۵۳۲۰۰۷
۱ نظر
۵۰۰۴
۱ نظر
۵۰۰۴
پ

طنز؛ قرائت یا خواندن؟

دهخدا تا پایش را توی کلاس گذاشت دید رئیسی ایستاده بود پای تخته و با چهره‌ای جدی به بچه‌ها نگاه می‌کرد. دهخدا پرسید: «شما پای تخته چه می‌کنی؟» رئیسی با اخم به قالیباف گفت: «قانون امروز کلاس رو‌ قرائت کن!» قالیباف سر جایش سیخ ایستاد و...

حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

دهخدا تا پایش را توی کلاس گذاشت دید رئیسی ایستاده بود پای تخته و با چهره‌ای جدی به بچه‌ها نگاه می‌کرد. دهخدا پرسید: «شما پای تخته چه می‌کنی؟» رئیسی با اخم به قالیباف گفت: «قانون امروز کلاس رو‌ قرائت کن!» قالیباف سر جایش سیخ ایستاد و با شور و حرارت چنین خواند: «طبق بند اول اساسنامه‌ کلاس، هر شاگردی حق دارد به مدت چهار ساعت مبصر کلاس شود و امروز نوبت رئیسی است». دهخدا اخم کرد و گفت: «یک اینکه بهتره به جای فعل قرائت کردن از خواندن بهره ببرید که پارسیه. دو هم اینکه اساسنامه‌ کلاس چیه که بند یکش چی باشه؟ چرا الکی از خودتون قانون و اساسنامه می‌سازین؟» این را گفت و رو کرد به روحانی و پرسید: «شما مگه مبصر نیستی؟ اینا چی میگن؟» روحانی نفسی عمیق کشید و گفت: «اتفاقا جهانگیری رو فرستادیم تا از دفتر لوله بیاره» دهخدا پرسید: «لوله برای چی؟» اما هنوز حرفش تمام نشده بود که جهانگیری با لوله‌ای زنگ زده پیدایش شد. قالیباف یکهو لبخندی عصبی روی لبانش نشست و فریاد زد: «حمله!» در چشم بر هم زدنی همه‌ شاگردها با هم درگیر شدند.
میرسلیم فحش‌های فرانسوی می‌داد و رسایی برای زنگنه سبیل آتشین می‌کشید. دهخدا نگاهی خشمگین به رئیسی انداخت و گفت: «اینجوری می‌خواستی کلاس رو مدیریت کنی؟» رئیسی شانه بالا انداخت و گفت: «عوضش بعد از دعوا به هر کدوم‌شون یه گچ رنگی میدم». دهخدا تشر زد: «الکی واسه گچ‌های مدرسه نقشه نکش. اینجوری که شما گچ برداشت می‌کنید شهریه‌ بقیه‌ شاگردها بالا میره». هاشمی‌طبا از گوشه‌ای جیغ کشید و گفت: «ما گل‌های خندانیم، زشته با هم دعوا کنیم» دهخدا فریاد زد: «دیگه کافیه».ناگهان همه ساکت شدند و سر جای‌شان نشستند.
دهخدا رو کرد به رئیسی و قالیباف و گفت: «شما حتی به صورت آزمایشی هم نباید مبصر بشین! ببینین چه بلبشویی راه انداختین». جهانگیری گفت: «واقعا نشاط رو از کلاس گرفتن اینا». روحانی گفت: «من مردانگی کردم و اسناد بیشتری علیه دوستان قرائت نکردم». دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «به جای قرائت بگو خواندن. در ضمن از همه‌تون خواهش می‌کنم کمی کمتر سوتی بدین تا ا‌نقدر پرونده‌هاتون سنگین نشه. آخه آخر سال من با چه رویی به شماها نمره‌ انضباط بدم؟» این را گفت و با چشمانی خسته و غمگین به یک صندلی خالی نگاه کرد و پرسید: «اونجا جای کیه؟ چرا خالیه؟» شفیعی کدکنی آه کشید و گفت: «جای طفلی به نام شادی که دیری‌است گمشده ‌ا‌‌ست».
احمدی‌نژاد لبخند زد و گفت: «بیاین از محل ما شادی ببرین. اونجا همینجوری شادی ریخته تو خیابون». قالیباف خشمگین شد و گفت: «حتما منظورش اون شادیه که تهش میخوره به اتوبان صدر». جهانگیری پرسید: « شما چرا پل صدر رو اونجوری ساختی ؟»‌.روحانی گفت: «خرج خریدن لوله کرده حتما» ناگهان یکی از شاگردها که طرفدار مبصر شدن رئیسی بود زد توی گوش غرضی. غرضی بغض کرد و پرسید: «بابا من می‌خوام تو حال خودم باشم. ولم کنین!» و دوباره شاگردها با هم درگیر شدند. دهخدا آه کشید و به شفیعی کدکنی گفت: «پسرم شما برو دفتر بگو کلاست رو عوض کنن، اینجا اذیتت می‌کنن!». این را گفت و خودش هم از کلاس بیرون رفت تا شاید طفلی به نام شادی را که دیری‌ بود گمشده بود، پیدا کند... .
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    آقا به جای " دیگه کافیه " بهتره بنویسید " دیگه بسه " کا پارسی است. ؛)

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج