طنز؛ كاندیدا نشدن سوپری محل پسرخاله مهندس بقایی
سخنگوی ستاد انتخاباتی اصولگرایان اعلام كرد برای انتخابات در پیش رو، بعد از چهل سال، اصولگرایان با شعار: «یكی برای همه و همه برای یكی!» كاندیدای واحد معرفی میكنند.
نامبرده كه در مقابل تعداد زیادی خبرنگارِ فك زمین خورده سخنرانی میكرد، در ادامه گفت: «خوشبختانه امروز، پس از چهل سال اما و اگر و تفرقه و منم منم كردنها، اصولگرایان كاندیدای واحد خود را در این ایستگاه بیآرتی، معرفی میكنند!»
هنوز سخنان جناب سخنگو به انتها نرسیده بود كه كاندیدای مورد نظر ایشان، از اتوبوس شركت واحد پیاده شد و برای حضور در انتخابات، اعلام آمادگی كرد! هنوز اعلام آمادگی ایشان، خشك نشده بود كه ناگهان یك كاندیدای اصولگرای دیگر از تاكسی پیاده شد و اعلام آمادگی كرد و كمی بعد، كاندیدای دیگری از ایستگاه مترو خودش را به جمع خبرنگاران رساند و ضمن اعلام كاندیداتوری، گفت ۲۳ كاندیدای دیگر هم در راه هستند!
وقتی یك خبرنگار از سخنگوی ستاد انتخاباتی اصولگرایان پرسید: «پس كاندیدای واحد شما چی شد؟» نامبرده با لبخند، در حالی كه پس كلهاش را میخاراند، گفت: «همونی كه اول با اتوبوس شركت واحد تشریف آوردن، كاندیدای واحد ما هستن دیگه! همانطور كه دیدید، بقیه كاندیداها با مترو، تاكسی، اسنپ و تپسی، خودروی شخصی، چرخبال، قطار، سینهخیز و پیاده تشریف آوردند. اما باز هم تكرار میكنم، كاندیدای واحد ما، همانی بود كه از اتوبوس شركت واحد پیاده شد! متاسفانه كاندیداهای ما، در عمل ثابت كردند در شعار انتخاباتی امسال، بیشتر با «همه برای یكی!» حال كردند تا «یكی برای همه»!
محسن رضایی در یك نشست خبری، پس از چهل سال به شایعات و واقعیتهای حواشی كاندیدا شدنهای پیاپیاش پایان داد. نامبرده در میان خبرنگاران گفت: «بنده پشت دستم را در حضور شما داغ میكنم كه از این به بعد دیگر درباره نیامدن یا آمدن به عرصه انتخابات، هیچ اظهار نظری نكنم، حتی اگر دوستان خیلی اصرار كنند و دست مرا به زور بگیرند و بخواهند بكشند وسط میدان برای گفتوگوی خبری!» یكی از خبرنگاران عجول و بیتاب، از ایشان پرسید: «آقا محسن بالاخره شما از این به بعد در انتخاباتهای پیش رو هستید یا نیستید؟» و ایشان در پاسخ با قاطعیت گفت: «من همیشه هستم مگر این كه خودم بیایم و بگویم نیستم.
البته اگر موقع آمدن و گفتن این كه نیستم، آن كت و شلوار بادمجانی راهدار مشكی را با آن پیراهن یقه دیپلماتی سفید و مشكی و كمربند بنفش و كفش كتانی بنددار آبی تیره پوشیده بودم!» در این موقع یكی از محافظان ایشان، ناپختگی كرد و پرید وسط كلام ایشان كه: «ولی آقا محسن ... من 45 ساله محافظ شما هستم ... تا حالا هیچ كدام از این لباسها را نه تن شما دیدیم نه در كمد لباسهایتان!»
دكتر احمدینژاد در آستانه انتخابات اعلام كرد در انتخابات پیش رو شركت نكرده و از كسی هم حمایت نمیكند مگر این كه طرف، اول نام فامیلش «ب» باشد! مهندس بقایی هم اعلام كرد پس از حوادث چهل سال قبل، در هیچ انتخاباتی شركت نمیكند و از كسی هم حمایت نمیكند مگر اینكه طرف، پسر خالهاش باشد! پسرخاله مهندس بقایی هم در بیانیهای اعلام كرد چون پسر خالهاش در انتخابات شركت نمیكند، پس او هم شركت نمیكند و از كسی هم حمایت نمیكند مگر این كه طرف، سوپری محلشان باشد!
دكتر احمدینژاد در آستانه انتخابات اعلام كرد در انتخابات پیش رو شركت نكرده و از كسی هم حمایت نمیكند مگر این كه طرف، اول نام فامیلش «ب» باشد! مهندس بقایی هم اعلام كرد پس از حوادث چهل سال قبل، در هیچ انتخاباتی شركت نمیكند و از كسی هم حمایت نمیكند مگر اینكه طرف، پسر خالهاش باشد! پسرخاله مهندس بقایی هم در بیانیهای اعلام كرد چون پسر خالهاش در انتخابات شركت نمیكند، پس او هم شركت نمیكند و از كسی هم حمایت نمیكند مگر این كه طرف، سوپری محلشان باشد!
سوپری محل پسرخاله مهندس بقایی نیز در بیانیهای اعلام كرد در انتخابات شركت نمیكند زیرا درست است كه پسرخاله مهندس بقایی، از ایشان خوب خرید میكند و كارتش را هم همان موقع میكشد؛ ولی خب، اگر كمی بیشتر در میان اطرافیانشان یا كوچههای فرعی حوالی میدان نارمك را جستوجو كنند، بالاخره یكی، دو تا بیعلاقه به شركت در انتخابات پیدا میكنند كه بیخیال ایشان شوند. چون كار سوپر ماركت سنگین است و نیاز به تجربه و پختگی زیاد دارد و نمیتوان آن را بیمحابا به كسی سپرد و رفت كاندیدای انتخابات شد!
پ
ارسال نظر