«تو انتخابات از من حمایت کن تا از طرف شهرداری یه خونه تاریخی مّشتی بهت هدیه بدم.» این را محمدباقر قالیباف گفت، خطاب به محمود احمدینژاد. احمدینژاد پقی زد زیر خنده و گفت: «اولاً همونطور که گفتم من از هیچ حزبی....
«تو انتخابات از من حمایت کن تا از طرف شهرداری یه خونه تاریخی مّشتی بهت هدیه بدم.» این را محمدباقر قالیباف گفت، خطاب به محمود احمدینژاد. احمدینژاد پقی زد زیر خنده و گفت: «اولاً همونطور که گفتم من از هیچ حزبی حمایت نمیکنم. بعدشم چی فکر کردی راجع به من؟! مثل اینکه خودم قبل از تو، شهردار تهران بزرگ بودما!» قالیباف گفت: «میخوای خونه صادق هدایتو بهت بدم؟! میدونی صادق هدایت کیه اصلاً؟!»
صادق هدایت عینک تهاستکانیاش را کمی به سمت بالا سوق داد و بعد گفت: «در ایران شهرداریهایی هست که مثل خوره روح آدم را در انزوا میجود و میخورد و یه آبم روش!» قالیباف گفت: «حالا که اینطور شد، همین الان میگم خونهتو تبدیل به بخش زایمان بیمارستان امیراعلم کنن!» احمدینژاد گفت: «صادق هدایت کیه؟! اگه مثل کوروش، آدم کبیری بوده برم باهاش عکس بگیرم! چرا استاد مشایی چیزی بهم نگفت پس؟!» صادق هدایت گفت: «نه جناب! من صغیرم! سمت من نیا! سمت من بیای، بوفمو میفرستم نوکت بزنهها! کور هم هست، ممکنه نبینه و جاهایی رو نوک بزنه که دیگه ترمیمش غیر ممکن باشه!» قالیباف گفت: «آقای هدایت! در انتخابات از من حمایت میکنی؟!»
صادق هدایت گفت: «مرا به رودخانه بیندازید! گازها را باز کنید!» محمدرضا سرشار مانند رهگذری ژولیده از انتهای انجمن قاراشمیش با عجله خودش را به قالیباف رساند و گفت: «مگه کتاب «راز شهرت هدایت» منو نخوندی؟!» قالیباف گفت: «شما برو قصه شبتو بگو، بچهها خوابشون ببره! وقت خواب بچههاست. ساعت هشته!» احمدینژاد گفت: «از ساعت چند اینجاییم؟! الان ساعت چنده؟!» قالیباف گفت: «ای بابا! رد دادیا! من میگم ساعت هشته! بعد دوباره میپرسی الان ساعت چنده؟!» محمدرضا سرشار گفت: «چنان قصهای از شهرداری بسازم که اون سرش ناپیدا!» قالیباف گفت: «من فقط میخوام رئیسجمهوری شم! هر کی میتونه از من حمایت کنه!» حسن روحانی گفت: «گازانبری!»
محسن رضایی گفت: «نوبتی هم که باشه، نوبت منه! بابا این زنبیل منو چرا هیشکی نمیبینه؟!» قالیباف گفت: «یعنی دوباره میخوای کاندید شی؟!» محسن رضایی گفت: «بله! اونقدر کاندید میشم تا موهام مثل دندونام سفید شه!» حسن روحانی گفت: «بیخود خودتو ضایع نکن. رئیسجمهوری منم! تو ایران رئیسجمهوری چهارساله داشتیم مگه تا حالا؟!» محسن رضایی گفت: «تو که اهل تدبیر و امیدی دیگه چرا این حرفو میزنی؟! آرزو بر محسن رضایی عیب نیست!» احمدینژاد گفت: «بابا بذار کاندید شه! این بچه هم بود همیشه تو بازیا نخودی میشد!» بهروز افخمی گفت: «جناب قالیباف میخوای من ازت حمایت کنم؟! با عمیقترین سریالها و فیلمهای سفارشی در خدمت شما هستیم! بیستدرصد تضمینی!» قالیباف گفت: «تو همونی که آذر، شهدخت، عمه، خاله، عمو و دیگرانو ساختی؟!»
بهروز افخمی گفت: «بله بله! و متأسفانه حقم رو خوردند و اسکارمو دادن به اصغر فرهادی!» قالیباف گفت: «اعتمادبهنفست مثل محسن رضاییه! تو باید از آقای رضایی حمایت کنی!» مسعود فراستی گفت: «شهرداریت درنیومده!» قالیباف گفت: «اشکال نداره، من میخوام دربیام بیرون از شهرداری برم رئیسجمهوری!» احمدینژاد گفت: «کوروش! بخواب که قالیباف هست!» حسن روحانی گفت: «کوروش نخواب! جون مادرت! ارواح داریوش نخواب!» قالیباف گفت: «لطفاً سالار عقیلی پخش کنید تا کمی فضا تلطیف شود!» سالار عقیلی عربده کشید: «نام جاوید وطن... صبح امید وطن...» یغما گلرویی گفت: «اوه مای گاد واقعاً! یعنی حتی برای قالیباف؟!» سالار عقیلی گفت: «زندگی خرج داره!» حسن روحانی به یغما گلرویی گفت: «یه ترانه انتقادی با مضمون گازانبریا برام میگی؟!» یغما گلرویی گفت: «نه! بده علیرضا قزوه بگه!» و بعد همهمه عجیبی سرتاسر انجمن را فرا گرفت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر