طنز؛ دیدی دلا که یار نیامد
«دیدی دلا که یار نیامد؟»/آن یار کهنهکار نیامد؟/در راه او پیاده نشستم/آن یکه تکسوار نیامد/....
«دیدی دلا که یار نیامد؟»
آن یار کهنهکار نیامد؟
در راه او پیاده نشستم
آن یکه تکسوار نیامد
تیباسوار یکه سوارم
بر صحن افتخار نیامد
من بیقرار دیدنش و او
اصلا سر قرار نیامد
نه اسنپ و نه تپسی و تاکسی
بر شیوهی گذار نیامد
اسکایپ کردم و نجوابید
ایمیل هم به کار نیامد
سین کرده و جواب نداده
وز من جز انتظار نیامد
آتش درون سینه بر افروخت
وز کله جز بخار نیامد
نه ماه آزگار، زمستان
بعدش ولی بهار نیامد
یک شمّه زان نسیم بهاری
زی بَرّ و شوره زار نیامد
گفتم سفر کنم بشوم دور
اسگل شدم، قطار نیامد
رفتم شب گذشته به کنسرت
اما صدای تار نیامد
وز آن بلندگوی کذایی
جز بانگ قارقار نیامد
گل ریختند بر سر ملت
بر ما به غیر خار نیامد
از بنده بعد لعنت و نفرت
جز «تف» به روزگار نیامد...
ارسال نظر