سال هاست روستای مرموز کانادایی با مردمش به داخل یک دریاچه سر خورده
همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست
اینجا یکی از مرموزترین نقاط جهان است که تمام موجودات زنده درونش در یک شب غیب شده اند. سال هاست پلیس، کارشناسان علوم ماوراءالطبیعه و مردم عادی درباره دلیل غیب شدن مردم روستا بحث می کنند اما هیچ دلیل قانع کننده ای در این باره پیدا نشده به جز این که می گویند همه چیز زیر سر آدم فضایی هاست.
روستای دست نخورده
روستای «ناناووت» بسیار دورافتاده بود. تا جایی که وقتی همه چیز ناپدید شد، هیچ کس در این باره اطلاع دقیقی نداشت و انگار برای کسی هم مهم نبود. اولین بار شخصی به نام «جو لیبل» که یک مرد ماجراجو بود، به طور اتفاقی آن جا را کشف کرد و خالی بودن روستا را به مقامات کشوری گزارش داد. او با نگارش متن کوتاهی ادعا کرد یک سری خانه در جایی وسط یک منطقه بکر، نظرش را جلب کرده است. به نوشته او این منطقه عادی و ساده به نظر می رسید تنها تفاوتش با بقیه شهرها این بود که کسی در آن ساکن نبود و هیچ صدایی به گوش نمی رسید.
ماجرا از چه قرار بود؟ تحقیقات بیشتر بخش های تاریک ماجرا را کمی روشن تر کرد. مردم روستایی که در همان نزدیکی بودند، گفتند یک شب قبل از این که شایعه «شهر مرگ» در دنیا بپیچد، شاهد بودند که نور غیرمنتظره ای از دریاچه بیرون آمده و بعد از چند دقیقه که تمام آسمان را روشن کرده، خاموش شده است. در جست و جوهای بیشتر ۱۰۰ یارد (حدود ۹۰ متر) دورتر از ورودی روستا لاشه هفت سگ پیدا شد که از شاخه های چند درخت آویزان شده بودند. سنگ قبرهای گورستان در آن حوالی نیز دهان باز کرده بودند اما درون شان هیچ اثری از جسد دیده نمی شد. تمام سنگ ها هم الگوی مشخصی داشتند؛ انگار کسی از وسط با تبر نصف شان کرده بود.
تحقیقات چه می گوید؟
بررسی های بیشتر نشان می داد که سگ ها از گرسنگی مرده اند، آن هم در حالی که در خانه های روستا پر از خوراکی های تازه بود. با این حساب احتمالا پدیده ای سگ ها را از خوردن منع کرده بود. شاید هم خوراک ها مسموم شده بودند. بررسی های بیشتر نشان داد خوراک ها مشکلی نداشته اند. البته به خاطر این که وسایل آزمایشگاهی پیشرفت کمتری در آن دوران داشت، هنوز مطمئن نیستیم که این خوراک ها از نظر مسمومیت رادیواکتیو نیز مشکلی داشته اند یا نه.
دانشمندان برای این که شرایط منطقه را بیشتر و دقیق تر بررسی کنند، روی شواهد باقیمانده در منطقه، آزمایش هایی انجام دادند که نشان می داد غذاهایی که در خانه ها دست نخورده باقی مانده بود، دو ماه به همین حال رها شده بودند در حالی که ظاهرشان کاملا تازه به نظر می رسید و هیچ بویی به خودشان نگرفته بودند. هیچ موجود موذی- از جمله حشراتی مثل مگس- در آن حوالی دیده نمی شد.
چه کسانی این جا زندگی می کردند؟
روستای ناناووت منطقه ای بسیار کوچک در کنار یک رودخانه بود که معمولا به خاطر آب های پر از ماهی و آبزیان دیگر پرطرفدار بود. در اوایل سده 1900 میلادی یک قبیله از سرخپوست ها در این منطقه زندگی می کردند. به این دلیل که سفیدپوستان منطقه علاقه چندانی به حضور آن ها نداشتند و ترجیح می دادند آن ها را به حال خودشان رها کنند تا منقرض شوند کمتر کسی به سراغشان می رفت.
احتمال انتقال مخفیانه توسط ارتش
یکی از فرضیه هایی که در این باره مطرح می شد، گم شدن، دزدیده شدن یا حتی قتل عام این گروه توسط دولتی بود که می خواست هرچه سریع تر از دست سرخپوست ها خلاص شود. اما شواهدی که در روستا به دست آمده بود نشان می داد که همه چیز کاملا سر جای خودش بوده و هیچ مقاومتی در مقابل زور دیده نمی شد. ضمن اینکه جمعیت روستا حدود 7 هزار نفر بود و انتقال این تعداد آدم در طول یک شب، آن هم بدون کوچک ترین سر و صدا و ردپایی غیرممکن به نظر می رسید.
سرنخ های جدید
سال ها طول کشید تا گروهی از محققان علوم مختلف با همراهی پلیس بتوانند به سرنخ های اساسی در این باره دست پیدا کنند. در سال 1976 میلادی یعنی بیشتر از دو دهه از وقوع این اتفاق عجیب، شخصی به نام «دوایت والن» برای یک مجله نسبتا ناشناخته به نام «فت» مقاله ای با تیتر «بازدید دوباره از روستای ناپدید شده ها» منتشر کرد. آقای والن اولین کسی بود که در طول چند دهه بعد از این واقعه اسرارآمیز نشانه هایی را فاش می کرد که تا پیش از آن هرگز بیان نشده بود.
چند ماه بعد از انتشار این گزارش، یکی از خواننده های مجله با زیر سوال بردن این ادعاها تلاش کرد فرضیه خودش را به کرسی بنشاند. او به مقاله ای که حدود ۱۰ سال قبل از آن در قالب یک کتاب با نام «سفر متوقف شده» منتشر شده بود، اشاره کرد. در این کتاب، راوی داستان تعریف کرده که با یکی از اشخاص محلی رو به رو شده که ادعا می کرده آدم فضایی ها مردم روستا را به محلی دیگر برده اند. مرد بومی ادعا کرده بود، خودش چند باری به مقر آدم فضایی ها در بالای دریاچه رفته و همراه با فرزندانش با آن ها حشر و نشر داشته است.
یک افسانه سرخپوستی این پدیده را توجیه می کند
کار، کار گرگ هاست
در طول سال هایی که این گروه غیب شدند، شایعه های زیادی درباره دلیل غیب شدن آن ها مطرح شد. «شایعه ماه کامل» یکی از مهم ترین دلایلی بود که در این باره در محافل مختلف عنوان می شد. این شایعه می گفت در طول سال های متمادی هر بار که ماه کامل دقیقا در بالای دریاچه قرار می گرفت، اتفاق عجیبی در منطقه رخ می داد که آخرین و مشهورترین آن، غیب شدن مردم روستا بود.
کسانی که این فرضیه را علم کرده بودند، می گفتند در زمان هایی که ماه کامل می شود، گرگ های منطقه بیدار می شوند و طبق یک افسانه سرخپوستی، در مواقع خاصی از سال اجساد گرگ ها نیز از خواب بیدار می شوند و هر سال ممکن است پدیده های خاصی در اطراف رخ بدهد. از جمله این پدیده ها، «لشکرکشی گرگ های هاسکی» بود. در این واقعه گرگ ها برخلاف شب های دیگر کاملا ساکت می شوند.
چند دهه بعد از خالی شدن روستای مرگ رازهای جدیدی پیدا شدند
تنها نشانه زندگی
ماجرای کشف روستای مرده آن قدر جذاب بود که تا سال ها بعد از وقوع آن همچنان در محافل مختلف علمی و غیرعلمی درباره آن بحث می شد. هر چند «جو لیبل» در دهه 1930 این روستای خالی از سکنه را کشف کرده بود اما سال ها بعد، یعنی در سال 1959 میلادی برای اولین بار تمام ماجرای این اتفاق در قالب یک کتاب با نام «غریب تر از علم» منتشر شد. در این کتاب برای اولین بار به حضور نیروهای ویژه پلیس اشاره شد که بعد از دریافت گزارش «لیبل» وارد منطقه شدند. گروه های تجسس هم نتوانستند هیچ ردپایی پیدا کنند.
نظر کاربران
یکی شما ها راست میگین یکی پینوکیو