی که عاشقانه دوستم داشتند بخاطر بدبینی و کمال گرایی ، اعتماد نکردم و فرصت در کنار من بودن رو ازشون گرفتم. خدا من رو ببخشه
پاسخ ها
((فرصت در کنار من بودن رو ازشون گرفت))
به خاطر همین غرور مزخرفت لایق اینی تمام عمرتو تو تنهایی بپوسی!
تو حبیب نیستی؟
خیییییییییلیییی قشنگ بود عالی ممنون!
بهترین حس دنیا دوست داشتن و دوست داشته شدن است..
یادم نمیاد از کی
حالا زن و شوهر های ایرانی اکثرا بخاطر بچه ها همدیگه رو تحمل می کنند
پاسخ ها
مثل من
عاره بخدا .اسیر بچه شدیم ..حیف جوونیمون که به سرعت برق و باد میگذره .....لعنت به این زندگی
عاشق شدم ....اما حیف دیر فهمیدم......وقتی ک دیگه کار از کار گذشته بود،خدا منو ببخشه بخاطر ظلمی ک در حق خودم کردم
کیا مثل من منتظر حشمت عزیزی ملک آبادی بودن
پاسخ ها
من
من
زندگی فرصت ماشدن ازجدایی هاست،زندگی با او مثل یک رویا زیباست.♡
چه جالب من یکیو میشناسم زن بیچاره داشت میمرد شوهرش بیخیال اصلا نبردش بیمارستان.به مردای ایرانی نمیاد این کارا
پدر و مادرم واقعا عاشق هم بودن 4ماه پیش پدرم فوت کرد مادرم توی این 4ماه کلی پیر شده و روحیه نداره قلبش رو عمل کرده و شب روز گریه میکنه بعد 35سال زندگی مشترک همیشه هر وقت مزاحم(من و داداشام)نداشتن با هم حرف میزدن و پچ پچ میکردن
ایشالا که خدا همه پدر و مادر ها و عاشق ها رو کنار هم نگه داره
باسلام خیلی جالب بود من ی پدر دارم ۷۵ سالشه تا یاد میدم به مامانم میگه میخوام زن بگیرم
پاسخ ها
تقصیر مامانته که اینقدر بهش رو داده اگه یک بار جلوش در اومده بود خودش را جمع می کرد مرد بی تربیت
مادر و پدر من هیچوقت مثل زوج های امروزی جلوی همه ژست های عاشقانه جلوی دوربین نمیگرفتن و الکی قربون صدقه های درشت نثار هم نمیکردن تا اگر کسی مجرده دلش نخواد ....اما با وجود تفاوت های بی شمارشون سالهاست کنار هم زندگی میکنن ....
منم خانمم هم عاشق همیم صبحا میخوام برم سرکار بوسش میکنم میرم، سر
کارهم که همش فکرم پیششه هر ساعت بهش زنگ میزنم شب تا میرسم خونه
دوباره بغلش میکنم نوازشش میکنم خانمم دست پختش خیلی خوبه همیشه با غذاهای خوشمزه و لذیذش منو غافلگیر میکنه بالاخره سرتونو در نیارم منو خانمم واقعا عاشق همیم قبل از اینم که ازدواج کنیم دوست بودیم و خداروشکر خیلی شکر میکنیم که بهم رسیدیم
پاسخ ها
تازه ازدواج کردین؟
خوش به سعادتون.
چنین متن هایی به آدم دلگرمی و امید میده. امیدوارم همه ما عشق حقیقی رو تجربه کنیم.
خدایا زندگی عاشقانه را نصیب همۀ بندگانت بکن. آمین
.
پاسخ ها
☹️
خوش بحالتون .
خوش به حال زنت
عشق فقط توی قلبای مهربونه
عالی بود.ولی تو این دوروزمونه عشق واقعی وجود نداره همش برا نیاز آقاپسراست .
اوایل عاشق شوهرم بودم هر کاری که ادم واسه عشقش میکنه براش کردم اما اون واسش مهم نبود میگفت عشق دیگه چیه پونزده سال گذشته انقدر پسم زدحالا میگه دوست دارم اما من میگم عشق دیگه چیه
خیلی زیبا
وقشنگ بود
خیلی قشنگ بودن
خوبن آدم سرگرم میشه
عشق خوبه ولی الان همه عشق ها هوس شده.هما پسر های جوان بی فکر الان به دنبال آزار دختر های جوان افتاده اند. لطفا لطفا پاسخ بدید بهم.من خودم عشق داشتم خیلی هم دوستش داشتم اما اون به خاطر هوس منو دوست داشت و به خاطر هوس منو آزار جنسی می داد. منم به خاطر عشقی که بهش داشتم هی هیچی نگفتم....آه...آه...
پاسخ ها
وقتی که خودت همه چیو میدونی چرا اجازه دادی هه متاسفم
هیچ چیز به اندازه عشق به ادم قدرت نمیده...........
عشق از آنه مردانه شجاع هست .... ن اینکه به عشقت زنگ بزنی بگی سلام عششقم و در جواب بگه خواهر جون من نامزد شدم مزاحم نشو .... مشترک مورد نظر خاموش میباشد
پاسخ ها
گرفتی مارو؟؟؟؟
عالی بود
قشنگ بود
عالی بود خیلی خوب بود اما غمگین
عشق عاشقی همش الکیه همچین چیزی اصلا وجود نداره ووووجووووودندااااارهه
لعنت به عشقی که بهش نمیرسی و فقط عذاب میکشی
من از شوهرم دوازده سال بزرگتر هستم شوهرم هفده ساله بود و من بیست ونه ساله بودم که ازدواج کردیم با وجود مخالفتهای بسیار شدید خانواده هامون ما با هم ازدواج کردیم اما خانواده هامون با ما قطع رابطه کردند حالا من و شوهرم بعد هفده سال زندگی صاحب دو دختر پانزده و دوازده ساله هستیم شوهرم میگه سن و سال مهم نیست مهم عشقه نظر من هم مثل شوهرمه ما عاشق همدیگریم من سعی میکنم از نظر زیبایی خودمه تامین کنم ولی شوهرم میگه من عاشقتم برا عشق مهمه
من ۲۳سالم بود ک ب خاطر بی توجهی های شوهرم تو فضای مجازی عاشق یه پسر شدن نزدیک ب یه سال باهم بودیم ک شوهرم فهمید منو کتکم زد و انداخت بیرون خونه پدرم اونجا منو رسوا کرد و عکسایی ک باهاش گرفته بودم و تو گوشیم نشون خانوادم داد من بهشون گفتم ک دوسش دارم و عاشقشم اما اونا چون متاهل بودم و ترس ازاابرشون منو پس زدن کتکم زدن و......