طنز؛ ماجرای سبیل شاغلام!
این نامه را یک خواننده جوان گلآقا برای ما نوشته است. البته نامه طولانی بود، سر و دمش را زدیم و این مقدارش باقی ماند!
«به نام خدا
با سلام خدمت گلآقای مهربان و تمام اصحاب و اذناب گلآقا، مخصوصا شخص شاغلام وزیر دست راست گلآقا!
...من از گلآقا ناراحت هستم. هر کاری میشود، چرا سبیل این شاغلام را دود میدهد و یا با عصا میزند به کله این عوام مادرمرده. دیواری از دیوار این بینوا کوتاهتر گیر نیاورده، همیشه سبیل او را دود میدهد.
آقای گلآقا!
اولا: من و چند نفر از شاگردان «کلاس سوم الف» میخواهیم بیاییم در آبدارخانه، محافظ شاغلام بشویم که شما نتوانی دیگر سبیلش را دود بدهی!
مگر هر کس قویتر شد، میتواند هرکاری دلش خواست بکند؟
ثانيا: اگر شاغلام سبیل نداشت، حضرتعالی چه چیزی را دود میدادی؟
طرفداران شاغلام: «سعید - محسن - پدرام - جواد سینا، آبتین ، فرشاد ، رضا، محمود»
بچهها سلام!
اولا: از محبت و صفای شما جوانان غیور ممنونیم.
ثانیا: به این شاغلام عوام بگویید دسته گل به آب ندهد، ما خودمان محافظ این عوام بینوای مادر مرده میشویم!
ثالثا: حرف شما را به گلآقا گفتیم. گفت: «اگر این مادرمرده سبیل نداشت که دیگر شاغلام نمیشد. فلذا! به سعید و محسن و مابقی... سلام ما را برسان و بگو که «سبیل» از ابزار شاغلامی بوده، از آغاز تاریخ تا امروز هیچ شاغلامی نبوده که فاقد سبیل باشد. ضمنا شما غصه سبیل این عوام را نخورید.
از این طرف دودش میدهیم، از آن طرف در میآید به چه پر پشتی؛ یعنی مثل بوته گل است هر چه حرص بکنی، بیشتر رشد مینماید! عین وعده مسئولان است. زیاد میشود که کم نمی شود!»
«گلنسا»
هفتهنامه گلآقا
شماره ۳۹-سال پنجم
دی ماه ۱۳۷۳
ارسال نظر