طنز؛ از شایعه تا واقعیت
بگذارید حرفی که قرار است آخر بگویم همین اول بزنم؛ خانواده ما عاشق شایعه هستند. بنا بر آمار رسمی صدا و سیما شصتوسه درصد شایعات کشور از خانه ما شروع و به صورت خوشهای در کشور پخش میشود.
بگذارید حرفی که قرار است آخر بگویم همین اول بزنم؛ خانواده ما عاشق شایعه هستند. بنا بر آمار رسمی صدا و سیما شصتوسه درصد شایعات کشور از خانه ما شروع و به صورت خوشهای در کشور پخش میشود.
پدرم راننده تاکسی است و پنج کلاس بیشتر سواد ندارد اما این را فقط ما میدانیم. او بر اساس این که چه مسافری و از کجا سوار کند سوادش تغییر میکند برای مثال یک دوره عاشق ورزش و سیاست بود. آن زمان پدرم هر برج و ویلایی که در تهران میدید میگفت این برای پسر فلانی (هافبک وسط منچستر) است. وقتی مسافر سوار میکرد به طرف میگفت که سالها در بلژیک مربی فلانی بوده و از همه زندگی فلانی خبر دارد خودش برای فلانی برج معامله میکرده؛ تا اینکه بعد از مدتی تب ورزشش خوابید و به مهندسی علاقهمند شد.
به مسافرهایش میگفت که طراح اولیه برج میلاد بوده است و چون با ساخت غیر ایمنی برج میلاد مشکل داشته از پروژه اخراج شده حالا ممنوعالمهندسی است. روزی سه نوبت مسافرهایش از میدان آزادی به برج میلاد میبرد و به آنها میگفت: «اگر با دقت نگاه کنید متوجه کج بودن برج میشوید». انقدر این شایعه را پخش کرد که بالاخره تبدیل به تیتر یک روزنامهها شد و وقتی خبرش را خواند با نگاه عاقل اندر سفیهی گفت: دیدید راست گفتم. کجی برج کاملا مشخص است.
کمکم با پیشرفت تکنولوژی بابا هم مجبور شد که ابزار کار خود را تغییر دهد. اوایل خوراک خبری خود را از میان بلوتوثها پیدا میکرد و تمام مدت فیلمهای بازیگران و خوانندهها را پخش میکرد تا این که خیلی اتفاقی مادر قضیه فیلمها را فهمید و تلفن همراه بابا را ضبط کرد و به مراجع ذیربط (عمهام) تحویل داد.
بابا چند وقتی حال و روز خوشی نداشت و بهونه میگرفت. دست و دلش به کار نمیرفت. دیگر قدرتش را از دست داده بود تا این که با یاهو۳۶۰ و چتروم آشنا شد.
صبحها تا شب با مسافرکشی اخبار را از سطح شهر جمعآوری میکرد و شب تا صبح با پخش کردن همان اخبار در چت روم از ملت همیشه در صحنه شارژ میگرفت.
عجیب عاشق چتروم شده بود. asl و وب میگرفت و شارژ میفرستاد. تا این که باز هم مادرم یک شب پدر را در هنگام ارتکاب جرم و در زمان حساس گرفتن وب دستگیر کرد. همین شد که بساط کامپیوتر هم از خانه ما جمع شد اما بابا دست از کار نکشید.
الان بابا ادمین کانال خبرهای داغ و سوختنی در تلگرام است و به کلی مسافرکشی را کنار گذاشته. مادر هم بعد از ظهور تلگرام در دنیای مجازی غرق شد و دیگر کاری با بابا ندارد.
خوبی این وضع این است که خانه آرام شده است و دیگر این دو نفر با هم دعوا نمیکنند. از همه مهمتر، درآمد خانواده چند برابر شده است. مامان در کار خرید و فروش پیج در اینستاگرام است و بابا از کانالهای مختلف پول میگیرد و تبلیغ آنها را میکند.
ارسال نظر