طنز؛ سبزیجات سیاسی
هرگونه شباهت این میوهها با سیاستمداران ربطی به این میوهها ندارد و مسئوليت آن با دیگر میوههاست.
بادمجان: کدوی قلدر. او کدویی است که با کت و شلوار تیره حضور پیدا میکند. با گولزدن لپه، از باقی قیمهها اعلام استقلال و حزب قیمهبادمجان را تشکیل داده است.
خیار: پای ثابت همه جلسات. اصولا کم حرف میزند و زود تمام میشود. درست است که سروزبان شیرینی دارد، اما اصولا باطن و ته تلخی دارد و آخر جلسات را با تلخی تمام میکند. بااینحال چون سر شیرینی دارد، مردم آخر و عاقبت تلخش را فراموش میکنند.
خیارچمبر: پیشکسوت خیار است. خیار پیر؛ خیاری که خاصیت و شیرینی خیار را ندارد و چون بهموقع ديده نشده و روی دست مانده، فقط پیر شده است.
ترب: سیاستمداری که حرفی برای گفتن ندارد، اما بلد است خودش را وارد جلسه کند.
تربچهنقلی: بچه سیاستمداری که همراه پدر تربش در جلسههای سیاسی شرکت میکند تا پیشرفت کند. حالا پیشرفت کند چی میشود؟ ترب.
سبزیخوردن: حزب جوانان سبزیجات که بدون اینکه معلوم شود چیبهچی است ازشان استفاده میشود و خورده میشوند و تمام میشوند. سبزیخوردنها بعضیوقتها انشعاب میکنند و با پنیر میریزند روی هم که البته یک ترکیب سبزیخوردن و پنیر یک لقمه بیشتر نمیشود و همان اول کارشان به آخر میرسد.
ریواس: پدرخوانده سبزیجات. معلوم نیست فایدهاش چیست، اما سبزیجات بااحترام از او حرف میزنند.
کرفس: پدر معنوی سبزیجات. میگویند فایده زیادی دارد و در ترکیب سبزیجات نقش زیادی دارد. او اصولا اگر در جمع سبزیجات باشد، امنیت سبزیجات تأمین میشود چون کرفس خیلی گوشتتلخ است. کرفس هم مثل بادمجان یکبار تلاش کرد با لپهها دستبهیکی کند و حزب خورش کرفس را ساخت که متأسفانه مقبولیت پیدا نکرد و با رابطههایی که داشت توانست بهعنوان غذای سازمانی هفتهای یکبار در ادارات دولتی سر ناهار حضور پیدا کند.
سیبزمینی: سیاستمداری که رگ ندارد و تحت هر شرایطی، با هر آشپزی، با هر غذایی، به هر شکلی، در صحنه حضور دارد.
ارسال نظر