طنز؛ توصیههای انتخاباتی
تا چند سال قبل هرکس که با والده محترم به مشکلی میخورد سر به بیابان میگذاشت و یک مدت خبری از او نبود، بعد صدایش در میآمد که خواننده شده است اما هر شغلی بازار کار محدودی دارد به همین خاطر با پرشدن ظرفیت و....
تا چند سال قبل هرکس که با والده محترم به مشکلی میخورد سر به بیابان میگذاشت و یک مدت خبری از او نبود، بعد صدایش در میآمد که خواننده شده است اما هر شغلی بازار کار محدودی دارد به همین خاطر با پرشدن ظرفیت و گنجایش خوانندگی و بالا زدن تعداد خوانندهها از مخاطبان؛ متوجه قطع بودن آب شدند و به شغلی روی آوردند که با قطع بودن آب هم به مشکل نخورند؛ رییسجمهوری!
یکی از برکتهای هشت سال ریاستجمهوری احمدینژاد القای این حس «من هم میتوانم رییسجمهور شوم» است که در هفته گذشته اثراتش نمایان شد. در چند روز گذشته در وزارت کشور بزرگواری با داشتن سواد دبستانی وعده یارانه 15 میلیون تومانی میداد و عزیز دیگری میگفت خدا به او وحی کرده است که کاندیدا شود. یک جفت دو قلو هم در حالی که زیر لب ترانه مفهومی «ما دوتا داداشیم، مثل مداد تراشیم، شبها تو خواب باز هم داداشیم!» به سمت وزارت کشور آمدند و برای انتخابات ثبت نام کردند و از در دیگر خارج شدند. از این عزیزان دلشادتر آن دستهای بودند که برای ثبتنام به وزارت کشور آمدند اما به علت نقص در مدارک موفق به ثبت نام نشدند، یعنی طرف یک قطعه عکس و شناسنامه همراه خودش ندارد اما میخواهد رییسجمهور شود.
در همین حین بد نیست که عزیزان توصیههای انتخاباتی ما را بخوانند و بعد برای ریاستجمهوری اقدام کنند:
اول. بزرگواران، ریاستجمهوری تنها یک صندلی دارد. برادران دو قلو، سه دوستی که هیچ دو نفری مثل آنها به هم شبیه نیست(!)، دو دوست و یک درخت، پنج نفر گروهی و... روی یک صندلی جا نمیشود. خواهشا رعایت کنید.
دوم. در قصد خیر شما برای ریاستجمهوری تردیدی نیست اما مردم را مثل خود فرض نکنید؛ شعار یارانه 15 میلیونی یا 250 هزار تومانی دیگر اثر ندارد.
سوم. ریاستجمهوری فرصت شغلی نیست. اگر بیکار هستید به صفحه نیازمندیهای مطبوعات رجوع کنید.
چهارم. صنعتی را با سنتی قاطی نکنید.
ارسال نظر