مرزهای زورکی در دنیا
کشورهایی در دنیا هستند که به دلایل سیاسی و اجتماعی مرزهای تازهای برایشان تعریف شده، مرزهایی که چندان هم برای مردمان آنها خوشایند نبوده است.
دیوار برلین
دیوار برلین دیواری ۱۵۵ کیلومتری با دو متر ارتفاع بوده که طی سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ به مدت ۲۸ سال از میانه برلین گذشته و آن را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده بود. این دیوار را پرده آهنین هم مینامند و یکی از نمادهای اصلی جنگ سرد نیز به حساب میآید. ماجرای دیوار برلین از جایی شروع میشود که پس از تمام شدن جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۷ کشورهای پیروز میدان یعنی شوروی، امریکا، انگلیس و فرانسه در اقدامی تصمیم به تقسیم کشور آلمان که حالا کشور شکست خورده ماجرا به حساب میآمد، کردند. در ابتدا کمیسیونی متشکل از هر چهار کشور که ریاست آن هر ماه به صورت چرخشی به عهده نمایندهای از هر کشور بود، شهر برلین را اداره میکرد. اما پس از مدتی نحوه اداره تغییر کرد و قسمت شرقی شهر تحت کنترل نیروهای شوروی باقی ماند و قسمت غربی به طور مشترک به دست امریکا، انگلیس و فرانسه افتاد.
یک سال بعد نیروهای این سه کشور جمهوری فدرال آلمان را که به آلمان غربی معروف شد، تشکیل دادند. در سال ۱۹۴۹ هم اتحاد جماهیر شوروی در قسمت شرقی یک دولت کمونیستی را روی کار آورد که به آلمان شرقی معروف شد. در این میان با توجه به اینکه شرایط اقتصادی و اجتماعی در برلین شرقی خوب نبود، مردم به امید داشتن زندگی بهتر به برلین غربی میرفتند. در این میان بسیاری از نیروهای متخصص، کارشناسان و اساتید دانشگاه به برلین غربی مهاجرت کردند که نتیجه آن از دست دادن نیروهای کار در آلمان شرقی و ضربههای اقتصادی بیشتر به این بخش بود، از همین رو نیکیتا خروشچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی دستور داد تمام راههای ارتباطی میان برلین غربی و شرقی را مسدود کنند که آگوست ۱۹۶۱ کارگردان مشغول ساخت دیوار برلین شدند. از آنجاییکه برنامهریزی و احداث دیوار بسیار با سرعت اتفاق افتاد، بسیاری از خانوادهها که در مناطق مختلف شهر زندگی میکردند، از یکدیگر به مدت ۲۸ سال جدا شدند.
در آن زمان تانکهایی در اطراف دیوار مستقر شدند، برخی خیابانها کنده شدند و قوانین تازهای برای رانندگی وضع شد، از طرفی خطوط راهآهن و مترو بین دو طرف متوقف و ارتباط تلفن هم قطع شد. پای این دیوار افراد زیادی جان خود را از دست دادند ولی باز هم افرادی بودند که توانستند خودشان را از آن عبور دهند و موفق باشند. این جداسازی ناخواسته که باعث آن دولتها و سیاستهای آنها بوده، باعث شده بسیاری از خانوادهها در آن سالها یکدیگر را گم کنند و در این میان حتی برخی آنقدر عمر نمیکنند که فروریختن دیوار را ببینند.
کره شمالی، کره جنوبی
پایان جنگ جهانی دوم همزمان باعث به وجود آمدن کره شمالی و کره جنوبی نیز شد. بعد از پیروزی متفقین، سلطه ۳۵ ساله ژاپن بر کره پایان یافت و در طرحی امریکا و شوروی توافق کردند که دولت موقتی در کره ایجاد کنند و هر کدام سرپرستی یکی از آنها را بر عهده بگیرند تا در نهایت بر اساس انتخابات و موعد مشخصی دولت مستقل و آزاد در کشور بنا شود. اتفاقی که هرگز رخ نداد و با وجود اینکه سازمان ملل متحد برنامهها برای برگزاری انتخابات را ریخته بود، اما شوروی از همکاری با این برنامهها سر باز زد تا در نهایت انتخابات آزاد در دو کره اتفاق نیفتاد و در نهایت این شوروی بود که در کره شمالی یک دولت کمونیستی را به طور دائم تاسیس کرد، کره جنوبی هم کشوری طرفدار غرب شده بود. حالا هر دو کشورهای مجزایی شده بودند که هرکدام ادعای فرمانداری کل شبه جزیره را در سر میپروراندند، در نهایت و پس از جنگ کره این دو کشور همچنان مجزا هستند.
چک، اسلواکی
در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۹۲ کشوری با نام چکسلواکی در اروپای شرقی وجود داشت. چک و اسلواکی در پایان جنگ جهانی اول به یکدیگر پیوستند و بعد از آن با اینکه کشور چکسلواکی تا جنگ جهانی دوم کشوری دموکراتیک بود، اما از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۸۹ زیر سلطه کمونیستها رفت و این دیکتاتوری آثار نامطلوبی روی این کشور گذاشت تا حدی که زمینه تجزیه آنها از یکدیگر را نیز ایجاد کرد. نبود آزادی بیان و امکان گفتگو درباره اختلافات قومیتی در کشور و سیاستهای اقتصادی کمونیستی پایههای تجزیه کشور بود، از طرفی پس از اینکه بحث خصوصی سازی و ایجاد بازار آزاد مطرح شد، بسیاری از مردم اسلواکی با این امر مخالف بودند و در مقایسه با مردم چک خواهان حضور حمایتی دولت بودند. نبودن تاریخ مشترک و تفاوت فرهنگی میان مردم هم باعث شد که مردم چک آزادی را بر نان ترجیح دهند، در حالیکه مردم اسلواکی اینطور نبودند. در نهایت در انتخابات ژوئن ۱۹۹۲ حزب دموکراتیک مدنی به عنوان حزب اصلی ابرگزیده شد و در ادامه این اسلواکی بود که اعلام استقلال کرد. این انتخابات و حزب دموکراتیک باعث شد که تجزیه این کشورها با تلفات انسانی همراه نباشد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
در پایان جنگ جهانی اول سه امپراتوری عثمانی، آلمان و رویه از هم پاشیدند و تنها امپراتوری روسیه بود که با حایت بلشویکها بازسازی شد، استالین با صنعتیسازی و حمله به آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم این کشور را به رقیبی قدرتمند برای امریکا کرده بود. در دهه ۸۰ وقتی ساختارهای اقتصادی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد و آنها تلاش کردند بازسازیهایی در این زمینه را شکل دهند و نیروهای جوانی مسغول به فعالیت شدند، اما در نهایت روباچف نتوانست بحرانها را مدیریت کند و در نهایت با کودتای ۱۹۹۱ شوروی که ماموران داخلی حکومت انجام داده بودند، جماهیر شوروی منحل شد. از آنجایی که شوروی شامل جمهوریهای مختلف میشد، رئیس جمهورهای روسیه، اوکراین و شوروی به طور مخفیانه با یکدیگر دیدار کردند و بنا شد که کشورهای مستقل و همسویی را شکل دهند و روسیه هم جایگزین شوروی شود.
نظر کاربران
جالبه اون هایی که به غرب رو آوردند پیشرفت و پیشرفرت کردند و اونهایی که به کمونیست رو آوردند پسرفت و پسرفت کردند
جالبه اون هایی که به غرب رو آوردند پیشرفت و پیشرفرت کردند و اونهایی که به کمونیست رو آوردند پسرفت و پسرفت کردند