طنز؛ از ژن مرغوب تا فضل پدر
«عارفی» بوده ست در اقصای غور/ وز قضا بسیار کارش جفت و جور/ مرد اهل فنّ صاحب منصبی/ ...
«عارفی» بوده ست در اقصای غور
وز قضا بسیار کارش جفت و جور
مرد اهل فنّ صاحب منصبی
در سکوتی ژرف، مهری بر لبی
چون که ژنهایش به شدت خوب بود
حاصلش یک کودک مرغوب بود
از طفولیت هم از فضل پدر
بر سرش بارید پول سیم و زر
بی فشار رانت و با کد یمین
صاحب اموال میگشت و زمین
پیشتر زان که برآرد موی ریش
بود از پیران ما سه- هیچ، پیش
این که بختش هست دائم در فزون
شانس آورده ست لامصب ز خون!
الغرض، گر طالب سیم و زری
باید این دوران، ژن خوب آوری
اینکه هفت ما گرو شد پیش هشت
از ژن پست است و از خون پلشت
کاش بابایم که رفت و شد دبیر
دم نمیزد مدتی، میشد وزیر
هم کف و خون، هم ژن و فضل پدر
میشدم «ب.ز» وز او هم بیشتر...
نظر کاربران
عالی بود خیلی شعر قشنگی بود. هرچند یکی دوجا وزنش مشکل داشت ولی مضمون و ریز بینیش اون رو میپوشونه. خسته نباشید