۴۸۵۰۵
۲۳ نظر
۵۰۰۶
۲۳ نظر
۵۰۰۶
پ

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (۱۶)

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (16)

هفت صبح: هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده.

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

1- دیروز خونه مهمون داشتیم، پرسیدن بچتون کجاست؟ مامانم گفت: تو فیس بوک.
پرسیدن: فیس بوک کجاست؟
مامانم گفت: جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک می زنن!

2- اگر تو آمریکا هم قوانین نام گذاری شرکت ها مثل اینجا بود
اسم شرکت اپل می شد: سیب پردازان سیستم گستر غرب!

۳- بچه بودیم هر کی بهمون فحش می داد
کف دستمونو نشونش می دادیم می گفتیم آینه آینه
حالا اگه جرات داری به بچه های امروزی فحش بده
یه چیزی جوابتو می ده که باید معنیشو از بابات بپرسی!

4- قبلنا باباها هفت تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدن
الان یه دختر را هفت بار شوهر می دن آخرش هم باز برمی گرده خونه باباش!

۵- این دخترایی که رژ لب رو می کشن تا بالای لبشون
نوه همون پیرمردایین که شلوارشون رو می کشیدن بالا تا زیر بغلشون!

6- بعضیام هستن همچین می گن ما متولد فلان ماه هستیم که انگار ژنِ برتر دارن

7- پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه
بعد از چندس ال بالاخره با یک دارویی خوب می شه
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تونو به دست آوردید
پیرمرد می گه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم. هر شب می شینم و به حرفاشون گوش می کنم. فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردم!

8- یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم و توی گرد و غبار محو بشم.

9- این حق مسلم هر دختریه که عکسای 13 تا 18 سالگیشو بسوزنه!

10- خانومایی که می رید سینما
خواهش می کنیم اون گنبد رو از روی کلتون بردارید تا ملت پشت سریتون هم بتونن فیلم نیگا کنن!

۱۱- یه فامیل داریم، معتقده اگر دسته جمعی زیر کولر بخوابیم به موتورش فشار میاد، حتی شاید هم بسوزه!

۱۲- شباهت زندگی من و انیشتین در اینه که هر دو بچگی هامون خنگ بودیم ولی خب از وسط های بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت می شه

۱۳- در هر سه ثانیه یک نفر از دنیا می رود (آماده ای؟)

۱۴- گاهی آدم های تنها خیلی خوش شانس هستند چون کسی را ندارند تا از دست بدهند

۱۵- یارو می ره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه می پرسه: کتابش خوب بود؟ یارو جواب می ده: والا شخصیت زیاد داشت ولی داستانشو نفهمیدم! کتابدار می گه: پس شما بودین دفترچه تلفن منو اشتباهی بردین!

۱۶- در جمع خانواده داشتیم فیلم می دیدیم، طرف دو شخصیته بود
زرت و زرت میزد آدم می کشت یه ساعت بعد عین یه بچه گوگولی عاشقانه نگات می کرد!
بابام: خانوم نکنه این بچمونم دو شخصیته باشه؟
مامانم: نه بابا خیالت راحت این از اولم بی شخصیت بود چه برسه به دوتا شخصیت!
یعنی بچه سرراهی هم بودم باهام مهربونتر برخورد می کردن اینا!

۱۷- دیروز تو خیابان اعصابم داغون بود. فقط دوست داشتم یکی رو بزنم
این وسط یکی اومده میگه ساعت چنده؟
می گم یه ربع به دو
برگشته می گه خودت بدو!
هیچی دیگه اون کسی که دنبالش می گشتم رو پیدا کردم!

۱۸- به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید
به آینده نگاه کنید و مأیوس شوید!

19- یه بار اعصاب نداشتم داشتم قدم می زدم، یه خانومی ازم پرسید:
ببخشید آقا ساعت دارید؟
منم گفتم آره و رفتم!

20- سر شب مامانم زنگ زده می گه شام چی دوست داری بپزم؟ می گم فرق نمی کنه هر چی می خوای بپز. می گه من چیزی به ذهنم نمی رسه تو بگو، می گم باشه زرشک پلو با مرغ درست کن.
می گه آخه ماکارونی پختم!

۲۱- بالاتر از سرعت نور می دونی چیه؟
سرعت جمع و جور کردن خونه در مواجهه با مهمان سرزده

22- دیگه کسی مشغول ساخت و ساز نیست همه مشغول ساخت و پاخت اند!

23- چند وقت دیگه هم می بینیم مردم تلویزیونِ خونه شون رو گرفتن دستشون تو خیابون راه می رن.
بعد می پرسیم می فهمیم گوشی جدید سامسونگه!

۲۴- بچه که بودم زنگ زدم ۱۱۸ فوت کردم!
بعد خانومه گفت تلفن شما کنترل می شه بیب بیب بیب ...!
داشتم سکته می کردم. سریع قطع کردم، سیم تلفنم کشیدم، رفتم در خونه رو هم قفل کردم.
فقط کم مونده بود از کشور خارج بشم!

25- دختر خالم پنج سالشه داشت برنامه کودک می دید، کانالو عوض کردم
برگشته بهم می گه آخه قیافه هم نداری یه چیزی بهت بگم!

۲۶- طرف رفته خواستگاری
بابای عروس با لپ تاپ اومده می گه پسر جون، من اهل تحقیقات محلی و اینا نیستم، یوزر پسورد فیس بوک رو بزن!

27- قدیما وقتی شام نداشتیم تن ماهی می خوردیم، بعد تن ماهی شد 7 هزار تومن، رو آوردیم به املت، حالا هم که گوجه شده 6 تومن، نمی دونم از این به بعد چه خاکی باید بخوریم.

28- تا 5 سالگی فکر می کردم اگه اذیت کنم لولو می خورتم
۶ سالگی فکر می کردم خانممجری از توی تلویزیون می تونه همنو ببینه
7 سالگی فکر می کردمیه کلاغی خبرها رو برا مامانم می بره
۱۰ سالگی فکر می کردم دخترا رو مامانا به دنیا میارن پسرا رو باباها
14 سالگی فکر می کردم خارج یه جا نزدیکه آلمانه
۱۶ سالگی فکر می کردم کرم دندون وجود داره
17 سالگی فکر می کردم یه روزنامه هست اسمش کثیرالانتشاره
۱۹ سالگی فکر می کردم اگه پولامو چند بار بشمارم کم میشه ازش
20 سالگی دیگه تصمیم گرفتم فکر کردن رو بذارم کنار!

29- دوس دارم اسم دخترمو بذارم مروارید
اسم مامانشم که صدفه
منم که جلبکم
کلا یه خونواده دریایی درست کنیم!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • مامان لیلا

    مجله جونم دستت دردنکنه قربونت بشم با خوندن هرکدومش لذت بردم ممنون .

  • laya

    19-21-25 خیلییییییییییییی باحال بودند+++++++++++++++

  • حدیث

    خیلی خوب بود مجله....

  • شمیسا

    با اینکه این سری فوق العاده نبود
    اما
    25 می رو خوب اومدی

  • اميرح

    ههههههه
    رژ لب دخترها.. 11 و يكي مونده به آخر باحال بود :-))
    مرسي مجله. هرچند الان باز يه عده ميان ميگن فلان متن رو فلان جا ديديم. ديگه بعد از شنيدن اين جمله حال تهوع بهم دست ميده.
    ولي سعي ميكنم من بهش دست ندم ;-)

  • مهرداد

    قشنگ بودن .

    ممنون

  • پیمان

    یه سوال میپرسم همه جواب بدین:
    .
    .
    .
    .
    ... .
    .
    .از شنبه یا از ترم بعد؟؟ :{-15-}{-7-}
    *******************************
    ﻋﺎﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺑﺪﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻟﻮ
    ﻧﺮﻓﺘﻦ ؟{-15-}{-15-}{-15-}
    ********************************
    ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺷﻨﯿﺪﻡ
    ﮐﻪ ﺩﻭﺩ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺣﺎﻭﯼ 8400 ﺳﻢ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﻧﻪ ...
    ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ...
    ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﯾﻢ
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ... .
    ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﻧﺪﯾﻢ {-15-}{-15-}{-7-}
    ************************************

    پاسخ ها

    • امیرح

      موافقم داداش :-) اصلن دیگه تلویزیون نیگا نمیکنیم
      خودمونیم ها داداش؛ این کد هایی که زدی مال جای دیگست. اینجا جواب نمیده ;-))). به شرطی که دنبال کنی ;-)

    • پیمان

      هههههههههه لو رفتیم دیگه.
      اره جواب نمیده .

    • پیمان

      شما هم بله؟!!!:دی

    • اميرح

      هههه
      يه زماني آره. الان خيلي كمتر ميرم. . . الان خانم اونجاست. البته مثل پليس نامحسوسه :-)))

  • Melody

    23- چند وقت دیگه هم می بینیم مردم تلویزیونِ خونه شون رو گرفتن دستشون تو خیابون راه می رن.
    بعد می پرسیم می فهمیم گوشی جدید سامسونگه!

    خيلى باحال بود اين خوب اومدى مجله جان :)

  • بهار

    یه دل سیرخندیدم مرسی مجله جون

  • بدون نام

    خیلی خندیدم و لذت بردم، ممنون

  • maryam

    همشون عالی بود خیلی خندیدم
    اما اینو خیلی قبول دارم:

    14- گاهی آدم های تنها خیلی خوش شانس هستند چون کسی را ندارند تا از دست بدهند

  • بدون نام

    چندس ال

    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    چند سال درسته نه چندس ال

    پاسخ ها

    • behnoosh

      بابا تو خودت نمره ی بیستی،جدا اگه نمی گفتی الان من هنوز تو هنگ بودم

  • بدون نام

    شماره 10-20-21

  • فرح

    یادتون میاد اواسط دهه ی هفتاد یه پیام بازرگانی بود:خدای من خدای خوب و مهربان من و قلب کوچکم دوست داریم در آسمانی صاف و آبی پرواز کنیم و دعا کنیم که ما همه ی فررزندان دست در دست هم داده و قلک های کوچک خودمان را برای یاری بیماران اهدا کنیم حساب 3333..........یادتون میاد؟همین جوری گفتما
    ولی با این وضعی که داره پیش میره چند وفت دیگه توی خیابون داریم توی خیابون راه میریم چند تا آدم عین خودمون میبینیم میریم جلو پس گردنشونو نیگا میکنیم لیبر ساخت چین میبینیم والا؟ عروسکش که اومده

  • شمیم

    رژ لب دخترا خیلی خووووب بود

  • vahid

    آقا واقعا دمتون گرم حال و هوامون عوض شد خیلی با حال بودن مرسسسسسسسسی

  • بدون نام

    قضیه چی بود پیمان ؟ کد چی بودن ؟ بگید مام بفهمیم

  • بدون نام

    خواهرم رنگ موي مامانمو پرسيده. ميگم هشت پنجه ميگه يعني هشت و نيم. ميگم پ ن پ 20:30.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج