طنز؛ سفر شجاعانه بقایی در زمان
بالاخره به لطف مردم عزیز کشورمون، هواداران میلیونی (و با احتساب اون بچههایی که تو بغل پدر و مادرشون فریاد میکشن «محمود! محمود!» هواداران میلیاردی) دکتر احمدینژاد، همه بستگان، آشنایان، کسانی که از راه دور و نزدیک اومده بودن، خانواده محترم....
مهرشاد مرتضوى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
بالاخره به لطف مردم عزیز کشورمون، هواداران میلیونی (و با احتساب اون بچههایی که تو بغل پدر و مادرشون فریاد میکشن «محمود! محمود!» هواداران میلیاردی) دکتر احمدینژاد، همه بستگان، آشنایان، کسانی که از راه دور و نزدیک اومده بودن، خانواده محترم رجبی، بغل کنندگان، بغل شوندگان، پخش، رژی، ته موندههای دکل و خودجوشهای قدیم- حرص و جوشهای جدید، ۲۰ میلیارد تومن ناقابل وثیقه جور شد و آقای بقایی که اتهامی جز کمک به اشیای قیمتی برای رفتن به خارج از کشور و جابهجاکردن پولهای طفلکی که تو یه حساب زخم بستر گرفته بودن نداشت، آزاد شد.
آقای بقایی در این مدت بازداشت، با شجاعتی مثال زدنی در برابر غذای زندان مقاومت میکرد و با لحنی کوبنده به مسئولان زندان میگفت «مرسی، سیرم». بقایی به همین هم بسنده نکرد و وقتی خواستن به بند عمومی منتقلش کنن، خیلی محکم ایستاد و گفت: «من همینجا راحتم و تا آخر هم همینجا میمانم. فقط این کنترل اسپیلت خراب شده، توربوش کار نمیکنه». بعد هم که به بیمارستان منتقلش کردن، نذاشته اقدامات درمانی رو روش پیاده کنن و خیلی باصلابت فریاد زده: «حالا سرُم اشکال نداره، ولی آمپول نزنینا!»
خلاصه بقایی چند شب پیش، بعد از سالهای متمادی (حدود دو سه هفته) اعتصاب غذا و با بدنی ضعیف و رنجور به جمع دوستان و خانواده برگشت و با وجود اینکه فشارش ۶ رو ۲/۵ بود، یک ساعت و نیم برای حضار سخنرانی کرد. چطوریش بر ما هم پوشیده است! چون یا دیگه فشار اون فشارای قدیم نیست و معنیش عوض شده، یا اعتصاب غذا فقط در نخوردن پیتزای پپرونی (اگه سوسیسش کم باشه) خلاصه میشه.
اما طبق معمول این اصلاحطلبان بدخواه نتونستن حسادتشون رو پنهان کنن و یکیشون در پاسخ به اعتراض آقای بقایی نسبت به وضع زندان گفته «انگار کهریزک در عهد دقیانوس بوده و مرتضوی هم رفیق بطلمیوس که نشده در آن دوران به زندانها سر بزنند». در واکنش به این حرف ناپخته، فیلیپ اورلیوس بقایی که تازه از زندان راهی شده بود، رو به مارکوس کراسوس مرتضوی کرد و پرسید: «ای مارکوس! این کهریزک کیست و در عهد دقیانوس چه شده که بدخواهان ما چنین برآشفتهاند و عتاب میکنند؟» مارکوس جواب داده: «چیزی نیست، زمانی که من تحصیل میکردم و مشغول دادن تز دکترا بودم، یک شایعهای پخش شد و سه تا کشته هم داد! شما ذهنترو درگیر نکن». اما بقایی که شخص خیلی پیگیریه، اصرار میکنه که برن خودشون از نزدیک ببینن. الان هم به زمان قدیم سفر کردن و قصد دارن از همونجا انتقادات شجاعانه شدیدتری رو خطاب به مسئولان داشته باشن، چون دیگه کاملا خیالشون راحته دست کسی بهشون نمیرسه!
ارسال نظر