طنز؛ شوی ثبتنام در بیابان برنامه
سوشیانس شجاعیفرد در روزنامه شهروند نوشت:
- آقای رئیسی برنامه شما برای اداره کشور چیه؟
- ها؟
- برنامهتون برای اداره کشور؟
- برنامه میخواد مگه؟ همون آرد و اینا میشه برنامه؟ سختش میکنید چرا؟ احمدینژاد مگر برنامه داشت؟ خود همین روحانی اون روزی که اومد ثبتنام مگر برنامه داشت؟! چرا من رو توی فشار قرار میدید؟! خوبه منم شما رو توی فشار قرار بدم؟!
- آقای احمدینژاد، برنامه شما برای اداره کشور چیه؟ فقط نگید من از شما میپرسم، برنامه من برای اداره کشور چیه؟! خب؟!
- خب!
- خب! بگید دیگه! چرا دارید رو به من پلک میزنید و میخندید؟!
- من مخلص شما هم هستم!
- قربون آقا... برنامهتون... برنامه... برنامهتون برای اداره مملکت چیه؟
- من نوکر همه مردم ایران هم هستم!
- مردم نوکر و خدمتگزار نمیخوان، رئیسجمهوری میخوان! خدمتگزار رو میشه از توی آگهی همشهری هم پیدا کرد!
- آقای قالیباف، برنامه شما چیه؟
- برنامهام اینه که رئیسجمهوری بشم!
- این رو که همهمون میدونیم، برنامهتون برای اداره کشور چیه؟!
- کلا میکوبیم دوباره میسازیم!
- کجا رو؟
- کلا، همه جا، هرجا شد، جنگلهای شمال، دریاچه ارومیه، کیش، سمنان، عالیقاپو، وسط کویر، همه جا! برج میسازیم، بینشون هم جاده دوطبقه میسازیم، جاده تهران- مشهد رو که سه طبقه میسازیم، ببین راحتت کنم، برنامه جابهجاییهای عظیم رو دیدی؟ من ساختوساز عظیمشونم! دستم به کم نمیره! درآمد کشور و خودم و پیمانکارها و مدحکنندگان و همهرو حداقل ٢,٥ برابر میکنم!
- آقای روحانی، شما هم اگر برنامهای دارید، بفرمایید
- به نام خدا! برنامه من فقط اینه که یک لایحه ببرم مجلس، سن ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری رو به سن رأیدادن دراین انتخابات برسونم! والسلام!
- خب برنامه دیگهای برای مملکت ندارید؟!
- نه واللا، من دور قبلش هم خودم غافلگیر شدم! الانم معلوم نیست چی به چیه! آنقدر منفیبافی کردند که همه کارهایی که قرار بود توی ٨سال انجام بدیم، از ترسمون توی همین سال آخر انجام دادیم!
- آقا؟
- بله؟ شما خبرنگارید؟ دیدم داشتید با آقایون مصاحبه میکردید
- بله ما از روزنامه شهروند هستیم!
- ایول، روزنامه همشهری؟!
- نه عزیز من شهروند، گورخوابها!
- آقای رئیسی برنامه شما برای اداره کشور چیه؟
- ها؟
- برنامهتون برای اداره کشور؟
- برنامه میخواد مگه؟ همون آرد و اینا میشه برنامه؟ سختش میکنید چرا؟ احمدینژاد مگر برنامه داشت؟ خود همین روحانی اون روزی که اومد ثبتنام مگر برنامه داشت؟! چرا من رو توی فشار قرار میدید؟! خوبه منم شما رو توی فشار قرار بدم؟!
- آقای احمدینژاد، برنامه شما برای اداره کشور چیه؟ فقط نگید من از شما میپرسم، برنامه من برای اداره کشور چیه؟! خب؟!
- خب!
- خب! بگید دیگه! چرا دارید رو به من پلک میزنید و میخندید؟!
- من مخلص شما هم هستم!
- قربون آقا... برنامهتون... برنامه... برنامهتون برای اداره مملکت چیه؟
- من نوکر همه مردم ایران هم هستم!
- مردم نوکر و خدمتگزار نمیخوان، رئیسجمهوری میخوان! خدمتگزار رو میشه از توی آگهی همشهری هم پیدا کرد!
- آقای قالیباف، برنامه شما چیه؟
- برنامهام اینه که رئیسجمهوری بشم!
- این رو که همهمون میدونیم، برنامهتون برای اداره کشور چیه؟!
- کلا میکوبیم دوباره میسازیم!
- کجا رو؟
- کلا، همه جا، هرجا شد، جنگلهای شمال، دریاچه ارومیه، کیش، سمنان، عالیقاپو، وسط کویر، همه جا! برج میسازیم، بینشون هم جاده دوطبقه میسازیم، جاده تهران- مشهد رو که سه طبقه میسازیم، ببین راحتت کنم، برنامه جابهجاییهای عظیم رو دیدی؟ من ساختوساز عظیمشونم! دستم به کم نمیره! درآمد کشور و خودم و پیمانکارها و مدحکنندگان و همهرو حداقل ٢,٥ برابر میکنم!
- آقای روحانی، شما هم اگر برنامهای دارید، بفرمایید
- به نام خدا! برنامه من فقط اینه که یک لایحه ببرم مجلس، سن ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری رو به سن رأیدادن دراین انتخابات برسونم! والسلام!
- خب برنامه دیگهای برای مملکت ندارید؟!
- نه واللا، من دور قبلش هم خودم غافلگیر شدم! الانم معلوم نیست چی به چیه! آنقدر منفیبافی کردند که همه کارهایی که قرار بود توی ٨سال انجام بدیم، از ترسمون توی همین سال آخر انجام دادیم!
- آقا؟
- بله؟ شما خبرنگارید؟ دیدم داشتید با آقایون مصاحبه میکردید
- بله ما از روزنامه شهروند هستیم!
- ایول، روزنامه همشهری؟!
- نه عزیز من شهروند، گورخوابها!
- آهان! گورخوابید! ببین من فقط میخواستم به این کلهگندههایی که میخواهند کاندیدا بشوند بگویید، فکر مردم باشند، فکر مسئولان نباشند! حتی اگر فکر مردم نیستند، فکر حیوانات باشند، وسط خونه زندگی حیوانات جاده نزنند! برای بازنشستهها، برای از کارافتادهها، برای بیکارهای واقعی حقوق نجومی تعیین کنند! به جای آفتابه و لگن چینی، تکنولوژی خوب وارد کنند! دعوا نکنند! با هیچکی دعوا نکنند! با کشورهای همسایه، با کشورهای غیرهمسایه دعوا نکنند! با مردم دعوا نکنند! خودشون با خودشون هم دعوا نکنند! خستهایم به خدا، همه دنیا داره میره جلو، ما هی داریم توی سروکله هم میزنیم برای نشستن سر سفره! برای برداشتن سهممون از سفره! دعوا نکنیم! اول یه تیکه نون و یه پارچ آب سر سفره بیاریم، بعد دست ببریم توی سفره! همین! گفتی همشهری بودی؟!
پ
ارسال نظر