ریچ ویلیز بعد از بیش از ۵۰ عمل جراحی برای درمان مفاصلش متوجه شد برای گذران روزش کاملا به داروهای مسکن وابسته است، اما حرف دختر پنج ساله اش چری همه چیز را تغییر داد.
برترین ها: ریچ ویلیز بعد از بیش از ۵۰ عمل جراحی برای درمان مفاصلش متوجه شد برای گذران روزش کاملا به داروهای مسکن وابسته است، اما حرف دختر پنج ساله اش چری همه چیز را تغییر داد. ریچ میگوید: «دخترم چری الهام بخش من برای پاورلیفتینگ شد. ما در حال تماشای پارالمپیک ریو ۲۰۱۶ بودیم. او یک زن کوتوله را در حال انجام پاورلیفتینگ دید و از من پرسید من هم میتوانم آن کار را انجام دهم یا نه. در آن زمان من که تازه از عملهای جراحی که روی پاهایم انجام داده بودم خلاص شده بودم و به داروهای مسکن معتاد بودم، با خودم فکر کردم این همان تلنگری است که نیاز داشتم تا کار مثبتی انجام دهم؛ بنابراین با چند باشگاه تماس گرفتم و از آن زمان ورزش میکنم. تمرینات معمولی من درد، عرق و اشک زیادی به همراه دارد. اما آنچه به من در این تمرینات سخت انگیزه میدهد که سختتر کار کنم این است که میخواهم چری واقعا به من افتخار کند.»
ریچ ۴۷ ساله که مصمم بود به دخترش نشان دهد که هر چیزی بخواهد میتواند انجام دهد داروهای مخدر را کنار گذاشت و سفر جدید خود را با پاورلیفتینگ آغاز کرد. ریچ مفاصل پیچیدهای دارد که واقعا نمیتوانند حرکاتی که دیگران انجام میدهند را انجام دهند. ریچ در اولین مسابقاتش، مسابقات قهرمانی وزنه برداری انگلیس، بعد از پنج ماه تمرین شرکت کرد و مقام ششم را به دست آورد، حالا او تصمیم دارد به تیم پارالمپیک پارولیفتینگ بریتانیا بپیوندد.
ریچ میگوید: «رشد کودکی که مبتلا به دوارفیسم است بسیار مشکل است، زیرا توجه زیادی از سوی دیگران به خود جلب میکند. شما همیشه کوچکتر از دوستان خود هستید، اما صادقانه بگویم این موضوع واقعا هرگز مرا آزار نداد. اما مشکلات زیاد دیگری داشت، زیرا مجبور شدم عملهای جراحی زیادی انجام دهم. فکر میکنم بیش از ۴۰ عمل جراحی در کودکی داشتم؛ بنابراین هرسال تعطیلات تابستان به بیمارستان میرفتم و پاهایم را عمل میکردم در حالیکه بچههای دیگر مشغول تفریح بودند، اما من مجبور بودم با دو پای گچ گرفته تابستانم را یک گوشه بنشینم.»
بااین حال ریچ همیشه مورد عشق و حمایت والدینش بوده که هرکاری میتوانستند براش انجام دادند تا بهترین شانس زندگی را به او بدهند.
متاسفانه قبلا سیستم آموزش برای معلولین خوب نبود و تبعیض زیادی نسبت به آنها قائل میشد. آنها میخواستند ریچ را به مدرسه استثنایی بفرستند؛ بنابراین پدرش که یک معدنچی بود و درآمد فوق العادهای نداشت، اما صرفه جویی کرد و پول جمع کرد تا مرا به مدرسه شبانه روزی بفرستد که بتوانم بهترین زندگی را داشته باشم.» ریچ در دانشگاه هم با مشکل روبرو شد. اما او هرگز قادر به عقب نشینی و تغییر ذهن خود نشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر