سالروز سینمایی که خاکستر شد +عکس
۲۸ مرداد سالروز آتش سوزی در سینما رکس آبادان در سال ۵۷ و کشته شدن ۳۷۷ نفر در این حادثه است.
اخبار فاجعه از همان روز اول ضدونقیض بودند، پیکر کشتهها را بهدلیل شرایطی که داشتند در کفنهای بزرگ با کامیونهای ریو ارتشی برای خاکسپاری میبردند. بسیاری، از جمله روزنامهنگاران معتقد بودند تعداد کشتهها بیش از اینها بوده، اما درنهایت خبرگزاریها آمار رسمی که آقای محمدزاده، رییس اداره اطلاعات و جهانگردی آبادان آنزمان منتشر کرد را مخابره کردند. آماری که طبق آن، حداقل صدنفر از کشتههای این حادثه هرگز شناسایی نشدند و در مقبرهای دستهجمعی در گورستان آبادان و خضر به خاک سپرده شدند.
ماشینم را روشن میکنم و از ماهشهر راه میافتم به سمت آبادان، میخواهم بروم خیابان شهرداری، نبش «امیری»، تا برسم جایی که ۳۵سال قبل، (روی پاساژ رکس) سینمایی با عمر ۲۲سال و مالکیت آقای نادری بود و فیلمهای روز دنیا را نمایش میداد.
خودم را از بغل «بازار روز» میرسانم به کوچهای باریک که یک ستون سیمانی بلند پوشیده با سنگ مشکی وسط آن نصب کردهاند؛ «یادواره شهدای سینما رکس»، بغلش پاساژی است که با یک نگاه میتوان فهمید تازه برپا شده، بعد از سهبار سوختن؛ یکبار در ۲۸مرداد ۱۳۵۷ و دوبار دیگر در سالهای پس از جنگ.
سینمایی که سوختن اولش بهوسیله «هاشم عبدالرضا آشور» رخ داد؛ مرد پریشانحواسی که در بصره با ادعای خودش در مورد سوزاندن سینما به دام افتاد یا «حسین تکبعلیزاده» کارگر جوشکار که به هرویین و حشیش اعتیاد داشت و بههمراه سه برادر با نامهای یدالله، فرج و فلاح بذرکار عاملان اصلی تکاندهندهترین آدمسوزی تاریخ معاصر ایران و جهان شدند.
اما سوختن دوم و سوم سینما بهخاطر اتصالی برق در سالهای پس از جنگ و بازسازی رخ داد، تا ویرانه شود. بهقول کسبه محل، عاقبت ارواح سوختگان سینما، پاساژ رکس را زیر و رو کرد!
راه میافتم از کنار مخروبه هتل جم سابق (همسایه قدیمی سینما رکس) به سمت بالا، از میان کسبه قدیمی خیابان شهرداری که کارشان تا زمان واقعه سینما در آن حدود بوده. بهجز «شیرینیفروشی لادن» همه رفتهاند، فروشگاه «نیلبک» آقای هوتی (که لوازم موسیقی داشت) در همان سالها تعطیل شد، او دقیقا زیر سینما رکس ساکن بود، «کیف و کفش آتیلا» هم که تا آتشسوزی آخر همچنان در پاساژ رکس بود، جمع کرده و در جای دیگری از شهر برپاست، لوسترفروشی و کفشفروشی «شیاسی» هم دیگر نیستند. کیوسک روزنامهفروشی خسرو ابراهیمی هم دیگر وجود ندارد، نمایندگی جوراب زنانه «استارلایت» هم همان قبل انقلاب جمع شد و در سالهای پس از جنگ جایش را به «نوار و صفحهفروشی کهن» داد که تا چندسال پیش همچنان برپا بود اما حالا خبری از آن نیست.
بسیار غریب است این سرنوشت که شباهت زیادی به محوشدن حضور سینمایی دارد که خوب بود مبدل به موزه و یادمانی میشد از خاطرات کسانی که دهشتناک و تلخ، جانشان را از دست دادند و سرنوشت شهری را تغییر دادند.
سر چهارراه برخورد میکنم به یکی از قدیمیهای بازار که اتفاقا مرا میشناسد. میگویم آمدهام جای خالی سینما رکس را ببینم. بیمقدمه شروع میکند به صحبت، آقای رهبر خدابیامرز که پدر همین شهید رهبر خودمان است، در گزارش روزنامه اطلاعات در آن روز گفته بود ۷۲۸ بلیت فروخته شده و با درنظرگرفتن اینکه بسیاری از مردم، آنزمان با بچههایشان به سینما میآمدند و برایشان بلیت تهیه نمیکردند، ممکن نیست آمار کشتهها کمتر از ۷۰۰نفر باشد، آمار را عوض کردهاند.
تازه نام بعضی کارکنان سینما مثل سرایدار که تنها کفشهایش باقی مانده را هم باید به کشتهها اضافه کرد. گره در پیشانی پیرمرد میافتد، با حرارت حرف میزند و اصرار دارد که میخواستند با دروغ مردم را آرام کنند و حق بسیاری از خانوادههای داغدار ضایع شد! سینما که سوخت، تا چند هفته گورستان شاهد آدمهایی بود که مشاعرشان را از دست میدادندآبادان نگران و پریشان از خوابی سنگین بلند شده بود و چنین هولناکیای را باور نداشت. بهت شهر حتما آنقدر از این واقعه سنگین بوده که پس از سیوچندسال همچنان آبادانیهای قدیم در لحظات تنهایی خود سعی میکنند از کابوس آن خلاص شوند.
گورستان خلوت است، صبح جمعه درمیان مزارها و سنگها دنبال آرامشی می گردم برای آبادانی ها؛ آرامشی که جز با تجلیل و پاسداشت یاد شهدای سینما رکس بازنمیگردد.
نظر کاربران
سلام ققنوس
خدا رحمتشان کند خیلی تلخ است
yadeshun gerami ye dokhtare18salam avalin bare ino shenidam vaghean motasef shodam
برترین هاجونم یکمی مطالعاتتو ببربالا گلم .ببربالاعزیزم ..شرق توهم همینطوربابا! عزیزم کمی مطالعه کنید...........تحقیق کنید.......
جالبه که زدن ساختمانش رو از بیخ صاف کردن.
البته اون زمین چند سالی هست که مدام دچار حریق میشه.
آخرین بار بعنوان پاساژ کفش فروشها آتش گرفت
من شنیده بودم600نفرکشته شدن
سلام
دوستان 677 نفر نبود 600 نفر بود
دوما اگر باور ندارید برید از اونی که گفت من قبل از انقلاب سینما آتش میزدم بپرسید