طنز؛ همه را بغل می کنیم
حمید بقایی در جدیدترین سخنان خود تا این لحظه، و سخنان یکی مانده به آخری خود تا این لحظه، گفت که قطعا راه و روش استاد خود، دکتر احمدینژاد را ادامه میدهد.
حمید بقایی در جدیدترین سخنان خود تا این لحظه، و سخنان یکی مانده به آخری خود تا این لحظه، گفت که قطعا راه و روش استاد خود، دکتر احمدینژاد را ادامه میدهد.
او همچنین تاکید کرد تایید صلاحیت و رای آوردن خود را 100 درصد قطعی میداند و از الان ساکش را بسته که تا رییسجمهور شد سفرها را شروع کند.
حالا ما مفروضات بالا را قبول میکنیم و در ژانر وحشت به بررسی وقایع ریاستجمهوری ایشان و ادامه دادن راه و روش استادشان میپردازیم:
بقایی پیش از پایان رایگیری، پیروزیاش را به هواداران تبریک میگوید و وسط میدان انقلاب جشن پیروزی میگیرد.
البته چون میدان در حال تعمیرات و نوسازی است، چیزی از بقایی معلوم نیست و صدای داد و بیداد کردنش در بین صدای لودر و پیکور گم میشود. سپس به ساختمان ریاست جمهوری میرود و از آبدارچی به بالا همه را عوض میکند. آقای احمدینژاد را هم میگذارد رییس دفتر و خودش با خیال راحت میفرستد هواپیما را آماده کنند برای اولین سفر خارجی.
از در هواپیما که پیاده میشود، شروع میکند به بغل کردن همه. هرج و مرج در ونزوئلا بوجود میآید و پایتخت این کشور تخلیه میشود. بقایی به تنهایی و بدون حضور طرف مقابل هم که شده، روابط دیپلماتیک ایران و ونزوئلا را گسترش میدهد و برمیگردد.
وی در ادامه سفرهای بین المللیاش، چند کشور جدید را کشف میکند و به آنها زبان و خط را آموزش میدهد و سپس با این کشورها هم رابطه دیپلماتیک برقرار میکند. بقایی بعد از این کارها به کشور بازمیگردد و دستور میدهد کل املاک نجومی بازپس گرفته شود. این اقدام او همه را خوشحال میکند. اما قضیه به همینجا ختم نمیشود، زیرا بقایی دستور میدهد که همه این املاک تخریب شوند و به جایشان مسکن مهر بکارند!
مسئولان کمکم به کارهای او معترض میشوند و میگویند: داداش احیانا اشتباه نمیزنی؟ همین سوال باعث می شود به روحیه لطیف و حساس بقایی بربخورد و برای مدتی امورات کشور را به رییس دفترش بسپارد. چندی بعد همه میروند و پادرمیانی میکنند که بقایی برگردد و کشور را نجات بدهد.
او با اکراه میآید و شرایط مجددا از «نابودی کامل» به «فاجعه آمیز» تغییر میکند. رفتار بقایی به اذعان همه شبیه به احمدینژاد است، ولی هنوز کامل مانند احمدینژاد نشده. بنابراین با تیم مجرب پزشکی مشورت میکند و با دو سه تا جراحی مختصر، یک احمدی نژاد کامل از او در میآورند.
بقایی از بیمارستان مرخص میشود و برای اولین بار در جمع هوادارانش برنامه سخنرانی میگذارد. احمدی نژاد پشت تریبون میآید و کمی صحبت میکند. مردم منتظر بقایی هستند که ناگهان با یک احمدینژاد دیگر روبرو میشوند. همه جیغ میکشند و به سمت نزدیکترین محوطه آبی قابل غرق کردن انسان میدوند. ما هم جیغ میکشیم و از خواب میپریم!
نظر کاربران
به خاری چشم دشمناش رای میاره