طنز؛ موطلایی
چند دقیقهای بیشتر از باز کردن آرایشگاه نگذشته بود که محمود احمدینژاد با ورودش غافلگیرم کرد. پیشتر حداکثر سالی یکبار پیش من میآمد. ماه گذشته آمده بود و حدس نمیزدم به این زودیها این طرفها پیدایش شود. وقتی علت ماجرا را ....
چند دقیقهای بیشتر از باز کردن آرایشگاه نگذشته بود که محمود احمدینژاد با ورودش غافلگیرم کرد. پیشتر حداکثر سالی یکبار پیش من میآمد. ماه گذشته آمده بود و حدس نمیزدم به این زودیها این طرفها پیدایش شود. وقتی علت ماجرا را جویا شدم گفت: وقت... وقت خیلی مهم است. هشت سال که ريیسجمهور بودم اصلا وقت نداشتم. چهار سال بعد هم به هشت سال دوم فکر میکردم که باز هم وقت نداشتم اما حالا و با شرایط جدید و با روحانی تا ۱۴۰۰ خیلی خلوت هستم و فکر میکنم برای کارهای دیگر ازجمله مرتب و به موقع آرایشگاه رفتن به اندازه کافی وقت دارم. شانهای به سر و رویش کشیدم و پشت گردنش را هم تیغ زدم و به همین زودی کارش تمام شد. آماده میشد که برود پرسیدم دکتر به چه کسی رای میدهی؟ گفت بهار.
داشتم به مريلین مونورو فکر میکردم و فیلمهایش که بارها و بارها دیده بودم.
روی صندلی نشست و پرسیدم خب چه کنم؟ گفت پرش کن. من که چند لحظه قبل و بعد از بستن پیشبند از یخچال بطری آب برداشته بودم، فکر کردم از توی آیینه یخچال را دیده و منظورش یخچال است.
گفتم پر میشه. ماه پیش کمی بدهی از قبل داشتم و فرصت نکردم اگر فردا تشریف میآوردید حتما پر بود. از توی آیینه نگاهم کرد و گفت خوبی؟ جواب دادم بله چطور مگه؟ گفت چرا چرند و پرند میگویی؟ یخچال چیه؟ من چه کار به یخچالت دارم آخه؟ پر باشه یا خالی. موها را میگم. زدم زیر خنده و گفتم آهان. بعد گفتم چی فکر کردی؟ مگه ترمیم مو اومدی دکتر جان؟ ما کارمون خالی کردنه نه پر کردن. حوصلهاش سر رفته بود و گفت آخه حیف این چشمها و این رنگ نیست که سرم بیمو باشه؟
حرفش را تایید کردم و گفتم گل بیخار کجاست؟ از حرفم ناراحت شد و گفت یعنی این بیمویی خاره؟ گفتم نه کلی گفتم. دیدم بدجایی زدم و بیخیال ادامه این دیالوگ شدم. شونه و قیچی را برداشتم و مشغول شدم. قاعدتا چند دقیقه بیشتر کار نداشت. وقتی چشمانش را باز کرد بعد از آنکه مثل همیشه بسته بود، داد زد که چه کردی؟ گفتم مثل همیشه. دورش را آلمانی زده بودم و بالاها را هم کمی مرتب کردم. حسابی عصبانی شده بود و کاری از دستم برنمیآمد. از روی صندلی که بلند شد، گفت دعا کن یا رییسجمهور بشم یا شهردار نمانم وگرنه باید جمع کنی و بروی. فکر کردم شوخی میکند. خندیدم و گفتم شوخی میکنید. دم در تعدادی از همراهان گولاخش هرکدام به قاعده چند بشکه روی هم، با هم گفتند دکتر با کسی شوخی نداره. همه لباس سورمهای به تن داشتند. از فریادشان گلدانهای روی میز جلوی آیینه افتادند روی زمین تا حدس بزنم واقعا شوخی نکرده است. آقای قالیباف که از آرایشگاه خارج شد همه همراهانش با هم شروع کردند به فریاد زدن که خوشگل موطلایی ريیسجمهور مایی... خوشگل موطلایی فقط امید مایی. دور شدنشان را میدیدم از صدا کم نمیشد تا فکر کنم این خوشگل موطلایی را کجا شنیده بودم و چقدر برایم آشناست این جملات.
برگشتم روی صندلی آرایش نشستم و خیره به خودم در آیینه. مریلین مونرو را دیدم که توی قایق کنار بیلی وایلدر نشسته است و در حال تمرین سکانسی از فیلم است. آقای قالیباف همراه با همراهانش از یک قایق دیگر میپرند و بیلی وایلدر را دستبند زده و میبرند.
نظر کاربران
عالی بود
خیلی جلف و لوس بود
فکر کردن احمقیم که با این طنزایی که قانون منویسه بازم به روحانی رای بدیم، عمرا، میخونیم و مثل روحانی الکی لبخند میزنیم