طنز؛ طریقه ساخت فیلمهای سیمرغ بِبَر!
چند سالی است که یک قالب کلی برای سینمای منسوب به اجتماعی مد شده است که اگر فیلمی بر اساس این قالب بسازید، علاوهبر گرفتن سیمرغهای مختلف جشنواره فیلم فجر، خیر دنیوی هم برده و به فروش بالایی دست پیدا خواهید کرد.
چند سالی است که یک قالب کلی برای سینمای منسوب به اجتماعی مد شده است که اگر فیلمی بر اساس این قالب بسازید، علاوهبر گرفتن سیمرغهای مختلف جشنواره فیلم فجر، خیر دنیوی هم برده و به فروش بالایی دست پیدا خواهید کرد. در این مقاله سعی دارم با زبان آدمیزاد، طریقه ساخت یک فیلم سیمرغ ببر را به شما آموزش دهم.
گام اول، لوکیشن: دنبال یک خانه قمر خانمی بگردید. مناطق زیر خط فقر پر است از این خانهها و پیدا کردن یکی از آنها سخت نیست. اگر دسترسی به خانواده محترم رجبی ندارید، بهتر است یک روز بلند شوید و بروید جنوب شهر تا از نزدیک دو، سه تا از این خانهها را پیدا کنید. فراموش نکنید خانه باید حوض داشته باشد، چون سکانسهایی از فیلم شما به سروصورت شستن بازیگر اصلی در حوض اختصاص خواهد یافت. یا مثلا شب که از خواب پریده است، دوباره کلهاش را روی بالش نمیگذارد؛ بلکه بلند میشود و به کنار حوض میآید و یکباره کلهاش را درون آب میکند. چرایش هم مهم نیست، جواب میدهد.
گام دوم، انتخاب بازیگر: خدا رو شکر سینمای ایران پر از استعدادهای شکوفا شدهای است که میتوانید برای شخصیتهای بدبخت و خاکبرسر خود انتخاب کنید. عموم اینهایی هم که نقشهای فقیر و فقرا را بازی میکنند، عموما با بنز و باموهای میلیاردی سر صحنه میآیند و برای همین است که وقتی نقش یک آدم بدبخت را بازی میکنند، به این میزان به دل ما مینشینند! یا مثلا طرف در فیلم کارگر زورخانه است و ماهی سه هزار تومان حقوق میگیرد، اما تمام سر و صورتش جراحی زیبایی شده است و همین چیزها هی این بازیگر را برای ما باورپذیر میسازد!
گام سوم، موضوع: همه را به جان هم بیندازید، با دلیل و بیدلیل. همه باید در فیلم غر بزنند. نقد کنند. فحش بدهند. رگهایشان بیرون بزند. با پیژامه و رکابی باشند. همه به هم خیانت کنند. همه گشنه باشند. همه موبایلهاشان از این دوزاریها باشد و در نهایت همه یک مونولوگ طولانی با مضمون چیزهای که دوست دارند، بگویند؛ البته حد آرزوها را از 50 هزار تومان بالاتر نبرید، عموم این قشر در فیلمها نهایت آرزویشان50 هزار تومان است.
نکته کنکوری: فراموش نکنید هنگام فیلمبرداری باید این احساس به مخاطب دست بدهد که فیلمبردار داخل یک لنج نشسته است و روی موجها تکان میخورد. به این کار اصطلاحا دوربین روی دست گفته میشود و دوربین اصلا نباید روی سهپایه یا مثل آدمیزاد استفاده شود.
گام چهارم، پروپاگاندا: در تبلیغات فیلمتان گنده بنویسید «فیلم مستقل». مردم که نمیدانند شما هفت، هشت تا اسپانسر گردن کلفت میلیاردی داشتهاید و فقط بازیگر اول شما برای شش روز کار، 800 میلیون تومان دستمزد و گریمور کارتان که در حقیقت آرایشگر عروس خواهر زنتان بوده، برای سه تا طرح، 100 میلیون دستمزد گرفته است! در مصاحبهها هم فراموش نکنید که دايم بگویید: من این فیلم را با دست خالی ساختم. دروغ هم نگفتهاید، دستتان خالی بوده، اما کارت عابر بانکتان؟!
نکته کنکوری: از اصل «مخاطب مثل ماهی است، استفاده کنید». در این اصل مخاطب بعد از اینکه فیلم شما را دید کلا یادش میرود که اول فیلم نوشته شده است: فلان شرکت و بهمان کمپانی تقدیم میکنند؛ یعنی دستکم سه، چهار میلیارد پول بابت ساخت این فیلم دادهاند. از طرفی آخر فیلم را هم که هیچ ایرانیای نمیبیند و با دیدن اولین اسم تیتراژ، سریع از سینما میزند بیرون. پس خیالتان راحت باشد که نام آن هفت، هشت تا شرکت و چهار تا سرمایهگذار میلیونی را هم نمیبیند اما تبليغات همیشه در ذهنش میماند و به دیگران هم میگوید، بروید این فیلم مستقل را ببینید. حیوونیها گناه دارن!
آفرین، با رعایت این دستورالعملها شما موفق شدهاید هم فیلم بسازید، هم مردم را سمت سینماها بکشید، هم فروش میلیاردی را تجربه کنید، هم معروف شوید. فقط بالاغیرتا حالا که با سینمای مستقل میلیاردرتر از قبل شدید، پول آن دو، سه تا سیاهلشکر بیچاره و کارگر ساده پروژهتان را هم بدهید، کلا روی هم 200 هزار تومان نمیشود. کاری که هیچوقت نمیکنید اما فیلمتان دقیقا درباره همان قشر است!
نظر کاربران
سلام من هم اگر دوست داشته باشید روش ساخت فیلم های اسکار ببر هم طی یک مقاله آموزش بدهم
احسنــــــنت!!!دقیقا
لایک طلایی