راستش چند روزه از بیکاری میرم جلوی سازمان عریض صداوسیما توی جامجم که کاندیداهای ریاستجمهوری رو دید بزنم و انتخاب اصلحم رو انجام بدم. امروز صبح که منتظر وایساده بودم، دیدم یه نفر از دور داره نزدیک میشه. از دور شبیه گاندی بود که....
راستش چند روزه از بیکاری میرم جلوی سازمان عریض صداوسیما توی جامجم که کاندیداهای ریاستجمهوری رو دید بزنم و انتخاب اصلحم رو انجام بدم. امروز صبح که منتظر وایساده بودم، دیدم یه نفر از دور داره نزدیک میشه. از دور شبیه گاندی بود که از قرصهای افزایش قد ملیکا استفاده کرده باشه.
اونجوری. اول نشناختم. یه کم که دقت کردم دیدم خودشه. آقای مصطفی میرسلیم. صداش کردم «داداش غریبی نکن. بیا». گفت «نه؛ من نخواهم آمده است». گفتم «چرا عزیزم؟ چیزی شده؟ کسی چیزی گفته؟»، جواب داد «نه، فقط منتظر اجازه حزب موتلفه هستم که برای ضبط برنامه وارد سازمان صداوسیما بشوم یا نه». گفتم«باورکن اینقدر که شما از حزب موتلفه حرفشنوی داری، خود حزب موتلفه از خودش نداره. به خدا دوستان حزب موتلفه هم راضی نیستند اینجوری». چیزی نگفت تا اینکه آقای حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه بهش پیامک داد. این شد که رفت به سمت در جامجم و رو کرد به من و گفت: «اگر اجازه بدهید بنده برای ضبط برنامه تبلیغاتیام ورود کرده و عمل تبلیغات را انجام دهم». گفتم: «والا اینجوری که شما کلمات فارسی رو ادا میکنی دیگه نیاز به اجازه بنده نیست. شما هر چی عجم بود، زنده کردی بدین پارسی.
کاش فردوسی بود با ایشون یک مصاحبتی میکردید به هر حال زبون همدیگه رو بهتر میفهمید». گفت: «متوجه فحوای کلامتان نمیشوم. آیا مشکلی بر سر راه است؟». گفتم: «نه عزیزم فقط یه سوالیه سالهاست ذهن من رو مشغول کرده، بپرسم؟». گفت: «بنده اساسا برای رفع مشکلات امثال شما وارد عرصه انتخابات شدهام است». گفتم «میخوام بپرسم شما لباسهات رو خودت انتخاب میکنی؟». جواب داد: «بله، چطور؟ چیزی شده است؟» .گفتم «نه؛ چیزی نشده است. میخوام بدونم یعنی مثلا میری تو یه فروشگاه لباس، بعد میگی اون لباس طوسی توی ویترین رو بدید؟ میخوام بدونم با دستای خودت این کارو با خودت میکنی؟». گفت: «بله، اما این روزها لباس مناسب به سختی یافت میشود لذا مجبورم پس از خرید لباس به خیاطی رفته و اندک یقه موجود در لباس را نیز کنده یا اصطلاحا امحا کنم».
گفتم: «اوهوم. باشه من جواب سوالم رو کامل گرفتم. بگذریم. بفرما داخل». داشت میرفت که یهو برگشت و ازم پرسید: «حال، نظر شما راجع به بنده چیست؟ آیا خصوصیات ریاستجمهوری را دارا میباشم؟». گفتم ببین آقا میرسلیم. بذار باهات شفاف صحبت کنم. من به شما علاقهمندم. به نظر من باتوجه به مهارت و استعداد خاصی که توی زبان فارسی داری، حیفه استفاده نکنی. من اگه جای شما بودم به جای رویای ریاستجمهوری، چند ساعت توی یه مدرسه ابتدایی بهصورت حق التدریس، فارسی و املا و انشا تدریس میکردم که به صواب و صلاح نزدیکتره». اینو که شنید، یه کم رفت توی خودش، چند دقیقه سکوت کرد و گفت: «هر چی حزب موتلفه بگه».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
اتفاقا جناب میرسلیم بسیار آدم با شخصیت و محجوب و با فهم و کمالاته ، اینقد که شما دور و برتون آدمهای فحاش و وقیح و بی شخصیت مثل بعضی از آقایون جدید و دوره های قبل که تنها افتخارش گونی سیب زمینیه رو دیدید از دیدن همچنین آدمایی متعجب میشید
نظر کاربران
اتفاقا جناب میرسلیم بسیار آدم با شخصیت و محجوب و با فهم و کمالاته ، اینقد که شما دور و برتون آدمهای فحاش و وقیح و بی شخصیت مثل بعضی از آقایون جدید و دوره های قبل که تنها افتخارش گونی سیب زمینیه رو دیدید از دیدن همچنین آدمایی متعجب میشید
این از ادبشونه