دهخدا تا درِ کلاس را باز کرد دید قالیباف ایستاده پای تخته و میگفت: «من قول میدهم اگر برای مُبصر شدن به من رای بدهید همه زامبیها را بکشم و دور مدرسه دیوارهایی بلندتر بسازم تا زامبیها از ما دور بمانند».
دهخدا تا درِ کلاس را باز کرد دید قالیباف ایستاده پای تخته و میگفت: «من قول میدهم اگر برای مُبصر شدن به من رای بدهید همه زامبیها را بکشم و دور مدرسه دیوارهایی بلندتر بسازم تا زامبیها از ما دور بمانند». جهانگیری خندید و گفت: «بدجوری رفتی توی فازِ کپی کردن. اینایی که گفتی برای سریال واکینگدد بود!». قالیباف نگاهی به کاغذهایش انداخت و همانطور که موهای رنگ شدهاش را مرتب میکرد، گفت: «ببخشید. این قولی که الان دادم برای یکی، دو سال بعد از مبصر شدنم بود».
رئیسی ناگهان برآشفت و گفت: «اون قضیه از بین بردن زامبیها که برای من بود». میرسلیم اخم کرد و گفت: «صد بار گفتم وقتی ائتلاف میکنید یه جزوه رو به همه ندین. الان منم اون برنامه زامبیکشون رو دارم». هاشمیطبا لبخند زد و گفت: «پُر واضح است که از بین شما سه نفر، دونفرتون باید کنار بکشن». دهخدا که تا آن هنگام خاموش بود سرفهای کرد و گفت: «ببخشید که مزاحم سخنرانیهاتون شدم، خواستم بگم «پُر واضح» غلطه و بهجاش میتونید از «خیلی روشن است» یا «به خوبی پیداست» بهره ببرید».
قالیباف مقداری رنگ تازه روی موهایش گذاشت و پرسید: «از قهوهای خوشتون میاد؟ اگه خوشتون نمیاد دفعه بعد موهامو بلوند کنم!». بذرپاش با بیحوصلگی گفت: «پر واضحه که تو باید بری کنار، اما بدنت گرمه هنوز نتونستی با واقعیت کنار بیای». دهخدا با کلافگی گفت: «کمی پیشتر گفتم که پر واضح غلطه، بهجاش بگو خیلی روشنه!». احمدینژاد خندید و پرسید: «مگه لامپه؟» قالیباف ناگهان بُل گرفت و با شور و حرارتی خاص گفت: «آفرین! مثلا همین لامپ!» سپس موبایلش را از جیبش در آورد و ادامه داد: «شما این کلیپ رو نگاه کنید تا بفهمید در دورانی که آقای روحانی مبصر بودند چه اتفاقاتی رخ داد!».
سپس گزینه پِلِی را لمس کرد. رسایی با هیجان پرسید: «همون کلیپه؟» سپس با دلخوری ادامه داد: «اینکه خیلی تاریکه. هیچی معلوم نیست». جهانگیری کلافه شد و گفت: «ایبابا. خاموش شدن لامپ کلاس چه ربطی به مبصر داشت که شما ازش فیلم گرفتی؟ اون روز برق سراسری رفته بود». قالیباف لبخندی عصبی زد و گفت: «عزیز من میشه شما دو دقیقه دخالت نکنی و اجازه بدی ما به تخریبمون برسیم؟». غرضی خمیازه کشید و به قالیباف گفت: «شما که داری همهاش کاپی میکنی دستکم از چند تا سریال درست و حسابی کاپی کن! مثلا همین سریال گیم آف ترونز» قالیباف هیجانزده شد و گفت: «اتفاقا یکی از برنامههامون کشیدن کمربندِ کینگز لندینگ دورِ مدرسهاس و بعدش هم میخوایم از همون دیوارای شمالی تو مدرسه بکشیم».
رئیسی ایستاد و گفت: «من هم چند باری این دیالوگِ وینتر ایز کامینگ رو با صدای بلند تمرین کردم» دهخدا که پاک کلافه شده بود سوی قالیباف رفت و گفت: «اینقدر فیلم و سریال نگاه نکن پسر. یادت رفته هفته پیش ادای سیندرلا رو در میاوردی؟». سپس او را سر جایش نشاند و افزود: «از دست شماها سرسام گرفتم». بعد رو کرد به روحانی و گفت: «تا من برم یه آبی به سر و صورتم بزنم شما مبصر باش». این را گفت و از کلاس بیرون رفت. روحانی هم رفت و ایستاد پای تخته و با خنده گفت: «قالیباف اون هاردت رو بیار بده ما ازش یه کپی بگیریم».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
همه وعده های قالیباف کپی احمدی نژاد است اقلا تو این ۱۲ سال فکر میکردی یه وعده جدید از خودت در میکردی!
لطفا از این بخش بیشتر بذارین خیلی خوبه