خلق آثار هنری در جلسات احضار روح
خلق آثار هنری در جلسات احضار روح به قرن ۱۹ میلادی بر می گردد. زمانی که در یک اتاق نشیمن کمنور، تلاش شد روح تیتان و کرگیو به دنیای فانی بازگردد تا دستان جورجیانا هافتون هنرمند را یاری کنند تا به او در خلق آثاری جدیدی کمک کند.
نقاشیهای هافتون - در جلسات احضار روح - نمونههای پیشگام در هنر انتزاعی بهشمار میرود و منتخبی از آنها در لندن به نمایش گذاشته شده است. این نمایشگاه به عرصه در حال ظهور هنر و ارزیابی مجدد تاریخی این دوره میپردازد که قصد دارد درک ما از هنر قرن ۱۹ را تغییر دهد.
این در حالی بود که روحگرایی مدرن با جنبشی در آمریکا در دهه ۱۸۴۰ آغاز گشت و منشاء آن اغلب به خواهران فاکس از هیدزویل نسبت داده میشود. طرفدارن این سبک باور دارند که روح انسان از مرگ نجات مییابد و علاقه جدی به جهان فانی دارد. در مرکز این گرایش «واسطه روحی» وجود دارد.
عکسی نایاب از جورجیانا هافتون هنرمند نقاش
به هنگام خلق آثار هنری در جلسات احضار روح یک واسطه وجود داشت که این واسطه به شخصی گفته می شد که حساسیتهای ویژهای برای برقراری ارتباط روحی داشته و اعتقاد بر این است که از طریق چنین شخصی برقراری ارتباط بین دو جهان ممکن شده است.
اعتقاد به عالم ارواح در اوایل دهه ۱۸۵۰ به بریتانیا راه یافت، جایی که خیلی زود محبوبیت گسترده پیدا کرد و منجر به تاثیر فرهنگی قابلتوجهی نیز شد. این امر شامل صورتی از واسطهگرایی خلاق شد که در آن نقاشیها و طراحیها در طی جلسات احضار ارواح کشیده میشدند. جورجیانا هافتون (۱۸۸۴-۱۸۱۴) یکی از واسطههای بیشمار انگلیسی بود.
جورجیانا هافتون در سن ۴۵ سالگی و پس از مرگ خواهر کوچکترش به عالم ارواح علاقهمند شد. در سال ۱۸۶۱، وی مهارتهای خود را به عنوان یک واسطه هنری پروش داد و در طی دهه ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ صدها آثار هنری نمادین خلق کرد که امروزه تنها ۴۰ مورد از آنها باقی مانده است.
به دنبال خلق آثار هنری در جلسات احضار روح در ۱۸۷۱، هافتون نمایشگاهی از آثار خود به راه انداخت. این امر نشان میدهد که وی قصد داشته است نقاشیهای روحگراییاش در مرتبه هنری نیز شایستگی کسب کنند. هافتون همچنین از نمایشگاه به عنوان راهی برای نشان دادن ایدههای روحگرایی به عموم مردم استفاده میکرده است.
جالب است بدانید که واسطههای بریتانیایی که در خلسه یا طی جلسات احضار روح و تحت تاثیر ارواح به نقاشی یا طراحی میپرداختند، میتوان به آنماری هویت، باربارا هانیوود، کثرین بری، دیوید دوگاید، جین استورات اسمیث و الیزابت و ویلیام ویکنسن اشاره کرد.
با این اوضاع و احوال آثار این هنرمندان از اشکال انتزاعی تا اشکال نمادین ردهبندی میشود و با وجود سبکهای متفاوتشان، همگی آنها با هدفی مشابه باهم پیوند خوردهاند: استفاده از واسطههای هنری برای اینکه تماشاگران «حقیقت» را بپذیرند؛ این حقیقت که جهان ارواح وجود دارد و ارواح قادر به تعامل با زندگان هستند.
نکته قابل توجه اینجاست که به اعتقاد ارواحگرایان، نقاشیها و طراحیهای این سبک جزو آثار روحی محسوب میشود. برای درک زبان بصری چنین آثاری تاکیدی بر روشی که آنها خلق شدهاند، وجود داشت. معمولا واسطه به نوعی خلسه فرومیرفت که در طی آن ادعا میشد به نیروی یک روح دسترسی مییابد که آن روح بانی و ابداعگر اثر هنری میشود.
ادعا شده است کارهای هنری واسطهها توسط طرفداران ارواحگرایی، که دارای دانش معنوی از جهان ارواح بودند، درک میشد و برای افرادی هم که دارای چنین دانشی نبودند، وجود فرد واسطه ضروری بود تا مفاهیم والاتر آثار را به ببیننده بفهماند. بنابراین آثار هنری را که در طی جلسه احضار ارواح خلق میشد به عنوان مدرکی از تعاملات روحی با جهان فانی در نظر میگرفتند.
در ادامه این کار و سه دهه پس از این که هافتون آثار خود را خلق کرد، هیلما اف کلیمت، یک روحگرای سوئدی، نیز تحت تاثیر نیروهایی مشابه شروع به کشیدن نقاشیهای بزرگ انتزاعی کرد که تا حدودی مورد توجه قرار رفت.
ارسال نظر