طنز؛ همیشه اشکالاتی هست
زهرا ساروخانى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
-نام؟
+داداش محسن
-خب محسن جان، اول یه کم لبخند بزن، چرا اینقدر تلخ، اون گره ابروها رو باز کن. حالا بگو چرا اومدی؟
+یه مدته دلشوره دارم و این یعنی یک اشکالی هست.
-خب چرا سعی نمیکنی اشکالات رو برطرف کنی؟ دچار بحران میان سالی شدی؟
+کی؟ من؟ به من چه. من فقط اشکالات رو با رسم شکل نام میبرم.
-یعنی مسئولیتپذیر نیستی؟
+اتفاقا خیلی هم هستم. من هرجا مسئولیتی بهم دادن بهترین بودم و بهترین نتایج رو گرفتم و قطع به یقین بهترینتر از من نداریم. هر جا من هستم اشکال نیست و هرجا اشکال هست من نیستم.
-اگه بهتر از شما نداریم، پس چرا مثلا الان رییسجمهور نیستی؟
+به نکته بسیار خوبی اشاره کردی. دقیقا چرا الان من رییسجمهور نیستم؟
-برای اینکه پاسخ سوالت رو پیدا کنیم، درمان از طریق خواب مصنوعی رو شروع میکنیم. با شمارش من به خواب میری و هرچی توی رویاهات میبینی، دقیقا تعریف میکنی. یک، دو، سه... .
+دارم تو یه کوچه پر دستانداز و طولانی راه میرم که یکدفعه محمود داد میزنه: سبزوار، میای با من بازی کنی؟ میگم: نه جانم! میگه: چرا نمیای؟ میگم: واسه اینکه من صبح تا غروب میون برنامههای اقتصادیام مشغول کار جستوجو. اما تو چی؟ بیبرنامه، بیانضباط، بیسیاست، واه و واه و واه... میرم جلوتر در وا شد. حسن پرید اومد تو کوچه و گفت: ای سبزوار خوشادا، میای بریم به بازی؟ میگم: نه که نمیام. میگه: چرا نمیای؟ میگم: واسه اینکه من بیتقصیرم، پیش همه عزیزم. اما تو چی؟ برادر فریدون، برجام سیاه، تورم دراز، واه و واه و واه... . یه کم میرم جلوتر میبینم یه عالمه آدم تجمع کردن، تا من رو میبینن شروع میکنن به دست و سوت و کف. داد میزنن محسن دوست داریم. خبرگزاری تابناک میاد جلو تا باهام مصاحبه کنه. میگه ای استاد، ای دکترای اقتصاد، ای دولت در سایه، رمز موفقیت تو چیست؟ ابروهام رو میدم بالا، یه نگاه ریز به صورت خبرنگار میندازم، با همون لحن قاطع و مثالزدنیام میگم: من و فالوئرا و رفقا و همکارامون هفتهای دو بار میریم دوره آموزشی نواختن ساز مخالف با دستان مسئولیتناپذیر... .
-خُب دیگه، میتونی بیدار شی. همونطور که خودت هم متوجه شدی، کودک درونت خیلی شاخ شده. تصمیمت واسه رفع این مشکل چیه؟
+اول شاخش رو میدم عباس جدیدی بشکنه، بعد پروسه نامزدی تا پرزیدنتی رو با شدت هرچه بیشتر ادامه میدم.
-و اگه تصمیمت نتیجه نداد و رییسجمهور نشدی چی؟
+در محضر ملت ایران با همین انگشتام توییت میکنم که من رییسجمهور نشدم و #این_یعنی_یک_اشکالی_هست.
-نام؟
+داداش محسن
-خب محسن جان، اول یه کم لبخند بزن، چرا اینقدر تلخ، اون گره ابروها رو باز کن. حالا بگو چرا اومدی؟
+یه مدته دلشوره دارم و این یعنی یک اشکالی هست.
-خب چرا سعی نمیکنی اشکالات رو برطرف کنی؟ دچار بحران میان سالی شدی؟
+کی؟ من؟ به من چه. من فقط اشکالات رو با رسم شکل نام میبرم.
-یعنی مسئولیتپذیر نیستی؟
+اتفاقا خیلی هم هستم. من هرجا مسئولیتی بهم دادن بهترین بودم و بهترین نتایج رو گرفتم و قطع به یقین بهترینتر از من نداریم. هر جا من هستم اشکال نیست و هرجا اشکال هست من نیستم.
-اگه بهتر از شما نداریم، پس چرا مثلا الان رییسجمهور نیستی؟
+به نکته بسیار خوبی اشاره کردی. دقیقا چرا الان من رییسجمهور نیستم؟
-برای اینکه پاسخ سوالت رو پیدا کنیم، درمان از طریق خواب مصنوعی رو شروع میکنیم. با شمارش من به خواب میری و هرچی توی رویاهات میبینی، دقیقا تعریف میکنی. یک، دو، سه... .
+دارم تو یه کوچه پر دستانداز و طولانی راه میرم که یکدفعه محمود داد میزنه: سبزوار، میای با من بازی کنی؟ میگم: نه جانم! میگه: چرا نمیای؟ میگم: واسه اینکه من صبح تا غروب میون برنامههای اقتصادیام مشغول کار جستوجو. اما تو چی؟ بیبرنامه، بیانضباط، بیسیاست، واه و واه و واه... میرم جلوتر در وا شد. حسن پرید اومد تو کوچه و گفت: ای سبزوار خوشادا، میای بریم به بازی؟ میگم: نه که نمیام. میگه: چرا نمیای؟ میگم: واسه اینکه من بیتقصیرم، پیش همه عزیزم. اما تو چی؟ برادر فریدون، برجام سیاه، تورم دراز، واه و واه و واه... . یه کم میرم جلوتر میبینم یه عالمه آدم تجمع کردن، تا من رو میبینن شروع میکنن به دست و سوت و کف. داد میزنن محسن دوست داریم. خبرگزاری تابناک میاد جلو تا باهام مصاحبه کنه. میگه ای استاد، ای دکترای اقتصاد، ای دولت در سایه، رمز موفقیت تو چیست؟ ابروهام رو میدم بالا، یه نگاه ریز به صورت خبرنگار میندازم، با همون لحن قاطع و مثالزدنیام میگم: من و فالوئرا و رفقا و همکارامون هفتهای دو بار میریم دوره آموزشی نواختن ساز مخالف با دستان مسئولیتناپذیر... .
-خُب دیگه، میتونی بیدار شی. همونطور که خودت هم متوجه شدی، کودک درونت خیلی شاخ شده. تصمیمت واسه رفع این مشکل چیه؟
+اول شاخش رو میدم عباس جدیدی بشکنه، بعد پروسه نامزدی تا پرزیدنتی رو با شدت هرچه بیشتر ادامه میدم.
-و اگه تصمیمت نتیجه نداد و رییسجمهور نشدی چی؟
+در محضر ملت ایران با همین انگشتام توییت میکنم که من رییسجمهور نشدم و #این_یعنی_یک_اشکالی_هست.
پ
ارسال نظر